پایهگذاری جامعۀ تراز دینی، به درک، دریافت و افراشتن هدفهای بنیادین دین، بسته است.
به جان نشستن هدفهای دین، پایبندی به یکایک آنها و حرکت در راه روشنی که از این کانونها پرتو گرفته، تواناییبخش، برکشاننده و اوجدهنده است و انسانِ جانشیفته، پایبند و در تکوپوی در این راه را، برای افرازیدنِ پایههای جامعهای بر این بُندادها و سازههای استوار و گسلناپذیر، برمیانگیزاند و به میانداری وامیدارد.
هدفهای روشن، برکَشاننده، سپیدهگشا، تاریکیزدا، بیناییافزا، برانگیزاننده و شوقانگیز، فوجفوج مردمان را به عرصهگاه و فراخنای رویاروییها، گسیل میدارند، رویاروییهای دانایی و جهل، روشنایی و تاریکی، داد و بیداد، رهایی و اسارت و … و به آنان نیرو میبخشند که خود را از باتلاقهای مرگزا و زندگیهای نکبتبار برهانند و غل و زنجیر را از دست و پای خود بگسلند و تارهای درهم تنیده و تو در تو را که ذهن و فکرشان را در چنبرۀ خود گرفتهاند، بَردَرند و به کاروان بزرگ و باشکوه انسانهای وارهیده، پشت به شب و روی به سپیده که آهنگین در حرکتاند، بپیوندند.
حیاتِ دین به هدفهایی است که افروزههای آنها را از آغازِ رسالتهای آسمانی برای زمینیان، رسولان الهی، یکی پس از دیگری، در دوره به دورۀ تاریخ، افراخته و سینهها را بدانها افروخته، شب را شکسته و سپیده را نمایاندهاند.
حیاتِ هدفها، استواری، سُترگی و رخشانی آنها، به پایداری باورمندان، رخشااندیشی و درک و فهم دقیق و همهسویۀ آنان، از این چشمههای حیات است و شناخت نقشی که در هر برههای و دورهای در اعتلای امتهای پایبند به آنها دارند.
آنگاه که این درک و اندریافت، به حقیقت بپیوندد، طلایهداران و پیشروان، به سوی آن چشمههای زندگیبخش، در تکوپوی باشند و همهگاه در زلالی، بیآمیغی، رخشانی، رسوبزدایی و خوشگواری آنها بکوشند، خوشیدگی به آن شریانهای حیات، راه نمییابد.
دین، برای خیررسانی است و بِهسازی زندگی فردی و اجتماعی و برافراشتن دژها و سدهای استوار در برابر مذابهای شرّ، که از دل و سینۀ دُژاندیشانِ سیاهدل و تبهگین، جاری میشود.
دین، آنگاه میتواند این نقشها را بیافریند، دامنۀ خیر را بگستراند و از مذابهای تباهکنندۀ زندگیها، پیشگیری کند، که نیک فهمیده شود و نگاهها از پوسته بگذرد و به مغز و لُب آن راه یابد.
امام علی (ع) در سخنی هشداردهنده، اسلامیان را به این نکتۀ دقیق و راهگشا، رهنمون میشوند و در حقیقت، چرایی بیخیری و نقشنیافرینی دین را در زندگیهای فردی و اجتماعی، مینمایاند:
«یاایها الناس لاخیر فی دینٍ لا تفقُّه فیه …»
الحیاة، ترجمه، ج۱ / ۱۰۰؛ بحارالانوار، ج ۷۰ / ۳۰۷
ای مردم! خیری در آن دین [و دینداری] نیست که با تفقُّه و نیکفهمی [فهم عمیق و جامع] همراه نباشد.
و نیز میفرماید:
«المتعبّدُ علی غیر فقه کحمارِ الطّاحونة، یدور و لایبرح.»
همان/۱۰۱؛ اختصاص/۲۳۸
عبادتکنندۀ ناآگاه از دین، همچون خرِ آسیاب است، که دور خود میچرخد، ولی از جایی که هست، بیشتر نمیرود.
با این معیار، که از زبان امام علی (ع) به بیان آمد، درهمتنیدگی و به هم پیوستگی خیر بودن، خیررسانی و شرزُدایی دین از مردم، جمعیتها و گروههای انسانی، با نیکفهمی، ژرف و همهسویهدریافتیِ دین (تفقُّه) را مینمایاند و بهروشنی، انسان را به این درک و اندریافت و نکته باریک، ره مینماید که اگر دین، هدفها، غایتها، برنامهها، سیاستها، چارهاندیشیها و هدایتگریهای آن برای انسان، نیک فهم نشود و سازوار با نیازهای خردورزانه و فطری و ترازمند او، از کانِ دین بهرهبرداری انجام نگیرد، خیری در آن نیست و بشر نمیتواند از رهاورد آن بهرهای ببرد و جامعۀ رهیافته، برابر آموزهها و قانونهای برگرفته از دین، بنیان گذارد.
خیررسانی و شرزدایی دین، به نیکفهمی (تفقُّه) همهسویه و باریکاندیشانه پیوسته است. باریکاندیشان و نیکفهمان دین، رسالت خود میدانند، بهگونهای در این عرصه به تلاش برخیزند و به فکر و ذهن خود، سمت و سوی بدهند که قائمههای خیررسانی و شرزدایی دین را برافرازند و در این میدان، به اجتهاد و بهرهگیری و بهرهبرداری از کتاب و سنت بپردازند.
از این روی، اسلام، بنای کار خود را بر اندیشیدن گذارده و راه ورود به صحن و سرا و سرابستان روحنواز و دگرگونآفرین خود را اندیشه، تفکر و خردورزی قرار داده و از هرگونه تاریکاندیشی و نابخردانهرفتاری، پرهیز داده و از پیرویهای کورکورانه، خِردسوز و هشیاریزدا، بیزاری جُسته است که حیات دین، پرتوافشانی، دامنگستری، تعالیبخشی و عزتآفرینی آن، به غوررسی و کندوکاو هوشمندانه و اندیشهورزانه، در روشنایی خرد است.
رسولان الهی، بویژه رسول خاتم، دَمبهدَم، آفتابِ هدفهای راهگشا، عزتآفرین و بهدرآورندۀ فرد و جامعه از دالانهای تاریک، نمور و بویناک بیهویتی و فرومایگی را، بر «جان»ها برمیدَماندند، تا انسانِ پرتوگرفته از آن آفتاب تابان، بتواند خود را از زمهریرهای طولانی و استخوانسوز، که پیاپیوسته، راهبندان حرکت او بودند، برهاند.
آن رسولان روشنایی، از آن روی از سوی خدای روشناییآفرین، برانگیزانده شدند؛ تا انسانهای گمکردهراه را، راه نمایاند، بیهویت را هویت بخشند، کرامتازدستدادگان را، لباس کرامت پوشند، سکنیگزیدگان بر «شفا جرف هار» پرتگاههای سراشیب، آبکَندهای خطرناک، مسیلها و گسلها را در سرزمین ایمن، مأوا دهند. و در این سیر و شدنهای پیاپی، به درک و دریافت والایی دست یابند که حرکت خود را در پرتو نیکفهمی و ژرفاندیشی دین ادامه دهند و دینداریشان بر چَکادِ فهم و دریافتِ روشن از دین پا بگیرد و در دینداری، در وادی ناآگاهی و بهدور از روشنایی خرد، راه نپویند، بسان خر آسیاب، دور خود بگردند و از جایی که قرار دارند، گامی بیشتر نروند و از شُدنها، که حیات انسان به آنها بستگی دارد، باز مانند و به دنیای بهائم فروغلتند.
همگان بایستی در مسیر شدنها قرار بگیرند. این از حالی به حالی شدنها، که بستگی به روشناندیشی دینی و فهم همهسویۀ آن دارد، ویژۀ گروهی دون گروهی ندارد. هر کس به گُنجایی و توانایی فکری خود، بایستی به درک و فهم روشن از دین که همان تفقُّه است، دست یابد و گرنه زیان خواهد دید.
امام کاظم (ع) به زیبایی و روشنی، نقش اثرگذار و برکشانندۀ نیکفهمی و درک ژرف و همهسویۀ دین را اینسان بر بوم سینهها مینگارد.
« تَفَقَّهُوا فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِيرَةِ وَ تَمَامُ الْعِبَادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنَازِلِ الرَّفِيعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلِيلَةِ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا وَ فَضْلُ الْفَقِيهِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَوَاكِبِ وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ لَمْ يَرْضَ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا.»
تحفالعقول/۴۱۰
در دین خدا بپژوهید و تفقّه کنید [آنرا باریکاندیشانه بفهمید] که فهم دین، کلید بینایی و کاملکنندۀ عبادت و رسانندۀ به پایگاههای والا و جایگاههای شکوهمند در دین و دنیاست. برتری فقیه و دریابندۀ دین بر عابد، بسان برتری خورشید بر ستارگان است و هر که فهم دین نیابد، خداوند هیچ کرداری را از او نپسندد.
دانش فقه، اگر در معنای دقیق خود، بهکار برود، همانسان که در آموزههای دینی و روایات شریف، بازتاب یافته، دایرۀ بسگستردهای را دربرمیگیرد و اجتهاد، در حصاری خاص نمیماند، قلمروهای بسیاری را به زیر شهبال خود درمیآورد و با نوآوریهای عصری و تراوشهای ناب، عطر شادابی را به سینهها میبیزاند و پژمردگی و دلمردگیها را درمان میکند و بر زخمها، مرهم مینهد.
معنای دقیق، بهنگام، سازوار با زمان از ارکان و ستونهای سُتوار دینیِ برپادارندۀ جامعه و نگهدارندۀ از گزندها، آفتها، جهلها و بیتفاوتیها، مردمان را برمیانگیزاند و فوجفوج به سرابستان دین میکشاند.
با معنای دقیق و اجتهادی از حاکمیت دینی، قلمروها و اختیارها، در سیاست، اجتماع، گسترش دامنۀ تربیت و معیارهای اخلاقی و برافراشتن پایههای اقتصادِ فقرزدا، عزتآفرین، اوجدهنده و پیشگیرنده از تکاثر، ثروتاندوزیهای ناسالم و ناقاعدهمند، فقرزا و نکبتبار، مالکیتهای اُختاپوسی، بیحدوحصر و خردکننده و … هیچگاه غبار انزوا چهرۀ فقه را فرو نمیپوشاند، زاد بر زاد بر اریکه میماند و بر قلمرو خود میافزاید.