
رسول اعظم، اسوهٔ امام خمینی (۲)
رَشحههایی از روح محمّد بر هر قلبی که باریده و بر هر روحی که فروچکیده، در آن نیرو، شادابی و جهشی پدید آورده که توانسته در زمانی کوتاه، راههای دشوارگذر را بپیماید و از مُردابها و لجنزارها خود را بیرون بکشد، حصار گناه را در هم بشکند و از بیغولههای شرک خود را برهاند و به آستان بندگی حق راه یابد، آستانی که در آن مَلالی نیست، اندوهی به آن

رسول اعظم، اسوه امام خمینی (۱)
این درک از عبادت محمد(ص) است که عارف کامل و شاگرد برجسته و نامور او، امام خمینی را به معماری نفس خود از راه عبادت، ریاضت و شبزندهداری وا میدارد و به آنان این درس بزرگ را میآموزاند: وقتی رسول خدا باید این راه را بپیماید و برای نزدیکشدن به خدا، شکر نعمتهای او، دگرگونی روحی، که آنبهآن، به آن نیاز دارد، جز این راه، راهی ندارد و با آن

دریچه ۳۴
نیازشناسی و موضوعیابی اینسان پاسخگویی و دیدهوَری نیازهای نوبهنو،بسته به حرکت پرشور و انقلاب دَمادَم دارد. اگر آنی کاروان اندیشهورزی، نیازشناسی و موضوعیابی از حرکت بایستد و قوّۀ محرکۀ اجتهاد بفسرد و از کارایی بیفتد و میانداری،قوّۀ تمیز مردمان که رکن حرکت، جامعهسازی، تمدنافرازی و شورآفرینی است، در غبار هستیسوز زندگی مادی، تباه میگردد و خاکستر، و همه خاکستر نشین. با شماییم، با شمایان که با مایید، در چشم دوختنِ


نفحههای ربّانی
خدا را نفحههایی است که گهگاه میوزند و مُشک میبیزند. این نفحهها، به لطف و اشارت او، هر صباحان از کوی زندگیها میگذرند و آنها را در خُنُکای خود فرومیبرند، هر دل بیدارتر، بهرهمندتر و هر سینه گشادهتر، در خُنُکای بیشتر. بیداردلان، هشیاران و گشادهسینهگان، شبان و روزان، در همهگاه، چشم به راهاند و به سوی این قبله در نماز، تا نفحۀ الهی بوزد و بوی خوش آن، فضا را بیاگند و اینان بهرۀ خود برند و جان تفتزدۀ خود را از تَفتِستان زندگی به سوی نسیم صباحان و جانافزای کوی دوست بکشند. اینان بهروشنی میدانند، اینسان نسیمها، نسیمهای دگرگونآفرین و زندگیساز و شورانگیز، گهگاه میوزند و عطر میبیزند و سُکر جانبخش خود را به جامِ جانها فرو میریزند و هر فرد، گروه، ملت و امتی که آن، آنِ نشورآفرین را به جان دریافت و با تمام وجود، به تلاش برخاست رایَتهای آن را برافرازد و تیرکهای خیمه و خرگاه آنرا استوار سازد، سعادت و بهروزی را برای خود رقم زده است. و اگر در خواب بماند و دل را برای آن گاه و هنگام، مهیا نکرده باشد، افزون بر آن گاه و هنگام، پیاپیگاهها و هنگامهای به آن پیوسته و وابسته را از دست خواهد داد و شومیها، حِرمانها و سیاهبختیها، یکی پس از دیگری بر او آوار خواهد گردید. در درازای تاریخ اسلام، هرگاه نفحهشناسان، با شامّههای قوی، خود را به آستان نفحۀ الهی، که در برههای و آنی، خداوند بهرهشان ساخته بوده رساندهاند، با گرفتن و افشاندن، سرنوشت ملتی را با شکوه تمام رقم زدهاند و در حقیقت، پایبندی خود را به این آموزۀ وحیانی که از کوهسار نبوی سرچشمه گرفته، نمایاندهاند: «ان لربّکم فی ایّام دهرکم نفحاتٍ الا فتعرضوا لها» عوالی اللئالی، ج۴ /۱۱۸ در روزهای زندگی و زمانهتان، آنات و هنگامهایی فرا میرسد که شما با نسیمهای حیاتبخش الهی، روبهرو میگردید، بکوشید از آن بهره بگیرید و خود را در وزشگاه آن نسیمها قرار دهید. مولوی، این سخن گهرآگین رسول خدا (ص) را در قابی زیبا میگذارد و میسراید: گفت پیغمبر که نفحتهای حق اندر این ایّام میآرد سبق گوش هُش دارید این اوقات را در ربایید اینچنین نفحات را نفحهای آمد شما را دید و رفت هر که را میخواست جان بخشید و رفت نفحهای دیگر رسید آگاه باش تا از این هم وا نمانی خواجهتاش مثنوی معنوی، دفتر اول/۸۸ این نفحهها، فرصتها و وزشهای عطرآگین، دیریاباند، زود از دسترونده، ابر را مانند، که زود از افق زندگی، ناپدید میگردند، به فرمودۀ مولی علی (ع): «الفرصة تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب، فانتهزوا فُرَص الخیر.» نهج البلاغة، حکمت ۲۱ فرصت، بسان ابر، از کرانۀ زندگی میگذرد، هرگاه مجال خیری پیش آمد و خیری آغوش گشود، آنرا غنیمت شمارید و از آن بهره برید. بله، نفحههای الهی، دَمی میدَمند، این دَم اگر درک نشود و در کانون اندیشۀ طلایهداران امت و ملتی بازتاب نیابد، چه بسا قرنها آن ملت و امت را از قافلۀ تمدن بشری واپس بیندازد و افول دهشتبار را برای آن رقم بزند، همانسان که در تاریخ اسلام، با نمونههای بسیاری روبهرو هستیم، نمونههایی که اگر آن دم و هنگام نفحۀ الهی شناخته میشد و درک میگردید، اینسان در عقبماندگی و واپسگرایی و چیرگی دشمنان آزمند و کینهورز، نمیلولیدیم و دنیا چهرۀ کریه و تهوعآور خود را اینسان، به ما نمینمایاند. باریکاندیشانه میبایست در نفحههای الهی که در فراز و نشیب تاریخ وزیدهاند، درنگ ورزید و خوابهای بسیار سنگین و نگاهها و سینههای پشت به این نسیمهای الهی را، در هر دوره و برههای، کالبدشکافی کرد و دریابید که این خوابها و غفلتهای تباهگر و فرصتسوز، چرا و چگونه بر رصدبانان آوار گردیده و اینسان امت اسلامی به خاکستر سیاه نشسته و در لابهلای پیلۀ سیاه گرفتار آمده است. چرا شامهها بوی خوش نفحههای الهی را که هر صباحان به کوی امت رسول خاتم میوزید، احساس نکردند. ناتوانی شامهها از دریافت و احساس بوی خوش نفحههای الهی در دورههای گوناگون، به چه علت و علتهایی بوده است؟ چه شد شامهها و دلها به این ناتوانی درهم شکننده و زمینگیرکننده، گرفتار آمدند. کجای سازۀ امت اسلامی، بویژه رصدگران و باروبانان، آسیب دیده بود که بدینگونه روی به ویرانی نهاد و دهشتانگیز آوار گردید و همه چیز را با خود به زیر آوار برد. بر صفحۀ دلها، سینهها و دیدگان، چه غباری فرو نشسته بود که کران تا به کران را تاریک میدیدند و شب، و از آنهمه روشنایی که آن سوتر، پدید آمده بود، بیخبر بودند. روشنایی که در پرتو دانش، همان دانشی که روزگاری خورشید سرزمین آنان بود و هر بامدادان از مشرق جانشان میدمید، شعله کشیده بود و مردمان را در خود فرو برده بود. چه شد که اینان از کاروان نور جدا افتادند و به باتلاق شب گرفتار آمدند و گردابهای خشماگین، یکی پس از دیگری آنان را به کام خود فرو میبرد. میبایست برای ساختن آینده و برافراشتن بُنلاد و پایههای فردا، دقیقهشناسانه در لابهلا و هزارتوی گذشته به سیر پرداخت و هر لَمحه و آن را کالبدشکافی کرد و ریشهیابی و آسیبها را شناخت و آنچه که این سازههای استوار را فروپاشنده است. بسیاری از سببها و عاملهاست که انسان را از نفحههای الهی دور و دورتر میکنند و نمیگذارند نسیمهای دلانگیز خداوندگاری، جانها را در سُکر خود فرو برند و احساس خوشی در انسان پدید آورند و او را برخیزانند، تا از آن آنات خدادادی و فیضهای ربانی بهره برد. شرک، با همۀ چهرههای خود، سُحتخواری، فرو رفتن در ناز و نعمت، سرباز زدن از وظیفهای که خداوند بردوش انسان نهاده، بیدردی، نه درد انسان و نه درد خدا، انسان را از کاروان نور، دور و دورتر میکند و از نسیمهای روحنواز و بویهای خوشی که گهگاه، لایه لایۀ زندگیها را درمینوردند. بیدردیِ سرچشمه گرفته از جدا افتادگی از کاروان نور، در هر کس، گروه و جریان، به گونهای خود را مینمایانَد. در حکومتگران، سیاستمداران، اقتصاددانان، صنعتگران، عالمان، روشنفکران و . . . هرکدام به گونهای. از این میان، عالمان بیدرد، تباهگرتریناند. چون به سبب جایگاهی که دارند، بیدردی را به دیگران و به بدنۀ جامعه سریان میدهند. و دیگر اینکه در پی گرهگشایی برنمیآیند و به جستوجو برنمیخیزند، و نه به رصد فرصتها و بهرهگیری از هنگامهای پیشآمده. ؛ امّا همین اندازه باید دانست که اینان، هرگاه در لایههای

مروری بر مطالب شماره اول:
بایستهها و پیامدهای پذیرش حقیقت بهداشتِ اجباری چگونه است؟ وقتی دولت احساس خطر میکند که یک بیماری شیوع پیدا کند، بالاجبار، به مردم واکسن میزند؛ نمیگوید آیا اجازه میدهید به شما واکسن بزنم؟
بلکه میگوید: اجازه بدهید یا ندهید ما واکسن را به شما میزنیم؛ چون عملی منطقی انجام میدهیم و سلیقه مطرح نیست تمثیل به سلامت مثلًا اگر معاشرت با فلان مسلول برای من احساس خطری در سلامتیام داشته باشد ناچار من بایستی در روابطم با آن شخصِ مسلول، نوعی تجدیدنظر بنمایم.
بایستهها و پیامدهای پذیرش حقیقت بهداشتِ اجباری چگونه است؟ وقتی دولت احساس خطر میکند که یک بیماری شیوع پیدا کند، بالاجبار، به مردم واکسن میزند؛ نمیگوید آیا اجازه میدهید به شما واکسن بزنم؟
بلکه میگوید: اجازه بدهید یا ندهید ما واکسن را به شما میزنیم؛ چون عملی منطقی انجام میدهیم و سلیقه مطرح نیست تمثیل به سلامت مثلًا اگر معاشرت با فلان مسلول برای من احساس خطری در سلامتیام داشته باشد ناچار من بایستی در روابطم با آن شخصِ مسلول، نوعی تجدیدنظر بنمایم.
بایستهها و پیامدهای پذیرش حقیقت بهداشتِ اجباری چگونه است؟ وقتی دولت احساس خطر میکند که یک بیماری شیوع پیدا کند، بالاجبار، به مردم واکسن میزند؛ نمیگوید آیا اجازه میدهید به شما واکسن بزنم؟
بلکه میگوید: اجازه بدهید یا ندهید ما واکسن را به شما میزنیم؛ چون عملی منطقی انجام میدهیم و سلیقه مطرح نیست تمثیل به سلامت مثلًا اگر معاشرت با فلان مسلول برای من احساس خطری در سلامتیام داشته باشد ناچار من بایستی در روابطم با آن شخصِ مسلول، نوعی تجدیدنظر بنمایم.

رسول اعظم، اسوهٔ امام خمینی (۲)
رَشحههایی از روح محمّد بر هر قلبی که باریده و بر هر روحی که فروچکیده، در آن نیرو، شادابی و جهشی پدید آورده که توانسته در زمانی کوتاه، راههای دشوارگذر را بپیماید و از مُردابها و لجنزارها خود را بیرون بکشد، حصار گناه را در هم بشکند و از بیغولههای شرک خود را برهاند و به آستان بندگی حق راه یابد، آستانی که در آن مَلالی نیست، اندوهی به آن

رسول اعظم، اسوه امام خمینی (۱)
این درک از عبادت محمد(ص) است که عارف کامل و شاگرد برجسته و نامور او، امام خمینی را به معماری نفس خود از راه عبادت، ریاضت و شبزندهداری وا میدارد و به آنان این درس بزرگ را میآموزاند: وقتی رسول خدا باید این راه را بپیماید و برای نزدیکشدن به خدا، شکر نعمتهای او، دگرگونی روحی، که آنبهآن، به آن نیاز دارد، جز این راه، راهی ندارد و با آن

دریچه ۳۴
نیازشناسی و موضوعیابی اینسان پاسخگویی و دیدهوَری نیازهای نوبهنو،بسته به حرکت پرشور و انقلاب دَمادَم دارد. اگر آنی کاروان اندیشهورزی، نیازشناسی و موضوعیابی از حرکت بایستد و قوّۀ محرکۀ اجتهاد بفسرد و از کارایی بیفتد و میانداری،قوّۀ تمیز مردمان که رکن حرکت، جامعهسازی، تمدنافرازی و شورآفرینی است، در غبار هستیسوز زندگی مادی، تباه میگردد و خاکستر، و همه خاکستر نشین. با شماییم، با شمایان که با مایید، در چشم دوختنِ

اخباریگری
ما اتیکمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وَ ما نَهیکمْ عَنْهُ فَانْتَهوا ... همان طوری که آبی که از چشمهای بیرون میآید در ابتدا صاف و پاک است، نه آلودگی محسوس و نه آلودگی نامحسوس دارد، ولی تدریجاً که در بسترهایی قرار میگیرد ممکن است آلودگیهایی پیدا کند، و نیز آب این خاصیت را دارد که ممکن است به وسایلی آن را تصفیه کرد و آلودگیها را از آن گرفت، همینطور دین مقدّس

اختلاف و امتیاز طبقات و منشأ آن
در جزیرةالعرب پیش از طلوع اسلام، وضع طبقاتی و امتیازات آن صورت خاصّی داشت. در مرکز جزیرةالعرب، حکومت به شکلهای معمولِ آن زمان و سلطنت در میان نبود. همچنین زمینهای برای مِلکداری و سرمایهداری وسیع وجود نداشت. در اطراف بیابانها، اعراب بادیهنشین و کوچنده، در وضع قبیلگی و فرمانبَری از شیوخ بهسر میبردند. در شهرهایی که زمینه برای کشت و کار داشت، مانند: یثرب و طائف، طبقهٔ ممتاز و حاکم،

سخن نخست ۳۴
از دورههای دور، انسان در کانونِ نگاه، بررسیها و درنگورزیها بوده است.هر مکتب و نِحلهای، تلاش ورزیده و فراز و فرودها را در نوردیده، تا انسان را بشناسد و بشناساند و با این شناختن و شناساندن، پایههای مکتب و نِحلهٔ خود را استوار سازد و در میدان اندیشه و اندیشهورزی، پیشتازی و توانمندی خود را بنمایاند؛ زیرا که این شناخت، سر سلسله و آغاز و پایهگذار دیگر شناختهاست و گشایندهٔ

بلوغ*
...از مسائل بسیار مهمّ اسلامی، مسألهٔ بلوغ است که تمام مقرّرات دینی، از اصول و فروع، و سراسر احکام و مسائل فرعی، از اوّل تا آخر فقه، یعنی از طهارت تا دیات، منوط به این مسأله میباشد و اساس کفر و دین، اصلاً، مبتنی بر بلوغ است؛ چراکه اطفال قبل از بلوغ، متّصف به صفت کفر و اسلام نمیشوند. و اینکه بر اطفال کفّار و مسلمین، احکام کفر و اسلام

دریچه ۳۳
نفحههای ربّانی در درازای تاریخ اسلام، هرگاه نفحهشناسان، با شامّههای قوی، خود را به آستان نفحۀ الهی، که در برههای و آنی، خداوند بهرهشان ساخته بوده رساندهاند، با گرفتن و افشاندن، سرنوشت ملتی را با شکوه تمام رقم زدهاند و در حقیقت، پایبندی خود را به این آموزۀ وحیانی که از کوهسار نبوی سرچشمه گرفته، نمایاندهاند: «ان لربّکم فی ایّام دهرکم نفحاتٍ الا فتعرضوا لها» خدا را نفحههایی است که

تنظیم و تصفیه حواس، براى تصحیح ارتباط ذهن با واقعیات
ضرورت تنظیم و تصفیه حواس براى تصحیح ارتباط ذهن با واقعیات [i] مباحث و تحقیقاتى که درباره پدیدهٔ شناخت بهوسیله محققان مطرح میشود، بهطور مستقیم تنظیم و تصفیه شناخت را مورد اهمیت قرار نمیدهند! این تنظیم و تصفیه در هر دو قلمرو باید انجام بگیرد: قلمرو درککننده و قلمرو درکشونده. قلمرو درککننده: عبارت است از حواس و وسایل کمکى که براى توسعه و دقّت بیشتر در واقعیات ساخته میشوند. و

معنای دیالکتیک
آنچه ما از اوّل تا اینجا عمل کردیم، یک دیالکتیک بود؛ یعنی، در این جلساتی که طی این چند هفته در خدمت شما بودیم و درباره شناخت بحث میکردیم، مشغول دیالکتیککردن بودیم. دیالکتیک، از نظر اصل کلمه، یعنی گفتوگوی متقابل کاوشگرانهٔ روشنگر و بارور. بر همین مبناست که میگویم: ما در این چند هفته، واقعاً، دیالکتیک میکردیم. ما در زبان فارسی اصطلاحی داریم که درست با دیالکتیک منطبق است. ریشهٔ
خبرنامه موضوعنامک
اینستاگرام
کانال تلگرام

:: یادداشتهای موضوعنامک ::

اخباریگری
ما اتیکمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وَ ما نَهیکمْ عَنْهُ فَانْتَهوا … همان طوری که آبی که از چشمهای بیرون میآید در ابتدا صاف و پاک است، نه آلودگی محسوس و نه

تنظیم و تصفیه حواس، براى تصحیح ارتباط ذهن با واقعیات
ضرورت تنظیم و تصفیه حواس براى تصحیح ارتباط ذهن با واقعیات [i] مباحث و تحقیقاتى که درباره پدیدهٔ شناخت بهوسیله محققان مطرح میشود، بهطور مستقیم تنظیم و تصفیه شناخت را

اصول انقلابیِ حکومت امام علی (ع)*
حکومت امیرالمؤمنین علی، علیه السلام،[۱] از میان انقلاب خونین مردم مدینه و کوفه و مصر، سر برآورد، تا با یاری مردان باایمان و ثابت در اصول اسلام و همبستگی عامهٔ

مشروطیت در قاب موضوعشناسی*
جریان دیگری هم هست که مربوط به زمان خودمان است و آن، جریان مشروطیت است. مشروطیت که به ایران آمد- اگر تاریخاش را خوانده باشید- مردم ایران را به دو

مالکیت و حدّ و مرزها*
انواع مالکیّت مالکیّت فردی: در این نوع مالکیّت، انسان خود کار میکند و مالک کار خویش است. مالکیّت جمعی: مالکیّت جمعی خود دوگونه است: مالکیّت عمومی: و آن هنگامی است

نیازهای ثابت و متغیر*
بحث اصلی ما درباره این بود که آنچه در اسلام وجود ندارد، نسخ احکام و تغییر به صورت نسخ است که بعد از پیغمبر، هیچ قدرتی- حتی امام- نمیتواند حکمی

پیوند مکتب و قانون
…پژوهندهٔ اسلامی از همان آغاز، تفاوت اساسی میان موضع خود در برابر وظیفهای را که بر عهده دارد، با موضع دیگر پژوهندگان مکاتب درمییابد؛ همانان که به فرایند مطالعهٔ مکتب

ثابتها، منشأ احکام اوّلیه*
نمونهای از عمدهترین اصول ثابت که منشأ احکام اولیّه میباشند، به قرار زیر است:
۱. ثابتها در ارتباط انسان با خویشتن
۱.۱. ثابتها در ارتباط انسان با خویشتن «آنچنانکه هست»
انسان در هر حال که باشد، دارای ثابتهایی است. خواه به آنها آگاهی داشته باشد یا نه، البته در صورت آگاهی به آنها، در تنظیم «حیات معقول» خود موفقتر میگردد.

دریچه ۳۴
نیازشناسی و موضوعیابی اینسان پاسخگویی و دیدهوَری نیازهای نوبهنو،بسته به حرکت پرشور و انقلاب دَمادَم دارد. اگر آنی کاروان اندیشهورزی، نیازشناسی و موضوعیابی از حرکت بایستد و قوّۀ محرکۀ اجتهاد

دریچه ۳۳
نفحههای ربّانی در درازای تاریخ اسلام، هرگاه نفحهشناسان، با شامّههای قوی، خود را به آستان نفحۀ الهی، که در برههای و آنی، خداوند بهرهشان ساخته بوده رساندهاند، با گرفتن و

دریچه ۳۲
بایستهها و پیامدهای پذیرش حقیقت بهداشتِ اجباری چگونه است؟ وقتی دولت احساس خطر میکند که یک بیماری شیوع پیدا کند، بالاجبار، به مردم واکسن میزند؛ نمیگوید آیا اجازه میدهید به

دریچه – ۳۱
ناسازواری حکمها و فتواها و چرایی آن در فقه اسلامی، مخصوصاً در فقه تشیع، تشخیص موضوع، به عهدۀ خبرگان عرف و عقلا موکول شده است. سعادتمند است آن جامعهای که

دریچه – ۳۰
ترجیح مصلحت دینی بر مصلحت شخصی در فتوا فتوایی که از سوی ما صادر شده است، صرفاً به خاطر آن نبوده که آنچه را ثبوتاً دلیل بر آن تمام بوده

دریچه – ۲۹
ثابتها و متغیرها و رسالت قانونگذاری از اصول و مهامّ وظائف مذكوره، تشخيص كيفيت قرار داد دستورات و وضع قوانين و ضابط تطبيق آنها بر شرعيّات و تميّز مواد قابلۀ

دریچه – ۲۸
نواقص قوانین عرفی قوانین عرفی، بر پایۀ تجربیات از وضع محدود اجتماعی و اقتصادی گذشته و حال است و نمیتواند ناظر به آینده متغیر باشد، از این جهت، در معرض

دریچه – ۲۷
نفحههای ربّانی این شناخت، مجال مهمی است برای مدرسۀ فقه و فقاهت که به گونهای برنامهریزی کند و غور و بررسی در لابهلای متون دینی و آموزههای وَحیانی، تا انسانِ

رسول اعظم، اسوهٔ امام خمینی (۲)
رَشحههایی از روح محمّد بر هر قلبی که باریده و بر هر روحی که فروچکیده، در آن نیرو، شادابی و

رسول اعظم، اسوه امام خمینی (۱)
این درک از عبادت محمد(ص) است که عارف کامل و شاگرد برجسته و نامور او، امام خمینی را به

بلوغ*
…از مسائل بسیار مهمّ اسلامی، مسألهٔ بلوغ است که تمام مقرّرات دینی، از اصول و فروع، و سراسر احکام و مسائل فرعی، از اوّل تا آخر فقه، یعنی از طهارت

چرایی شهرشناسی*
سبک زندگی انسان امروز، افزایش آگاهیهای شهروندی را در همه زمینهها بایسته ساخته و گرانیگاه حوزههای دانشافزایی و انجمنهای اندیشهورزی را به «شهرشناسی» کشانده است، و از آنجا که انگیزه





اختلاف و امتیاز طبقات و منشأ آن
در جزیرةالعرب پیش از طلوع اسلام، وضع طبقاتی و امتیازات آن صورت خاصّی داشت. در مرکز جزیرةالعرب، حکومت به شکلهای معمولِ آن زمان و سلطنت در میان نبود. همچنین زمینهای

معنای دیالکتیک
آنچه ما از اوّل تا اینجا عمل کردیم، یک دیالکتیک بود؛ یعنی، در این جلساتی که طی این چند هفته در خدمت شما بودیم و درباره شناخت بحث میکردیم، مشغول

بایستهها و پیامدهای پذیرش حقیقت*
…مقصود از روابط بینالملل اسلامی این است که رابطهٔ یک فرد مسلمان را با یک فرد غیرمسلمان مشخص کنیم و یا رابطهٔ یک جامعهٔ اسلامی با جامعهای غیراسلامی چگونه بایستی

اقتصاد رَبَوی در محیط حجاز و جامعهٔ ما*
«الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ

چگونگی تصرف در ثروتها و منابع طبیعی*
در حقیقت مشکل اقتصادی در همهجا و همیشه در اطراف سه موضع دور میزند: یکی چگونگی علاقهها و روابط مالکیّت نسبت به زمین و منابع طبیعیِ آن است، که ضرویات

موسیقی، در نظری اجمالی*
دربارهٔ موسیقی و نوازندگی آن روح انسانی را، و دربارهٔ آثار این نوازندگی از نظر فیزیولوژی و روانی، مباحث زیادی تاکنون مطرح شده است. بایستی گفت این پدیده، بدون تردید،

اسلام و راههای قانونگذاری
چون قوانین، جز تنظیم و تحدید روابط بشر در شؤون مختلف با یکدیگر نیست و چون منشأ این روابط، قوا و غرایز انسانی است و اصول این قوا و ممیّزات

فرآیند اجتهاد و ویژگیهای شخصی مجتهد*
… دانستیم که سرمایه ما در فرایند کشف مکتب اقتصادی در اسلام، احکام و بینشها هستند. اکنون جا دارد قدری در این زمینه سخن گوییم که شیوه دستیابی به این