سخن فصل

فقه اسلام، فقه برآمده از مکتب اهل بیت(ع)، فقه زندگی است، فقه ادارۀ جامعه، فقه ادارۀ انسان از گاهواره، تا گور.
فقه اسلام، زندگی را از آلودگی‌ها می‌پالاید و از زشتی‌ها و ناراستی‌ها می‌پیراید و سالم و زلال و پیراسته، در جویبار سرشتاری و انسان‌سازانۀ خود، جاری می‌سازد و انسان را از سردرگمی در خارستان خرافه‌ها می‌رهاند، خرافه‌هایی که زورق زندگی را به باتلاق فرو می‌برند و انسان را از اوج به فرود می‌آورند و درهای جهنمیِ زندگی آگنده از نکبت را به‌روی او می‌گشایند.
فقه ناب، انسان‌پرور است، انسان ترازمند، انسانی که بتواند بُنلاد زندگی وَحیانی را بریزد و جامعه را از پلیدی‌ها بپیراید و بپالاید و نگذارد، آلودگی‌های زندگی جاهلی به جامِ زندگی‌اش فرو ریزد و او را از زیستی شایسته و برابر ملاک‌ها، ترازها و معیارهای قرآنی باز دارد.
فقه، با بایدها و نبایدهای پیاپیوسته و آموزه‌های سرچشمه گرفته از کتاب و سنت، در پرتو خرد و کارسازی‌های آن، انسان را به حیات طیبه، ره می‌نماید، حیاتی که جلوه و نمادی از بهشت، بر روی کرۀ خاکی است.
انسان، برای ورود به این زندگی بهشت‌گون و ماندگاری در آن، ناگزیر بایستی زیستِ شخصی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تمامی پیوندها و آمیزگاری‌های خود را با فرودآیی همه‌گاهی به آبشخور احکام و آموزه‌های زلال فقهی سامان دهد.
رسول خدا(ص) زندگی انسان مسلمان را بر این سازۀ وحیانیِ استوار، بار کرد، تا از فروپاشی در امان بماند و همیشه در جادۀ روشن در حرکت، و انسان مسلمان، به‌روشنی بداند چگونه ادارۀ زندگی و جامعه‌اش را سامان دهد و بر چه مداری به حرکت درآورد و نقشۀ راهی ، که گرفتار زندگی جاهلی نگردد، زندگی که خداوند، با برانگیزاندن محمد(ص) و فرو‌فرستادن قرآن، کتاب روح‌بخش زندگیِ وَحیانی، بساط نکبت‌آلود آن‌را درنوردید و ریشه‌های آن‌را بَرکند.
برافرازی رایتِ این فقه نقش‌آفرین، در تمامی عرصه‌های زندگی: شخصی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، بسته به دانش‌ها، آگاهی‌ها و شناخت‌هایی است، دانش‌هایی که بلند‌پایگی فقه، نقش‌آفرینی آن در عرصه‌های گوناگون ، بستگی تام به آنها دارد. دانش‌ها، شناخت‌ها و آگاهی‌هایی که جامعۀ فقهی، بدون برخورداری همه‌سویه از آن عنصرهای حیاتی، نمی‌تواند، پی و بنیادِ فقه زندگی، فقه ادارۀ انسان از گاهواره تا گور را، پی بریزد.
فقیه و گردانندۀ ارّابه‌های این فقه و برافرازندۀ سازه‌های آن، افزون بر آگاهی‌های ژرف، دقیق، دقیقه‌شناسانه و اجتهادی در دانش لغت، ادبیات عرب، منطق و اصول، تاریخ اسلام، فقه همۀ فرقه‌های اسلامی و حتی احکام ساری و جاری در بین پیروان دیگر ادیان، تفسیر، حدیث، رجال و درایه، بایستی مکان و زمانۀ خود را بشناسد و موضوع‌هایی که در جویبار زمان و زندگی مردمان، آن به آن جاری می‌شوند و آنان را درگیر خود می‌سازند.
پیوند فقه، با گوناگون دانش‌ها، ناگسستنی است. هرگاه بین فقه و هر یک از دانش‌های مورد نیاز، گسست و گسلی پدید بیاید، فقه از کارایی، نقش‌آفرینی، میان‌داری و جاذبه‌آفرینی، باز می‌ماند.
فقهی در آوردگاه زندگی می‌تواند توان‌مند و باشکوه و هیمنه ورود پیدا کند و عرصه را بر قانون‌ها و آیین‌های عرفیِ غیر سرشتاری و ساخته و پرداختۀ ذهنِ بشر، تنگ کند، که از دانش‌های گوناگون بهره‌یاب باشد و لبالب، به‌درستی و روشنی، در رصدخانۀ خود، به رصد مکلّفان و نیازهای روز به روز آنان بپردازد و دگردیسی‌های آن‌به‌آن را در کانون توجه قرار بدهد و زیست‌گاه و رشد و نموگاه خود را از ذهن‌های کُند، دیریاب، نابُرّا، ویرانه‌گرد و دل‌های بُزمنش و ناهنگامه‌طلب، بسترد.
مدرسۀ فقه، برای ورود به عرصه‌های نو و آوردگاه‌های سهمگین، که از هر سوی، کینه‌توزانِ بنیان‌برانداز به صف شده و بر آن‌اند، با درهم‌کوباندن فقه و استوانه‌های آن در زندگی‌ها و جامعه، راه را برای ورود خود، به درون بارو، و دِژ اسلامیان هموار سازند، باید سازوبرگ نو و کارامدی تهیه ببیند؛ چون بی‌گمان باروی اسلامیان آن‌گاه از هم فرو می‌پاشد و سکولاریسمِ ویران‌گر و عرفی‌سازی، چتر شوم خود را می‌گستراند، که فقه از میدان زندگی، هدایت‌گری و نقش‌آفرینی در آن، رخت بربندد. بار و بنه بستن فقه و کوچ آن از سرای زندگی انسان مسلمان را بی‌هویت، بی‌ریشه و بی‌بُته، بازیچه و دستخوش توفان‌هایی می‌گرداند که از هر سوی می‌توفند و او را از ساحَتِ زیستی شایسته و معنی‌دار برمی‌کنند. در این هنگام که زندگی از معنی تهی گردید، هر لجن‌زاری برای بلعیدن او دهان می‌گشاید، همان سرنوشت میشومی که بر سر بسیاری از ملت‌های مسلمان آمده و می‌آید.
حال که فقه، این نقشۀ روشنِ راه زندگی را در اختیار و در گنجینه دارد و گنجورانِ هشیار و تیزبین، در کارِ در امان نگه‌داری آن از گزندها، بایست دست به کار شد و از این ذخیرۀ بزرگ الهی بهره برد و درهای این کانِ سر به مهر را گشود و مسلمانان را از فقر معنی رهاند، فقری که او را به ذلت کشانده و خوارمایه ساخته و به دریوزگی واداشته است.
اگر انسان مسلمان از باتلاق تباه‌کنندۀ این فقر، رهایی یابد و غنی گردد، بی‌گمان، زمین به روی او آغوش خواهد گشود و ذخائر خود را بیرون خواهد ریخت و زمینه را برای پیمودن پله‌‌های ترقی و پایه‌ریزی تمدن اسلامی_انسانی، فراهم خواهد ساخت. فقه، چشمه‌ای است جوشان در ژرفای دین. با کندوکاو ژرفاشناسان و دین‌آشنایان آگاه و روشن‌نگاه و بینادل،چشم می‌گشاید و دنیای آدمیان را با زلال گوارای خود، آبادان و سرسبز و خرم می‌سازد.
چشمۀ همیشه جوشان فقه، انسان مسلمان را شاداب، سرزنده، پرتکاپو و با چشم‌اندازهای روشن در همۀ آنات زندگی نگه می‌دارد.
فقه، با آیین‌ها و قانون‌هایی که از چشمه‌ساران خود به کام جان جامعه فرو می‌ریزد، زمینۀ رویش‌های شگفت تمدن‌سازانه را مهیا می‌سازد، رویش‌هایی که همگان را به شگفتی وا می‌دارد و تباه‌گران را به هراس و دهشت می‌افکند، آنان که همیشه و در همۀ روزگاران، با پی‌ریزی تمدن اصیل قرآنی _ انسانی، از در ناسازگاری برخاسته‌اند و شهدافشانیِ برافرازندگان این تمدن ناب و اصیل را نتوانسته‌اند برتابند.
فقه، توانایی دارد، که در هر زمان و هر مکان، انسان را با هر دانش و بینش و کمال، راه برد و نیازهای مادی و معنوی او را برآورد.
فقه، سرشتاری است، دربردارندۀ آیین‌ها و قانون‌هایی که در ژرفای وجود خود او پایگاه دارند. خداوند با قانون‌ها و آیین‌های خود که در فقه بازتاب گسترده‌ای یابیده است، انسان را از درون به حرکت در می‌آورد و به تکاپو وامی‌دارد و به جست‌و‌جوی راه روشن و برآوردن نیازهای روز‌به‌روز.
فقیه، ‌در هر دوره، برهه و روزگاری، با فرودآیی آن‌به آن به آبشخورکتاب و سنت و پرتوگیری از نور خرد، وظیفه دارد تا قانون‌ها و آیین‌هایی را از کتاب و سنت برکشد، که انسان به گونۀ سرشتاری و فطری، به آنها بسته، پیوسته و سخت گرایش دارد و بدون حرکت در مدار آنها، تباه می‌گردد و خاکسترنشین.
روشن است که این وظیفه آن‌گاه به حقیقت می‌پیوندد و به سرمنزل می‌رسد و فقیهِ زمان، شکوه‌مندانه قد می‌افرازد و زلال فقه از دامنۀ قلّۀ پرجلال آن، جاری می‌شود که مدرسۀ فقه، آنی از تکاپو، رصدگری نیازها و آشنایی دقیق با آنها، برگردانی فرع به اصل، پیوندزنی شاخه به ساقه باز نایستد و هیچ‌گاه اندراس در مدرس‌ها، حجره‌ها و سینه‌های فقه‌پژوهان، راه نیابد، که اندراس، زوال و نابودی در پی دارد.
فقه، توانایی‌های شگفتی دارد، با آیین‌ها و قانون‌هایی که به سینه‌ها و جویبار زندگی‌ها جاری می‌سازد، به انسان‌ها قوت قلب می‌دهد، آرامش و دل‌آرامی، و زمینه‌ها را برای زیستی مؤمنانه و باورمندانه، هموار می‌سازد و آن‌به‌آن بر دامنۀ گرایش قلب‌ها و دل‌ها، به سوی اسلام و توحید ناب، می‌افزاید.
فقیهِ آگاه به زمانه، نیازهای آن، مخاطب‌آشنا و آگاه به موضوع‌ها و گزاره‌هایی که در زندگی شخصی و خانوادگی او در جریان است و با آنها دست به گریبان، فقه را می‌شکوفاند و بر غنای مدرسۀ فقه می‌افزاید و انسان مسلمان را از گذرگاه‌های هراس‌انگیز، به سلامت گذر می‌دهد.
هر فقیهی، در هر برهه‌ای که با این دانش‌ها و آگاهی‌ها پا به عرصه گذارده و به میان‌داری پرداخته، برای اسلام و فقه ناب، شکوه آفریده و غبار انزوا را از چهرۀ آن ستُرده است.
امام خمینی، به فقه مهجور و برکنار مانده از زندگی انسان مسلمان، حیات دوباره بخشید و همۀ تلاش‌ها و رنج‌های پیشینیان را به ‌ثمر رساند و شهدِ آن جان‌فشانی‌ها و تکاپوها را به کام‌ها چشاند. یکایک مردمان را با هر عقیده و مرام، به این بزم نوشانوشی از کوثر زلال وحی، فراخواند، تا بهرۀ خود از این خوان گسترده ببرند و بر کنار این برکه و سایه‌سار این درخت پر شاخ و برگ، سرخوشانه و سعادت‌مندانه، آناتِ زندگی را بِسپُرند.
در پرتو این مهر تابان، رایَت‌هایی افراشته شد، محفل‌هایی آراسته گردید و همدلانی شیدا و والهِ فقه ناب، پا به میدان گذاردند تا نگذارند فقهِ از مُحاق برآمده، چشم‌نواز و روح‌انگیز، دگربار به مُحاق رود و از گردونۀ زندگی‌ها و اجتماع به کنار ماند و عفونتِ زندگی جاهلی، به کوچه کوچۀ زندگی‌ها و کومه کومۀ آنها جاری گردد و جامعه را به عفن‌زار دگر سازد.
اینان، با این باور پا به عرصه گذاردند که فقه و فقاهت، افتاء و اجتهاد، و ضرورت پیدایی این دانش و فن، می‌بایست بازشناسی و واکاوی گردد، تا ثمر دهد و شهد ناب خود را در این روزگار پیچیده و نیازهای بس دامن‌گستر، به کام‌ها فروچکاند و همگان را از این شهد، بهره‌مند سازد.
بی‌گمان، در این روزگار، که زندگی انسان، در ساحَت‌های گوناگون، بویژه در ساحَت اجتماع، با خم‌وتاب‌ها و دشواری‌هایی رو‌به‌رو گردیده و از سادگی و یک‌نواختی به ‌درآمده و هر آن، پدیده‌ای با زندگی رخ‌دررخ می‌گردد، و گزاره‌ها و موضوع‌های نوی قد می‌افرازند، و گاه، دگرگونی در موضوع‌های پیشین، پدیدار، کار فقیه و عالم ربّانی که بناست فروع را از اصول برکشد، با دشواری‌هایی روبه‌روست.
و روشن است که پیمودن این راه، و پاسخ‌گویی به نیازهای روز، با کندی‌هایی دست به گریبان بود، کندی‌هایی که جامعه و انسان‌های پرسش‌گر و پی‌جوی پاسخ به نیازهای روزآمدِ خود را ناگزیر، به سمت و سویی می‌کشاند که سر از قوانین عرفی و سکولار در می‌آورد.
با پیدایش و طلوع انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی، نیاز و پرسش‌ها در بابِ گوناگون‌موضوع‌ها، رو به فزونی نهاد.
حکومت دینی، دنیایی از پرسش‌ها را فراروی فقیهان نهاد، پرسش‌هایی که تا آن روز، فقیهان با آنها سر و کار نداشتند و از کانون توجه و کندوکاو علمی و پژوهشی آنان برکنار بودند.
ادارۀ حکومت و پاسخ به نیازها و پرسش‌ها و موضوع‌ها و گزاره‌هایی که مردمان با آنها دست به گریبان بودند، کاری نبود که از فقیهانِ به دور از گردونۀ موضوع‌های نوپدید برآید، می‌بایست جهش و انقلاب بزرگ فقهی پدید می‌آمد، تا مجتهدان و فقیهانی سینه از خاک بردارند و استوار، گام در این آوردگاه سهمگین بگذارند و جامعه را از فرو افتادن در دام قوانین عرفی و سکولار برهانند و حکومتِ برآمده از اسلام ناب را روی ریل دقیق فقهِ ناب به حرکت درآورند. از این روی، به دستور معمار انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان قانون اساسی پا گرفت، حرکت و جهشی بزرگ که پی و بُنلاد جمهوری اسلامی را ریخت و آن را از گزندها در امان داشت.
گفت‌و‌گوها، مباحث دقیق، علمی و کالبدشکافانۀ مجتهدان برجسته و ناموَر و آگاه به زمان و آشنای به موضوع‌های نوپدید، راه را برای خیزش‌های فقهی و نوآوری‌های راه‌گشای بعدی هموار کرد.
فقیهان و نخبگان حوزوی، یکی پس از دیگری، به جَرگۀ نوآوران پیوستند و به رصدگری پرداختند و پاسخ‌گویی. با همۀ این تلاش‌ها، تکاپوها و رنج‌ها و پیمایش راه‌های دشوار، کارهای به زمین مانده و موضوع‌های ذیل حکم خاص درنیامده، بسیار است که بر هشیاران، آگاهان و موضوع‌رصدکنندگان، پوشیده نیست.
این مهم، سبب گردید که رهبر فرزانۀ انقلاب، که خود در کانون دشوار موضوع‌های بی‌پاسخ قرار دارند و می‌بینند و با تمام وجود درک می‌کند آسیب‌هایی که از این تهی‌‌گاه به بدنۀ نظام و جامعه وارد می‌آید و بیش‌ترین دغدغه را دارند و نگران بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های گوناگون و معطل ماندن کارِ نظام در پاره‌ای امور، با بنیان‌گذاری مؤسسه‌ای برای کندوکاو دربارۀ موضوع‌های جدید و کالبدشکافی، شناخت دقیق، عالمانه و همه‌سویۀ آنها موافقت بفرمایند، به آن امید که شاید این گروه از نخبگان حوزوی که این بنیاد را می‌گذارند، با رایزنی‌های پیاپی، یاری‌ گرفتن از فاضلان روشن‌اندیش، شجاع و تیزهوش، گامی در جهت طرح بزرگ و گستردۀ موضوع‌شناسی و مفهوم‌یابی، بردارند و افق‌هایی فراروی دانش فقه بگشایند و طرحی نو در مدرسۀ فقه دراندازد، طرحی که زوایایی از آن، گاه در پیام‌ها و سخنان ایشان بازتاب یافته، از جمله در پیامی که به نخستین گردهمایی علمی _ تخصصی دائرةالمعارف فقه می‌نویسند، یادآور می‌شوند:
«هنوز توان عظيم فقه، در گره‏گشايى معضلات زندگى و حلّ نقاط كور در مناسبات اسلامىِ فرد و جامعه، به كار گرفته نشده و بعضاً، شناخته نشده است. پديده‏هاى روز به روز زندگى در مقام استفهام و استفتا از فقه اسلامى، طبعاً بايد به پاسخى قانع‌كننده و حكمى قابل استدلال برسد. به‌علاوه، فقه امروز، كه از پيچيدگى در استدلال و ظرافت همراه با استحكام برخوردار است، مى‏تواند در تكميل و پيشرفت دانش حقوق، مورد بهره‌بردارى قرار گيرد و راه‌هاى تازه‏اى را در برابر محقّقان مراكز حقوقى جهان بگشايد .
با پيشرفت فنّى و صنعتى و علمىِ بشر، كه بر روى همه شؤون زندگى وى اثر گذارده و سرعت ‏حوادث و پديده‏هاى نوين را نسبت به روزگار گذشته، چند و چندين برابر كرده است، تعداد موضوعاتى كه در معرض پاسخ‌گويى فقه قرار مى‏گيرند و فقه بايد حكم شرعى آنها را بيان كند نيز، به همين نسبت افزايش مى‏يابد. بى‏شك، سرچشمه‏هاى فقه و نيز شيوۀ فقاهت، براى فهم حكم اين موضوعات كافى است، ولى شناخت موضوعى آنها و تحقيق و تدقيق لازم براى تطبيق موضوع با عناوين كلّى در فقه و استدلال مناسب، و خلاصه، بهترين روش براى درك حكم شرعى آن، كارى مهم و راهى دراز است. همچنين اى بسا موضوعاتى كه در فقه مطرح گشته و حكم آن واضح است، ولى امروزه، موضوع چنان تحول و تطوّرى يافته كه به‌آسانى نمى‏توان حكم آن را از آن‌چه در گذشته گفته شده است، دانست. در چنين مواردى است كه فقهاى عصر، بايد با روشن‌بينى و احاطه علمى و پاى‏بندى به روش فقاهت از يك‌سو، و آزادانديشى و شجاعت علمى از سوى ديگر، مفاهيم جديدى را در فقه، كشف كرده و احكام تازه‏اى را با استناد به كتاب و سنّت، عرضه كنند و اين تكميل فقه است. علاوه بر اين‌ها، استفاده از سبك‌هاى نوين در تدوين و نگارش كتب و رساله‏هاى فقهى، عمومى و تخصّصى، و نيز استفاده از روش‌هاى تحقيق فنّى و علمىِ جديد و حتّى استفاده از روش‌هاى پيشرفته بحث علمى و به كار بردن ابزارهايى كه امروز در تسهيل كار علمى، داراى سهم مؤثرى است، همه اين‌ها، به وظيفه تكميل فقه كمك مى‏كند.»
این‌سان مؤسسۀ موضوع‌شناسی احکام فقهی در پرتو فقه ناب محمدی و نام بلند خمینی کبیر و عنایت رهبر فرزانه انقلاب، شکل گرفت و رواق رواق آن آذین بسته شد. بنیان مقدسی که با این کوتاه‌سالی، گام‌های بلند و چشم‌نوازی برداشته و برگ‌های زرینی به کارنامۀ فقه ناب محمدی(ص) افزوده و نمودهایی از زیبایی‌ها و شکوه‌های فقه اهل البیت(ع) را نمایانده است.
شرح بند بند این کارنامه و تلاش‌های خالصانۀ پژوهش‌گران و دیده‌بانی‌های دقیق بنیادگذاران و رئیس آن، در این مجال، نشاید و در این وجیزه نگنجاید.
مؤسسۀ موضوع‌شناسی احکام فقهی، با سازوکاری منطقی و خردورزانه، در حوزه‌ها و شاخه‌های گوناگونی، با بهره‌گیری از دانش و تجربۀ دانشوران و پژوهشیان حوزوی در کار سامان‌دهی و ریل‌گذاری دقیق، برای رسیدن به هدف‌های تعیین شده است، بدین سان:
سیاست‌گذاری و امور راهبردی، پژوهش، آموزش، ارتباطات و تعاملات علمی، رسانه و اطلاع‌رسانی علمی و سازمانی، موزۀ فقه و زندگی، برنامه‌ریزی، توسعه و پشتیبانی و . . . .
تلاش‌ها و پژوهش‌هایی که هر بخش و حوزه‌ای به سامان رسانده و یا در کار سامان‌رسانی آنهاست، به امید حق، در مجال‌ها و فرصت‌های آینده، در قاب‌هایی زیبا و درخور، فرادید خواستاران و اهل نظر و پژوهش قرار خواهد گرفت، تا در همه حال، مؤسسه برای بالندگی، رشد و شکوفایی و انجام بهنگام و دقیق رسالتی که بر دوش گرفته، از دیدگاه‌های ژرف و سره از ناسره‌ شناس آنان بهره برد و در این شعاع، گام‌ها را استوارتر بردارد و به افق‌گشایی‌های روشن‌تر دست یازد.
فصلنامه، که جویباری است پیوسته به این سرچشمه، با این هدف پا گرفته که تازه به تازه و بهنگام، پژوهش‌های از بوته درآمده را بازتاب دهد و اهل نظر را با این ساز وکار، به سرابُستان موضوع‌شناسی احکام فقهی، فراخواند و از دانش‌، بینش‌ و آگاهی‌های آنان برای گشودن و هموار کردن راه، بهره ببرد و با این بده‌بستان عالمانه، که این جویبار، بنا دارد آن را زلال و شفاف در حوزه‌های علمیه و در محافل علمی دانشگاهی جاری سازد، از یک‌سوی دستاوردهای پژوهشیان مؤسسه را بنمایاند و از دیگر سوی، کارهای عالمانه بیرونی را رصد کند و تا حد امکان بتاباند و این‌سان، زمینۀ یک جهش علمی و موضوع‌شناسانه را با یاری همۀ نخبگان حوزوی و دانشگاهی، به امید حق، رقم بزند.
به امید آن روز فرخنده.
 سردبیر

دکمه بازگشت به بالا