
مجله اینترنتی موضوعنامک، شماره نهم/ شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵
سخن نخست:
حیات ِ اجتهاد، به سَرَیان است، سَرَیان، به شَرَیانهای جامعه و جویبارهای زندگی. اجتهاد، بیسَرَیانیابی، میفُسرد و از چرخۀ حیات، برکنار میماند و از شکوفانی، بالندگی و نسیمافشانی باز. اجتهاد، پویایی، پویندگی، رخشندگی و گرمایی خود را از جامعه میگیرد، با ساریشدن در رگها، جویبارها و راهیابی پیدرپی در راهآبهای آن. اجتهاد، خون را مانَد، همهگاه در گردش، گردشی که آنرا از رسوبزدگی، در امان میدارد و زمینههای نوشدگی و زلالی را در آن مهیّا میسازد و نمیگذارد از گردونۀ حیات بیرون افتد و در زیر ارابۀ زمان، از نفس بیفتد و از اوجگیری و اثرگذاری و نقشآفرینی. جامعه، بدن است و اجتهاد، خون. حیات یکی، به دیگری بسته است. نه بدن را یارای ماندن است، بیگردش خون و شرّیدن آن از قلب به رگها و مویرگهای آن و نه خون را بقایی، بیشریانها و رگهایی که دَمادَم در آنها سَرَیان یابد. در جامعهسازی دینی _ وحیانی، اجتهاد، نقشآفرین است و پایه و رکن حرکت. در پرتو اجتهاد، میتوان پایهها و ارکان جامعۀ دینی را افراشت و هدفهای بنیادین دین را پیاده کرد و با شریعۀ اجتهاد، مردمان تشنه را به شریعۀ دین فرود آورد. انسان مسلمان، ناگزیر از جامعهسازی دینی است. او، بایستی با تمام توان، در سرّا و ضرّا، بهپاخیزد و پایههای جامعۀ دینی را خود برافرازد و به دینداری خود جامۀ عمل دَرپوشاند. رسالت عالمان دینی و اهل اجتهاد است که انسان مسلمان را در این امر دشوار، یاری و طلایهداری کنند، راه را هموار سازند و در آنان شوق انگیزند و کار دشوار و توانفرسای جامعهسازی دینی و عمل به تکلیف را در ذائقهشان شیرین سازند. اجتهاد، اگر در مسیر روشن خود قرار بگیرد و کبّادۀ کارهای تکراری، ناکارمد و ناراهگشا بر دوش آن گذارده نشود یا بر دوش نگیرد، و از زیر بار گران مسائل بارهابار گفته شده و دربارۀ آنها بحث گردیده، خود را وارهاند و گام در راهِ راههای نارفته بگذارد و آنچه که در جامعهسازی و برافراشتن پایههای آن، بهکار میآید، انقلابی سترگ و فراخیزی همهسویه رخ خواهد داد. اجتهاد، گسترۀ گستردهای دارد. کاستن از دامنه و گسترۀ آن، آسیبزاست و آنرا از کارامدی و میانداری و نقشآفرینیهای بهنگام، راهگشا و اوجآفرین، باز میدارد. این نیروی به حرکت درآورنده و چرخانندۀ ارّایههای سنگین جامعه، آنگاه میتواند در این آوردگاه، میانداری کند و رسالت سنگین و دشوار خود را به سرانجام برساند که تمام نیرو و توان آن، به میدان آورده شود، نه پارهای آورده و دیگر پارهها رها گردد. این نیروی فراخیزاننده و شعاعگستر، آنگاه یارایی مییابد که در پیریزی و پیگذاری جامعۀ نمونۀ وَحیانی و فرودآوری مردمان به شریعۀ نابِ شریعت اسلام، قد افرازد، موج آفریند و نهضت جامعهسازی دینی را در جان مردم نهادینه سازد که همۀ تواناییها و گنجاییها، بهکار گرفته شود. بهکار بستن و بهرهگرفتن از بخشی اندک و فروگذاردن بخشها و گنجاییهای مهم آن، کار را به تباهی میکشد. با بهکارگیری اندکی از توان این اهرُم توانمند، و بهرهنگرفتن از تواناییهای زیروزبرکنندهتر و شتابدهندهتر آن، آن حرکت و جنبش بنیادین و پایهگذار جامعۀ نوین، به حقیقت نمیپیوندد. بخشینگری و یک زاویه را فرادید آوردن و دیگر زاویهها را فروهشتن و نادیده انگاشتن، کژزخمهزنی است و خارج از آهنگ، تارها را نوازیدن.

وظیفهٔ فقیه،کشف و برابرسازی
در فقه اسلامی، که متضمن و منبع احکام و حقوق اسلامی است، هیچ حکم کلی و جزئی، نمیتوان یافت که بهسود افراد، یا طبقات خاص، یا بهزیان دیگران باشد.
اگر در بعضی موارد و مسائل شرعی، رنگ سرمایهداری بهچشم آید، مربوط به تأثیرِ محیط است.
اصول فقه و احکام اسلامی، با قدرت خلّاقه و وظیفۀ مهم و بیمانندی که نشان داده، بیان و تحدید و تعیین حقوق و حدود و روابط، به مقیاس حق و عدالت و قسط است.
تشخیص و استنباط حقوق و حدود اسلامی، به عهدۀ علما و مجتهدین است، که تفکر آنها از آیات قرآن و سنت متقن و روش عملی اولیاء اسلام و ذهنِ روشن و آزاد، سرچشمه میگیرد.
اینها، خطوط درشت و برجستۀ مبادی محکم اسلامی است که اهلِ اجتهاد و استنباط، احکام فرعی و مسائل مستحدثه را از روی آنها باید ترسیم و پیریزی نمایند و حق ندارند، اندکی از رسم و هدایت این خطوط و مبادی، منحرف شوند و یا تجاوز نمایند.
مبنای تصمیمگیری «ولی امر» در منطقه فاقد حکم
…همانگونه که در متون دینی، بیانهایی وجود دارد که برخی ارزشها را آشکارا بیان میکنند، همانطور در این منابع به مفاهیم مشخص و تفاسیر معینی از پدیدههای اجتماعی، یا اقتصادی دست مییابیم که وضعیت عناصر پویا و مؤلفههای متغیر جامعه را روشن میکند که از جملۀ آنها … برداشت حضرت علی (ع) از نقش تاجر و توجیهات سود تجاری در زندگی اقتصادی است….