دریچهموضوع‌نامک

دریچه – ۹

در دوران جدید، عصر خرد، روزگار خاتم، انسان جدید می‌بایست به بام گیتی فراز رود و رایتِ خرد افرازد، دقیقه‌ها را بشناسد و بشناساند، بفهمد و بفهماند و اَندریافتی همه‌سویه از جایگاه خود در کهکشان‌ هستی داشته باشد و درکی روشن از آفرینش.

در این آیین وَحیانی و سرمدی، انسان، از گذرگاه‌های روشن، با آیه‌های این سو و آن سوی آن آویخته، گذر داده می‌شود، شبان و روزان، گاه و بی‌گاه، تا به پایۀ بَس بلندِ «ذی‌حجر» فرا رود، خرد متین و نیرومند، خردی که قدرت‌مندانه در برابر نقش‌آفرینی اوهام در اندیشۀ انسان می‌ایستد و توان‌مندانه از چیرگیِ نفس و فرمانروایی آن در سرزمین روح و تن، جلوگیری می‌کند و انسان را در بَندِ صلاح و خیر، نگه می‌دارد (عقل) و از زشتی‌ها، باز می‌دارد (نُهی).

پرسش‌های خداوند از انسان، از آن آیه‌هاست، که این سوی و آن سوی و فراروی انسانِ آیینه‌ذهن، حک شده در الواح، آویخته است. به هر سوی که بنگرد، پرسش را نقش بسته در ذهن می‌یابد. پرسش‌هایی که به ذهن او فُسحت می‌بخشد و از نزهتگاهی به نزهتگاهی می‌برد و از مَرغزاری به مَرغزاری و از عبرت‌گاهی به عبرت‌گاهی.

چنان انسان را از فرود به فراز و از فراز به فرود می‌برد و در چرخۀ طبیعت، به گردش درمی‌آورد که قلّۀ زیبا و چشم‌نواز «ذی‌حجر» در چشم‌اندازش قرار می‌گیرد و از آن پس، دگردیسی‌ها، یکی پس از دیگری در جان و روان او پدید می‌آید و آن‌ انسان تَراز قرآنی ظهور می‌کند و پا به پهنۀ گیتی می‌گذارد، انسانی که همۀ پدیده‌ها و آفریده‌ها، به فرمان آفریدگار عقل، در برابرش پیشانی بر خاک می‌سایند.

در دوران جدید، عصر خرد، روزگار خاتم، انسان جدید می‌بایست به بام گیتی فراز رود و رایتِ خرد افرازد، دقیقه‌ها را بشناسد و بشناساند، بفهمد و بفهماند و اَندریافتی همه‌سویه از جایگاه خود در کهکشان‌ هستی داشته باشد و درکی روشن از آفرینش.

انسانِ نقش‌آفرین در دوران خاتم، ناگزیر بود از اوج‌گیری، بال به پروازگشایی، وارهانی ذهن و فکر خود از عِقال‌های پیدا و ناپیدا، زنگارزدایی از ذهن، جلادهی، شفاف‌گردانی و آیینه‌سانی آن.

چِسان؟ با چه ساز و برگی انسانِ خوگَر به پستی‌ها، نابخردی‌ها، کژراهه‌روی‌ها، می‌توانست خود را به فرازای سرشت و ساختار بنیادی خود برساند و نسیم روح‌افزای آن سرشتار خداوندسرشته را به جان خویش بوزاند.

کاری بس دشوار بود. چه برای او که زمامِ هدایت را در دست داشت و ناخداییِ کشتی وجود انسان را در دریای پر جزر و مد، به عهده‌اش بود و چه برای او که بنا بود به آبشخور حیات‌بخشِ هدایت، فرود آید و در ساحل رهایی پهلو بگیرد.

متن سرمقاله

دکمه بازگشت به بالا