مجله اینترنتی موضوعنامک، شماره سیوچهار، آبان ۱۳۹۹
سخن نخست:
از دورههای دور، انسان در کانونِ نگاه، بررسیها و درنگورزیها بوده است.
هر مکتب و نِحلهای، تلاش ورزیده و فراز و فرودها را در نوردیده، تا انسان را بشناسد و بشناساند و با این شناختن و شناساندن، پایههای مکتب و نِحلهٔ خود را استوار سازد و در میدان اندیشه و اندیشهورزی، پیشتازی و توانمندی خود را بنمایاند؛ زیرا که این شناخت، سر سلسله و آغاز و پایهگذار دیگر شناختهاست و گشایندهٔ پیاپیوستهٔ میدانهای گسترده برای میانداری، اندیشهگستری و جاذبهآفرینی، توانمندی، توانمندسازی و اریکهداری.
بدون این شناخت، حرکت در دلِ تاریکی است و گامنهادن در سنگلاخها و خارستانهای ناپیداکرانه و فرساینده و زمینگیرساز.
مکتبها و نحلههایی که به باریکهراهی از شناخت زوایای انسان، راه یابیدهاند، گردنههای دشوارگذر را در گاه راهبری او، آسودهخاطرتر پشتسر میگذارند و بر ناهمواریها، کموبیش زودتر چیره میگردند.
رشد، شکوفایی، پایندگی و پویایی هر اندیشه و آیین فکری، در گروِ شناختی است که از انسان دارد و فرانمایی آنبهآنِ زوایای وجود او.
با بهحقیقتپیوستن فرانمایی و کشف گوهر انسان، راههای پیشرانی و گذراندن او از حالیبهحالی، از فرود به فراز، دشواری به آسانی و تنگنایی به فراخنایی، هموار میگردد و قوّهٔ تربیتپذیری او بروز مییابد و برای چیرهدستانِ عرصهٔ تربیت، زمینههای سازواری فراهم میآید، تا روح او را بپرورند و آداب زندگی انسانی را به او بیاموزند و ارزشهای زندگیساز را فرایاد او بیاورند.
اختلاف و امتیاز طبقات و منشأ آن
عرب با آن که از تمدّن و علوم رایج در کشورهای مجاور بهره نداشت، وضع طبیعی و سرزمین باز و آسمان صاف و سختی زندگی، مزایا و برتریهایی برای او فراهم کرده بود. حصار بیابان، عرب را از تجاوز و تعرّض متجاوزین و آمیختگی با سایر ملل مصون میداشت و تعرّضهای گاه و بیگاه کشورهای مجاور به آنان با شکست و عقبنشینی پایان مییافت
اخباریگری
جریان اخباریگری، این تعصّب افراطی احمقانهای که راجع به اخبار پیدا کردند که صحیح و ضعیف را با هم یکی دانستند، یکی از آن جریانهای فکری خطرناکی است که در دنیای اسلام پیدا شد و اثرش هم جمود فکری است، همان چیزی که الآن ما به آن مبتلا هستیم. اینها به عالم تشیّع سرایت میکند.
نیازشناسی و موضوعیابی
اینسان پاسخگویی و دیدهوَری نیازهای نوبهنو،بسته به حرکت پرشور و انقلاب دَمادَم دارد. اگر آنی کاروان اندیشهورزی، نیازشناسی و موضوعیابی از حرکت بایستد و قوّۀ محرکۀ اجتهاد بفسرد و از کارایی بیفتد و میانداری،قوّۀ تمیز مردمان که رکن حرکت، جامعهسازی، تمدنافرازی و شورآفرینی است، در غبار هستیسوز زندگی مادی، تباه میگردد و خاکستر، و همه خاکستر نشین.
رسول اعظم،اسوه امام خمینی (۱)
این درک از عبادت محمد(ص) است که عارف کامل و شاگرد برجسته و نامور او، امام خمینی را به معماری نفس خود از راه عبادت، ریاضت و شبزندهداری وا میدارد و به آنان این درس بزرگ را میآموزاند: وقتی رسول خدا باید این راه را بپیماید و برای نزدیکشدن به خدا، شکر نعمتهای او، دگرگونی روحی، که آنبهآن، به آن نیاز دارد، جز این راه، راهی ندارد و با آن همه رنج و عبادتهای شاقّ، باز دغدغه ناتمام و ناقصبودن عبادتهایی را دارد که انجام داده، تکلیف دیگران روشن است.