
مجله اینترنتی موضوعنامک، شماره پانزدهم/ شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵
سخن نخست:
پایهگذاری جامعۀ تراز دینی، به درک، دریافت و افراشتن هدفهای بنیادین دین، بسته است.
به جان نشستن هدفهای دین، پایبندی به یکایک آنها و حرکت در راه روشنی که از این کانونها پرتو گرفته، تواناییبخش، برکشاننده و اوجدهنده است و انسانِ جانشیفته، پایبند و در تکوپوی در این راه را، برای افرازیدنِ پایههای جامعهای بر این بُندادها و سازههای استوار و گسلناپذیر، برمیانگیزاند و به میانداری وامیدارد.
هدفهای روشن، برکَشاننده، سپیدهگشا، تاریکیزدا، بیناییافزا، برانگیزاننده و شوقانگیز، فوجفوج مردمان را به عرصهگاه و فراخنای رویاروییها، گسیل میدارند، رویاروییهای دانایی و جهل، روشنایی و تاریکی، داد و بیداد، رهایی و اسارت و … و به آنان نیرو میبخشند که خود را از باتلاقهای مرگزا و زندگیهای نکبتبار برهانند و غل و زنجیر را از دست و پای خود بگسلند و تارهای درهم تنیده و تو در تو را که ذهن و فکرشان را در چنبرۀ خود گرفتهاند، بَردَرند و به کاروان بزرگ و باشکوه انسانهای وارهیده، پشت به شب و روی به سپیده که آهنگین در حرکتاند، بپیوندند.
حیاتِ دین به هدفهایی است که افروزههای آنها را از آغازِ رسالتهای آسمانی برای زمینیان، رسولان الهی، یکی پس از دیگری، در دوره به دورۀ تاریخ، افراخته و سینهها را بدانها افروخته، شب را شکسته و سپیده را نمایاندهاند.
حیاتِ هدفها، استواری، سُترگی و رخشانی آنها، به پایداری باورمندان، رخشااندیشی و درک و فهم دقیق و همهسویۀ آنان، از این چشمههای حیات است و شناخت نقشی که در هر برههای و دورهای در اعتلای امتهای پایبند به آنها دارند.
آنگاه که این درک و اندریافت، به حقیقت بپیوندد، طلایهداران و پیشروان، به سوی آن چشمههای زندگیبخش، در تکوپوی باشند و همهگاه در زلالی، بیآمیغی، رخشانی، رسوبزدایی و خوشگواری آنها بکوشند، خوشیدگی به آن شریانهای حیات، راه نمییابد.
دین، برای خیررسانی است و بِهسازی زندگی فردی و اجتماعی و برافراشتن دژها و سدهای استوار در برابر مذابهای شرّ، که از دل و سینۀ دُژاندیشانِ سیاهدل و تبهگین، جاری میشود.
دین، آنگاه میتواند این نقشها را بیافریند، دامنۀ خیر را بگستراند و از مذابهای تباهکنندۀ زندگیها، پیشگیری کند، که نیک فهمیده شود و نگاهها از پوسته بگذرد و به مغز و لُب آن راه یابد.
امام علی (ع) در سخنی هشداردهنده، اسلامیان را به این نکتۀ دقیق و راهگشا، رهنمون میشوند و در حقیقت، چرایی بیخیری و نقشنیافرینی دین را در زندگیهای فردی و اجتماعی، مینمایاند:
«یاایها الناس لاخیر فی دینٍ لا تفقُّه فیه …»
الحیاة، ترجمه، ج۱ / ۱۰۰؛ بحارالانوار، ج ۷۰ / ۳۰۷
ای مردم! خیری در آن دین [و دینداری] نیست که با تفقُّه و نیکفهمی [فهم عمیق و جامع] همراه نباشد.
و نیز میفرماید:
«المتعبّدُ علی غیر فقه کحمارِ الطّاحونة، یدور و لایبرح.»
همان/۱۰۱؛ اختصاص/۲۳۸
عبادتکنندۀ ناآگاه از دین، همچون خرِ آسیاب است، که دور خود میچرخد، ولی از جایی که هست، بیشتر نمیرود.
با این معیار، که از زبان امام علی (ع) به بیان آمد، درهمتنیدگی و به هم پیوستگی خیر بودن، خیررسانی و شرزُدایی دین از مردم، جمعیتها و گروههای انسانی، با نیکفهمی، ژرف و همهسویهدریافتیِ دین (تفقُّه) را مینمایاند و بهروشنی، انسان را به این درک و اندریافت و نکته باریک، ره مینماید که اگر دین، هدفها، غایتها، برنامهها، سیاستها، چارهاندیشیها و هدایتگریهای آن برای انسان، نیک فهم نشود و سازوار با نیازهای خردورزانه و فطری و ترازمند او، از کانِ دین بهرهبرداری انجام نگیرد، خیری در آن نیست و بشر نمیتواند از رهاورد آن بهرهای ببرد و جامعۀ رهیافته، برابر آموزهها و قانونهای برگرفته از دین، بنیان گذارد.
خیررسانی و شرزدایی دین، به نیکفهمی (تفقُّه) همهسویه و باریکاندیشانه پیوسته است. باریکاندیشان و نیکفهمان دین، رسالت خود میدانند، بهگونهای در این عرصه به تلاش برخیزند و به فکر و ذهن خود، سمت و سوی بدهند که قائمههای خیررسانی و شرزدایی دین را برافرازند و در این میدان، به اجتهاد و بهرهگیری و بهرهبرداری از کتاب و سنت بپردازند.

مرجعیت و برپاداری عدالت
…ملت ایران، اکنون در زندگی، دچار حوادثی بازدارنده گشته است، که در نتیجۀ آنها، دین نابود خواهد گشت، و بیگانگان بر حقوق مسلمانان استیلا خواهند یافت. در این اوضاع، لب فرو بستن مرجع بر حق (مقصودم شمایید!)، که حامل امانت حفظ دین است و در روز قیامت در برابر خدا مسؤول است، باعث شده است تا دلها از هم جدا شوند، و افکار سرگردان و حیران گردند، برخی در صدد انکار دین برآیند و برخی مؤمن بمانند، برخی به بیاعتقادی گرایند و برخی دیگر ایمان خود را پاس دارند، امّا راه نجاتی (برای مشکلات) نیابند … و اندکاندک سرخورده گردند و (از توان اصلاحی قدرتهای دینی) ناامید شوند، و به دلیل یأس و سرخوردگی، گمراهی (و کنار گذاشتن دین) را بر هدایت دینی ترجیح دهند، و از راه روشن حق، چشم بربندند، و در پی هواهای نفسانی روان گردند…
برتریهای اقتصاد اسلامی و رنگِ محیط در اجتهاد
۱. اقتصاد اسلام، افراد را مالک، در حدود محصول عمل، به معنای وسیع، و متصرف در مبادلات، در حدود احکام خاص، میشناسد. بیش از این، حدود سرمایههای عمومی و تحدید مبادلات، از آنِ حاکم است، که در بعضی مالک، و در بعضی ناظر میباشد. از این رو، اقتصاد اسلامی، نه بر پایۀ آزادی بیحدِ مالکیت فردی است که نتیجۀ آن سرمایهداری افسارگسیخته میباشد، و نه مبتنی بر مالکیت عمومی است که نتیجهاش سلب کلی مالکیت و آزادی فردی میباشد و نه مانند اقتصاد آمیخته و مزدوجی است که حدود آن مبهم و نامعلوم باشد….
غناء اهل فن و حرفهایها: آنچه نغمهسرایان و آوازخوانان، آشنایان به صنعت غناء، برگزیدگان شهری، از شعر عاشقانه، تقلید میکنند، با آهنگین ساختن آنها با آهنگهای زیبا و بخشبخش کردن بر نغمههای سبک، نرم و نازک، آنگونه که برانگیزانندۀ نفوس باشد و آنان را به طربانگیزی و شادمانی وا دارد، همانند نواختن طبل جنگ که در سپاه شور میانگیزد.
و این، آن غنایی است که در حکم آن علماء، راههای گوناگونی را پیموده و دیدگاههای ناسانی ارائه دادهاند