انگاره‌هاموضوع‌نامک

برتری‌های اقتصاد اسلامی و رنگِ محیط در اجتهاد*

با در نظر گرفتن مجموع اصول اقتصادی و احکام اسلامی و مقایسه آن با مکتب‌های اقتصادی نوخاسته، این نتیجه، مسلم است که اقتصاد اسلامی با هیچ‌یک از این مکاتب علمی و یا عملی از هر جهت تطبیق نمی‌کند و امتیازات خاص به خود دارد، که این امتیازات را می‌توان در این چند اصل خلاصه کرد:

۱. اقتصاد اسلام، افراد را مالک، در حدود محصول عمل، به معنای وسیع، و متصرف در مبادلات، در حدود احکام خاص، می‌شناسد. بیش از این، حدود سرمایه‌های عمومی و تحدید مبادلات، از آنِ حاکم است، که در بعضی مالک، و در بعضی ناظر می‌باشد. از این رو، اقتصاد اسلامی، نه بر پایۀ آزادی بی‌حدِ مالکیت فردی است که نتیجۀ آن سرمایه‌داری افسارگسیخته می‌باشد، و نه مبتنی بر مالکیت عمومی است که نتیجه‌اش سلب کلی مالکیت و آزادی فردی می‌باشد و نه مانند اقتصاد آمیخته و مزدوجی است که حدود آن مبهم و نامعلوم باشد….

۲. از نظر اسلام، علاقه‌های مالی و روابط اقتصادی، با نحوۀ فکر و فطریات و عواطف و غرایز آدمی، مرتبط است و محیط اجتماعی و اقتصادی، انعکاس مجموعۀ همین علاقه‌ها می‌باشد، و چون اقتصاد اسلام، تعیین و تحدید این علاقه‌ها در جهت تحسین روابط اقتصادی است؛ اقتصاد اسلام، اقتصادی مجزا از توجیه و تربیت فکری و اخلاقی و احکام عبادی و اجتماعی نیست. رابطۀ فکری و عاطفی و حقوق افراد، گرچه از هم مجزا می‌نماید، ولی چون این رابطه، رشته‌های ناپیدایی از نفوس بشری است، در باطن به هم پیوسته و مؤثر در یکدیگرند؛ انسان‌ها به حسب هدف‌هایی که در زندگی تشخیص می‌دهند و به آنها ایمان می‌آورند، نحوۀ ارتباط و دیدشان نسبت به علاقه‌ها مختلف است و اختلافات، صورت روابط را تغییر می‌دهد، چنان‌که اعضای بدن، با آن‌که هر یک به‌نحوی مرتبط با مجموع بدن و کاری مشخص دارد، با ارتباطی که با مجموع اعصاب نخاع شوکی دارد و آن با مغز مرتبط است؛ افکار و اندیشه‌ها و تأثرات در هر یک از آنها به نحوی اثر می‌گذارد و تغییر وضع هر یک نیز، در دیگران تأثیر می‌کند….

۳. حدود مالکیت و روابط اقتصادی اسلام را سه اصل، ترسیم و تنظیم می‌کند:

♦افراد

♦احکام

♦حکومت

افراد در حد رشد و با حاکمیت ایمان و مسؤولیتِ وجدانی، در تصرفات مالی، مانند دیگر امور، آزادند و می‌توانند در اموالی که در حق دیگری نیست، تصرف و بهره‌برداری کنند….

حکومت اسلام … چون اولی به تصرف و برای اقامۀ قسط است، از جهت مصلحت و رجحان منافع اجتماع بر منافع افراد، در صورت تعارض حق فرد با حق اجتماع، اختیار دارد که تصرف و مالکیت افراد را بیش از آن‌چه قانون تجویز کرده، محدود نماید….

۴. توزیع، مانند تولید، از نظر اسلام، حق طبیعی و فطری مالک عمل است؛ به این ترتیب که فرد در اختیار عمل، آزاد است، و عمل، منشأ حق حاکمیت می‌شود….

۵. بر اساس اصول اقتصادی اسلام، حق مالکیت و توزیع فراورده‌های طبیعی، مبتنی بر حق تصرف و توزیع منابع طبیعی می‌باشد؛ به این ترتیب که زمین و همۀ منابع طبیعی، از آنِ همه است، و دولت که ولی و نمایندۀ مصالح عمومی است، دارای حق نظارت و توزیع می‌باشد. در مرتبۀ بعد، هر کس در حد احیاء (زمین) و مقدار استخراج (در معادن زیرزمینی و ناآماده) و حیازت (در مقولات طبیعی مانند سنگ‌های روی زمین و آب‌های جاری و حیوانات دریایی و صحرایی)، دارای حق می‌گردد….

این حدود، تا حدی که به مصلحت عموم، زیان نرساند، محفوظ است…. از نظر اسلام، آن دستی که باید منابع حیاتی را در دسترس معیشت انسان قرار دهد، دست انسان کارگر است در حد عمل و حفظ حق اجتماع.

۶. چون منابع طبیعی … سرچشمه‌های زندگی بشر و همۀ جنبندگان است، اگر حدود حقوق و انتفاع و توزیع آن به صورت عادلانه و روشنی ترسیم گردد، در رشته‌های دیگر، وسایل معیشت، به تبع آن، سامان می‌یابد و دیگر مشکلات روابط اقتصادی، تا حدود قابل‌ملاحظه‌ای حل می‌شود….

۷. حق مالکیت، به مقیاس عمل، از حق انتفاع و استثمارِ منابع طبیعی، شروع می‌شود و در معاملات و مبادلاتِ محکوم به احکام، وارد می‌گردد و در امتداد زمان، به سرحدّ مرگ، متوقف می‌شود؛ بنابراین، برای مالک و صاحب حق، حق هیچ‌گونه تصرفات بعد از مرگ، باقی نمی‌ماند و پروندۀ عمل و کسب مالی او … بسته می‌شود….

حق تصرف در ثلث مال، استثنائی و برای جبران حقوق خویشان یا در راه خیرات و تأمین حق اجتماع است….

در احکام ارث، سه اصل اساسی را باید در نظر گرفت:

♦اصل محرک در عمل

♦اصل عدم تمرکز و رکود مال

♦توزیع در حد قدرت تولید و مسؤولیت

۸. تحدید در تصرف…. احکام اسلامی، طرق مصرف را نیز محدود کرده؛ تحدیدِ مصرف، ایجاباً بر تولید کالاهای مفید می‌افزاید و … سلباً از رواج کارخانجات و فراورده‌های مفسد و مضر به افراد اجتماع، جلوگیری می‌کند…

۹…. کارگران و مزدبگیران، محکوم طبقۀ سرمایه‌دار و مقهور دولت نیستند. این گروه، هم خود و هم در کار خود، آزادند و معیشت آنها بر حسب کارِ آزاد و به مقدار احتیاج، تأمین می‌شود…. اختیار تعیین مقدار کار و شرکت در سود یا دستمزد، تنها به اختیار کارفرما، چه دولت باشد و چه سرمایه‌دار خصوصی نیست. احکام مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله و اجاره در فقه اسلامی بر اساس همین اختیار و آزادی و تساوی حقوق است. همۀ قراردادهای مالی و سودها و انتفاع‌های حاصله از نظر فقه اسلامی، بر اصلِ عمل، پایه‌گذاری شده است…

۱۰. از امتیازات نظام اقتصادی اسلام، حفظ استقلالِ تصرفات مالی و پرورش شخصیت فرد در ضمن اجتماع است. اگر پذیرفتیم که صورت واقعی اجتماع، جز مجموع روابط حقوقی افراد و طبقات، حقیقت خارجی نمی‌یابد و افراد، دارای استقلال و شخصیت در ضمن رعایت حقوق دیگران می‌باشند و اقامۀ حقوقِ جمع و حسن روابط، برای حفظ استقلال افراد است نه افراد برای صورت اجتماع، باید بپذیریم که چون افراد، دارای دو شخصیت فردی و اجتماعی می‌باشند، از جهت شخصیت فردی، دارای آزادی عمل و تصرف در نتایج عمل خود می‌باشند و از جهت شخصیت اجتماعی باید تصرفات و منافع‌شان محدود به مصلحت جمع گردد. ولی مصلحت جمع به این معنا نیست که اجتماع، دارای شخصیت حقوقی مستقل و جدای از مجموع حقوق افراد، باید داشته باشد. دولت، از این نظر، چون نماینده و وکیل افراد باید باشد، نه نمایندۀ طبقۀ خاص و نه دارای شخصیت جدا، و وظیفه‌ای جز حفظ حقوق یک‌یک و مجموع افراد ندارد؛ از این رو، حق ندارد به عنوان مصالح عالیۀ دولت یا اجتماع، آزادی و استقلال افراد یا حقوق بعضی از طبقات را به نفع طبقۀ دیگر سلب یا محدود کند.

۱۱. اسلام در میدان اقتصاد، مانند روابط معنوی و علاقه‌های اجتماعی، دارای اصول ثابت و احکام و قوانین مُتطور است.

اصول ثابت آن، منشأ و مبدأ احکام متطور، و پایۀ روابط عمومی است. احکام موضوعات و مسائل مستحدثه، باید منطبق با اصول ثابت و مصلحت باشد، و بر این اساس، احکام اسلام، هم ثابت و هم متطور است و جامعه‌ای که با این اصول و احکام، اداره شود، نه متوقف می‌شود و نه سابق و لاحق و کهنه و نوی آن، از هم گسیخته و غیرمرتبط می‌باشند…. تسلط نظام طبقاتی و سرمایه‌داری پیرو و یا وابسته به غرب و سکون و توقف فقه اسلامی، این اشتباه را برای بعضی پیش آورده که اسلام، طرفدار نظام سرمایه‌داری است….

۱۲. … از نظر اسلام، پیدایش امتیاز طبقات، یک امر اصیل نفسانی و ضرورت لاعلاج اجتماعی نیست…. صورت اجتماع، نمایانندۀ روابط افراد است، و روابط افراد، ظهور اندیشه و افکار و اخلاق اشخاص می‌باشد.

اندیشه و روحیات افراد، به هر صورتی تغییر یافت، روابط عمومی و صورت اجتماع نیز تغییر می‌یابد.

«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم»

سوره رعد، آیه ۱۱

… آن‌گاه انسان‌ها محکوم محیط موجود و جبر آن می‌گردند، که خود به‌صورت آلت بلااراده درآمده باشند….

۱۳. قرآن، پیش از بیان احکام و مقررات درباره تنظیم و تحدید روابط و علایق مالی، فکر و عقیدۀ شخص موحد را، به مبدأ و منشأ اصلی همۀ حقوق و تصرفات در مظاهر و نیروهای طبیعت، متوجه می‌سازد.

این بینش اعتقادی که همۀ هستی، مخلوق و مِلک مبدأ و خالق و مدبِّر عالم است، اصل ایمان به توحید است. بنابراین، «مالِک المُلک» که «له الخَلقُ و الاَمر»، نوع آدمی را با قدرت عقل و تصرف، آن‌چنان آفریده و برگزیده که بتواند شعور و اندیشه و جوارح خود را در کشف اسرار و خواص موجودات، به‌کار برده و در راه انتفاع، فرا آورد….

بنابراین، هر شخص مسلم و موحد، بیش از مسؤولیت ایمانی و کلی که راجع به احترام و حفظ حقوق دیگران و ضمانت عمومی و اجرای احکام دارد، ملتزم به اجرای اراده و فرمان آن مالکِ متصرفِ به‌حقی می‌باشد که خود، هم مِلک و هم خلیفه و نایب اوست.

۱۴. آن‌سان که انسان موحد، خود را نمایندۀ مالِکُ المُلک و نمایانندۀ اراده و مجری فرمان او می‌داند و خود را در تصرفات، مستقل و تام‌الاختیار نمی‌داند، به مال و علاقه‌های آن نیز، نظر استقلالی نمی‌تواند داشته باشد. با این نظر، مال و تصرفات در آن، جز وسیله‌ای برای رسیدن به مقاصد و هدف‌های انسانی و جایگاه‌های اخروی نیست….

این چهارده اصل … اصول امتیازات خاص مالکیت در روابط مالی اسلام است. فروع و جزئیات تطبیقی منصوص و غیرمنصوص از این اصول، تفریع می‌گردد. بنابراین، حاکم اسلامی به وصف خاص، که باید دارای قدرت اجتهاد باشد یا از مجتهد زمان، الهام گیرد، از این جهت، دو وظیفۀ اساسی دارد: یکی اجرای احکام منصوص، دیگر، استخراج و استنباط فروع غیرمنصوص و تطبیق آن به موضوعات، و از جهت وصف ولایت، هم‌چنان‌که دست‌اش در تصرف منابع عمومی باز است و بر تولید و توزیع، نظارت کامل و در عوائد عمومی و دولت اختیار دارد، کفالت و تأمین زندگی افراد را نیز به عهده دارد. بر این مبنا حق دولت، حاکم بر حقوق افراد می‌باشد.

نمونۀ کامل اجتماع و حکومت اسلامی، شکلی است که در آغاز  طلوع اسلام و پس از هجرت رسول اکرم و مسلمانان اطراف، به مدینه، در روابط عمومی مسلمانان با یکدیگر و با هیأت دولت، به خود گرفت…. و … تا زمان خلفا، این نمونۀ عالی اشتراک در کار و عوائد، تا حدی محفوظ ماند.

سپس محیط اسلام، رنگ سرمایه‌داری به خود گرفت و از اصول و آن نمونۀ نخستین، منحرف گردید. این رنگِ محیط، در اجتهاد و استنباطِ بعضی از فقها اثر گذارد، چنان‌که، در بعضی از فروعی که پیوستگی و استناد روشن به اصول ندارد، آثار و رنگِ تأثیر محیط، آشکار است….

*طالقانی، سیدمحمود، اسلام و مالکیت/۲۲۵-۲۷۵

دکمه بازگشت به بالا