انگاره‌هاموضوع‌نامک

آزادی سرمایه‌داری بی‌قید و بند و آثار آن*

پیش از تحوّلات صنعتی  و در اوائل آن و پس از ظهور مکتب‌های کلاسیک، نظریهٔ عموم علمای اقتصادی بر اساس آزادی در مالکیّت خصوصی تولید و مصرف و توزیع و سودبری بود، چنان‌که قبلا اشاره شد، مبنای این آزادی را آزادی فطری و طبیعی می‌دانستند و عموماً معترف بودند که این آزادی، با تحوّلات اقتصادی و اوضاع اجتماعی تغییر وضع می‌دهد، ولی می‌گفتند: اصل آن باید محفوظ باشد و قوانین بر همین اصل مقرّر گردد، تا سعادت فرد و اجتماع تعیین شود. از این نظر هر قانونی که این آزادی را محدود سازد تجاوز به حقوق افراد و مخالف قانون طبیعت و آن‌را جرم می‌دانستند. نظر آن‌ها این بود که چون انسان آزاد آفریده شده و منابع طبیعت به رایگان در دسترس قرار گرفته، باید هر فردی به حسب استعداد خود از آن بهره‌مند شود و اگر مصلحت، تحدید را ایجاب کند، استثنایی و موقّت است، ولی پس از آن معلوم شد که این نظر کلّی، در ظروف روابط اجتماعی، نارسا و غیرعملی است و آزادی مطلقِ طبیعی، ناچار در روابط اجتماعی محدود می‌گردد؛ زیرا آزادی طبیعی و فطری در محیط اجتماعی، موجب هرج و مرج و سلب آزادی از همه خواهد شد؛‌ از این رو و برای توجیه آزادی فردی و یا حفظ کرامت و شرف انسانی، حدود و قوانین را برای محدودساختن آزادیِ مطلق لازم شمردند و همین قوانین و حدود را طبیعی دانستند. مسلم است که هدف قوانین اقتصادی از نظر اصول سرمایه‌داری افزایش ثروت و تولید و سود می‌باشد. قانون عرضه و تقاضا، و بیمه کارگر و طرق افزایش تولید، همه، بر همین اساس است. از این جهت اصول سرمایه‌داری را برخلاف اصول سوسیالیسم نمی‌توان به عنوان اصول علمی پذیرفت. منشأ قوانین و اصول سرمایه‌داری همان طرق و روش‌های اقتصادی جوامع و ظروف مختلف در راه ازدیاد ثروت و سود عمومی بر پایهٔ مالکیت‌های خصوصی می‌باشد و مفهوم آزادی از این نظر، آزادی فرد در راه افزایش ثروت فردی و اجتماعی است. چون اصل سرمایه‌داری جز در موارد محدودی (مانند قانون عرضه و تقاضا به عقیدهٔ بعضی) فاقد اصول علمی و کلّی اقتصادی است که در همه جا و برای همیشه صادق باشد از این‌جهت، بحث و بررسی و استدلال برای اثبات‌شدن صحّت آن از نظر حقوقی و سیاسی و اخلاقی، بی‌مورد است.

 

اصل سرمایه‌داری جز در موارد محدودی (مانند قانون عرضه و تقاضا به عقیدهٔ بعضی) فاقد اصول علمی و کلّی اقتصادی است که در همه جا و برای همیشه صادق باشد از این‌جهت، بحث و بررسی و استدلال برای اثبات‌شدن صحّت آن از نظر حقوقی و سیاسی و اخلاقی، بی‌مورد است.

 

 

 

آزادی و مقرّرات در نظامات سرمایه‌داری چون آزادی صوری و فاقد ضمانت و مسؤولیت می‌باشد، منشأ سلب آزادی و محدودشدن اکثریت می‌گردد

با دقّت و بررسی در روش‌های اجتماعات سرمایه‌داری، این مطلب مشهود است که آزادی و مقرّرات در نظامات سرمایه‌داری چون آزادی صوری و فاقد ضمانت و مسؤولیت می‌باشد، منشأ سلب آزادی و محدودشدن اکثریت می‌گردد؛ زیرا مقررات و قوانین سرمایه‌داری، در همان‌حال که راه بروز استعدادهاست و دست همه را در راه تولید و انتفاع باز می‌گذارد، خواه ناخواه امکانات به‌دست آوردن قدرت و تصرّف در سرمایه‌های عمومی و وسائل تولید را برای دسته و طبقهٔ خاصّی، فراهم می‌سازد و بیش‌تر کسانی‌که از جهت استعدادهای نفسانی و مقابله با عوامل و تزاحم اجتماعی ناتوان‌تر می‌باشند، قهراً، مقهور و عقب‌رانده‌تر می‌شوند و تا حدّ صفر، آزادی آن‌ها سلب می‌گردد؛ زیرا در محیط سرمایه‌داری و آزادی بدون مسؤولیت، راه برای حکومت و قدرت نامحدود افرادی که امکانات بیش‌تر برای آن‌ها فراهم شده باز می‌گردد، بدون آن‌که مسؤولیت و ضمانت اجتماعی برای کسانی‌که فاقد استعداد و امکانات بیش‌ترند در میان باشد. هرچه اصول و نظریات و مقررات سرمایه‌داری، دقیق و مستدل باشد باز در چهار دیوار روح سرمایه‌داری و در بندهای آن می‌باشد که نیروهای فکری و عملی انسانی را در خدمت افزایش سرمایه و سرمایه‌داران به بند می‌کشد و محدود می‌سازد، و هیچ نظری در آن به مسؤولیت اخلاقی و به کار انداختن تولید و ثروت در راه خدمت به انسان نیست. تأسیس بنگاه‌هایی به عنوان خیریهٔ تعاونی و قدردانی از نیروی بشری یا گاهی محدودکردن احتکار یا افزایش مزد، همه در مسیر بهره‌برداری از نیروهای انسانی و افزایش ثروت می‌باشد. اعانه و کمک‌های سرمایه‌پرستان در حد شیری است که دوشنده به پستان گاو می‌مالد تا ظرف خود را هرچه بیش‌تر پر کند یا مانند ظرف آبی است که در تلمبه می‌ریزند تا از منبع آب، حوض خود را پر کنند. اگر بعضی از اقتصادیون سرمایه‌داری ( مانند کینز انگلیسی) احتکار و ذخیره یا ربا را ممنوع و مردود می‌شناسند، از جهت جلوگیری از تجاوز به مصرف‌کنندگان و بی‌نوایان نیست، از این روست‌ که گاهی به‌وسیلهٔ احتکار یا ربا، سطح تولید یا خرید پایین می‌آید و از سود سرمایه‌داران کاسته می‌شود، و اگر دربارهٔ افزایش مزد کارگران نظر می‌دهند برای آن است که قدرت کار و خرید آن‌ها بیش‌تر شود.

طرفداران نظام سرمایه‌داری و مکتب‌های فرعی و حقوقی آن، گاهی برای توجیه نظر و اهداف، و رفع تهمت از خود، می‌گویند: آزادی سرمایه‌داری در راه اقتصاد، دست همه را برای بهبود زندگی باز می‌گذارد و از این راه، همه در توفیر ثروت و اموال عمومی می‌کوشند و در نتیجهٔ آن، فقر از میان می‌رود و فضایل خلقی و رشد معنوی روی می‌آورد؛ بعضی از این هم پیش‌تر رفته می‌گویند: اخلاق و فضایل فردی در سایهٔ آزادی اقتصادی رشد می‌نماید. و حال آن‌که نظام سرمایه‌داری مطلق و بی‌بندوبار، نمی‌تواند هدفی جز استثمار و استعمار دیگران داشته باشد. در این نظام باید قوانین و مقرّرات به سود سرمایه‌داران و حفظ آن‌ها تدوین و اجرا گردد و لازمهٔ آن، رقابت و تنازع و محوشدن فضایل معنوی و از میان‌رفتن امکانات مادی ضعفاست و بسیاری  از تولید‌کنندگان در چنین محیطی از محصول کار خود بهره‌مند نمی‌شوند و محصول کار آن‌ها، در راه افزایش ثروت‌های سرمایه‌داران مصرف می‌گردد، و در چنین محیطی، اخلاق و تکامل علمی و فضایل، تبعی است و در بسیاری از موارد طرفداری از آن، سلاحی، برای اقویا به‌شمار می‌آید. در این نظام، انسان‌ها، تنها آلت بلاارادهٔ سرمایه‌داران و قوانین عمومی و اصل عرضه و تقاضا و وسیله‌ای برای تولید بیش‌تر به‌سود طبقه‌ٔ سرمایه‌دار می‌باشند؛ تا آن‌جاکه میسر است از قدرت معنوی و مادی کارگران و دهقانان تا رمق دارند استفاده می‌شود و همین‌که بی‌ثمر و غیرقابل استفاده شدند آن‌ها را مانند کالای فاسدشده و اثاث فرسوده بیرون می‌ریزند.

 

 

 

هرچه اصول و نظریات و مقررات سرمایه‌داری، دقیق و مستدل باشد باز در چهار دیوار روح سرمایه‌داری و در بندهای آن می‌باشد که نیروهای فکری و عملی انسانی را در خدمت افزایش سرمایه و سرمایه‌داران به بند می‌کشد و محدود می‌سازد، و هیچ نظری در آن به مسؤولیت اخلاقی و به کار انداختن تولید و ثروت در راه خدمت به انسان نیست.

 

 

 

 

 

افزایش تولید، آن‌گاه می‌تواند موجب سعادت عمومی شود که توزیع عادلانه انجام شود و امکان قدرت خرید برای همه فراهم گردد، ولی ضمانت توزیع عادلانه و امکان قدرت خرید بیش از کسب سود، موردنظر سرمایه‌داری نیست.

در چنین نظامی چنان‌که مشهود است اخلاق و کرامت انسانی و تعاون و تضامن به افسانه نزدیک‌تر است؛ زیرا هدف‌قراردادن ثروت و افزایش آن عواطف را می‌کشد و مشاعر انسانی را کور و کر می‌سازد،  انسان و استعدادها و فضایل آن در راه تأمین سرمایهٔ طبقات، مصروف و ارزیابی می‌گردد، و ارزش هرچیز با مقدار تولید و افزایش آن تعیین می‌شود، و در خارج از مرکز سرمایه‌داری این ارزش هم ملحوظ نمی‌شود، چنان‌که میلیون‌ها مردم به‌بند‌کشیده‌شده و استثمار‌شدهٔ سرزمین‌های مختلف را به‌دست حکومت‌های سرمایه‌داری و استعمارگر می‌نگریم و تاریخ، میلیون‌ها کشته و پراکنده‌شده و شهرهای ویران‌شده را در راه حرص و آز سرمایه‌داران نشان داده، جنایات این آزمندان رسواترین و پردردترین جنایات تاریخی است. در محیط بندهای مقررات سرمایه‌داری چون ضمانت اجتماعی و مسؤولیت اخلاقی استثنایی است بهره‌برداری و رفاه عده‌ای محدود و محرومیت نسبی اکثریتی که فاقد قدرت خریدند حتمی است، و هرچه در محیط سرمایه‌داری قوانین دقیق وضع شود مربوط به تحدید مالکیت فردی  ضمانت اجتماعی نیست و هیچ قید و بندی از ناحیهٔ دین و وجدان هم در میان نمی‌باشد.

طرفداران اقتصاد آزاد و بی‌مسؤولیت، این آزادی را موجب افزایش تولید و ثروت می‌دانند. با آن‌که در اقتصاد آزاد و بی‌مسؤولیت، آزادی،‌ مانند آزادی در ظهور استعدادها و حقوق اجتماعی نیست که هر کس به حسب استعداد خود برای همیشه از آن بهره‌مند شود؛ زیرا محیط تولید و استفاده از منابع طبیعی محدود است و از این جهت امکانات و وسایل برای عده‌ای فراهم می‌شود که همانا دیگران را محدود و آزادی را از آن‌ها سلب می‌کنند و مانع رشد و ظهور استعداد آن‌ها می‌گردند. افزایش تولید، آن‌گاه می‌تواند موجب سعادت عمومی شود که توزیع عادلانه انجام شود و امکان قدرت خرید برای همه فراهم گردد، ولی ضمانت توزیع عادلانه و امکان قدرت خرید بیش از کسب سود، موردنظر سرمایه‌داری نیست.

گرچه سرمایه‌داری، پایهٔ اقتصادی را بر آزادی فرد و تمایلات فردی قرار می‌دهد و منافع افراد و آزادی آن‌ها را مقدّس می‌شمارد، ولی بالمآل این آزادی آن‌قدر محدود می‌شود تا به‌حد صفر می‌رسد، تا آن‌جاکه سرمایه‌داران و صاحبان صنایع با کارگران هرچه خواهند بکنند و نیروهای انسانی را هرطور خواهند استثمار نمایند، مزد و ساعات کار را به میل خود بیش‌وکم نمایند، هر فرد و دسته‌ای را خواستند به‌کار گمارند، یا اخراج کنند و نسبت به آن‌ها و عائله آن‌ها هیچ مسؤولیتی احساس نکنند. از این جهت، سرمایه‌داری با مارکسیسم که فرد و منافع او را فانی در منافع اجتماع می‌سازد فرق ندارد؛ هم‌چنان‌که مارکسیسم تمایلات یا حقوق طبقه‌ کارگر را اصیل می‌داند و راه تصرف و تملّک سرمایه و وسایل تولید را برای حکومتی که نماینده کارگران باشد، باز می‌کند یا این حق را محصور در آن‌ها می‌نماید، سرمایه‌داری هم راه تصرّفات و تملّک منابع و وسایل را برای طبقه خاصی باز می‌کند که نامی جز طبقه سودبر و سرمایه‌پرست ندارد. بنابراین سرمایه‌داری و مارکسیسم، گرچه در برابر هم قرار گرفتند، ولی نتیجتاً در تأمین منافع و آزادی گروه یا طبقهٔ خاص و سلب آزادی افراد اکنون هر دو شریک‌اند. جامعهٔ حق و عادلانه آن است که در شکل عمومی اجتماع و به حسب مقررات آن، مسؤولیت و ضمانت عمومی برای همه ملحوظ باشد و منافع و مصالح فردی در ضمن اجتماع تأمین شود و این نمی‌شود مگر آن‌که شعور به مسؤولیت در همه بیدار گردد تا در برابر مصلحت و آزادی عمومی – نه طبقه خاصی- از منافع و مصلحت فردی چشم بپوشد. این را باید متوجه بود که اجتماع و عناصر متشکّل آن، نه منحصر به سرمایه‌داران و صاحبان وسایل تولید است و نه کارگران و مزدبگیران. حق کارگران هم منحصر به مزد نیست. حق آزادی در کار و اظهار استعداد و حاکم بر مقدّرات خود بودن کم‌تر از حق در مزد و تأمین معاش نیست. کمونیسم مدعی است که در این راه گام برمی‌دارد.

 

 

 

 

 

سرمایه‌داری و مارکسیسم، گرچه در برابر هم قرار گرفتند، ولی نتیجتاً در تأمین منافع و آزادی گروه یا طبقهٔ خاص و سلب آزادی افراد اکنون هر دو شریک‌اند.

منبع: مالکیت در اسلام

نویسنده: آیت الله سید محمود طالقانی

دکمه بازگشت به بالا