ره‌یافتموضوع‌نامک

کتمان یا اظهار؟*

سخنی است کوتاه، امّا بس‌هشدارآمیز، از استاد شهید، علامه مطهری.
روی سخن با فقیهان و صاحبان فتواست که در گاه فتوا و اظهارنظر فقهی، چهرهٔ حقیقت را نپوشانند، تا خوش جلوه کند و مردم، به‌روشنی رواها و نارواها را دربیابند.

در این مسأله [عدم وجوب سَترِ وجه و کَفَّین] عملًا دو جریان مخالف به‌وجود آمده است: یکی این‌که: صاحبان فتوا در عصر اخیر، با مشاهدهٔ اوضاع و احوال موجود، سخت در عمق وجدان خود می‌ترسند که فتوا به عدم وجوب سَتر وجه و کفّین و عدم حرمت نظر بر وجه و کفّین بدهند، لهذا، طریق سلامت می‌پویند و با یک «الْاحْوَط» خود را نجات می‌دهند.

جریان دوم این است که: بعضی دیگر را عقیده این شده که هرچند از نظر حقیقت و واقع، مطلب همین است، ولی با ملاحظات عصر و زمان، که مردم دنبال بهانه می‌گردند که قیود عفاف را به هر شکل و به هر صورت، دور بریزند، باید قسمتی از واقعیات را کتمان کرد که موجب بهانه نشود. درست است که اسلام پوشش چهره و دو دست را واجب نکرده است، ولی نباید این را به مردم گفت؛ زیرا با شنیدن این مطلب، نه تنها چهره و دست‌ها را نمی‌پوشند، سر و سینه و پاها تا بالای زانو را هم نخواهند پوشید.

این‌جاست که فلسفه «کتمان» و محافظه‌کاری پا به میان می‌نهد. فلسفه کتمان، اختصاص به این مسأله‌ ندارد، عدّه‌ای نظیر این عقیده را در باب استماع اخبار رادیو و خرید و فروش آن نیز داشتند.

پس از انتشار کتاب داستان راستان، یکی از علمای خوزستان نامه‌ای به من نوشت. این مرد عالم، ضمن این‌که از این کتاب تجلیل کرده، آن‌را بسیار سودمند تشخیص داده بود و اعتراف کرده بود که همهٔ داستان‌ها را با اصل تطبیق کرده، درست یافته است، پیشنهاد کرده بود که دو تا از داستان‌ها را بردارم؛ زیرا مورد سوء استفاده واقع می‌شود: یکی داستان تقسیم کار که مربوط به جریان تقسیم‌کردن رسول خدا کارهای خانه را میان حضرت امیر، علیه‌السلام، و حضرت زهرا، علیهاالسلام، است. رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، کارهای بیرون را به علی و کارهای داخلی را به زهرا واگذار می‌کند و حضرت زهرا، در نبودن حضرت امیر، بعضی از کارهای خارجی آن حضرت را به‌عهده می‌گیرد. یکی دیگر، داستان «حتی برده‌فروش» که جمله‌ای دارد رسول خدا، در مذمّت برده‌فروشی.

این مرد عالِم، به من توصیه کرده بود: این دو داستان را در عین این‌که اصل و اساس دارد، از آن کتاب بردارم؛ زیرا داستان اوّلی موجب سوء استفاده کسانی می‌شود که معتقدند زن می‌تواند از منزل بیرون برود و داستان دوم، مورد سوء استفاده مخالفان بردگی می‌شود.

من منکر این اصل کلی نیستم که احیاناً، اگر گفتن حقیقتی سبب انحراف مردم از آن حقیقت بشود، نباید گفت، زیرا گفتن، برای ارشاد مردم به حقیقت است، نه برای این‌که وسیله دورشدن از حقیقت بشود. البته کتمان حقایق حرام است. قرآن کریم می‌فرماید:

«إِنَّ الَّذينَ يَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدي‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْکِتابِ أُولئِکَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ»[۱]

کسانی که حقایق فرودآمده از جانب ما را پس از آن‌که ما گفته و بیان کرده‌ایم، کتمان می‌کنند، خدا و هر لعنت‌کننده‌ای آنان را لعنت می‌کند.

لحن آیه، فوق‌العاده شدید است. قرآن کریم در کم‌تر موضوعی به اندازه این موضوع، با چنین لحن شدید و خشمناکی سخن گفته است. در عین حال، من معتقدم، مقصود این است که مردم، حقایق را به خاطر منافع خود کتمان نکنند، ولی این‌که حقیقت را به خاطر خود حقیقت (و البته در شرایط محدود و موقّت و معیّنی برای فرار از سوءاستفاده) اظهار نکنیم مشمول این آیه نیست. به عبارت دیگر دروغ‌گفتن حرام است؛ امّا راست‌گفتن همیشه واجب نیست؛ یعنی، احیاناً، در مواردی باید سکوت کرد. من معتقدم این‌گونه مصلحت‌اندیشی‌ها اگر بر مبنای مصالح واقعیِ حقایق باشد، نه بر مبنای حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات، مانعی ندارد.

اما سخن در این است که مصلحت‌اندیشی‌هایی از قبیل فتواندادن به جواز خرید و فروش رادیو، یا به عدم وجوب پوشیدن چهره و دو دست، آیا یک مصلحت‌اندیشی صحیح و عاقلانه است و نتیجه صحیح می‌دهد یا خیر؟ آیا واقعاً، جریان امر این است که طبقه‌ای از زنان، چهره و دو دست خود را می‌پوشند و با گفتن این حقیقت، چهره و دست‌ها و سپس تمام بدن را عریان خواهند کرد؟ یا جریان امر برعکس است؛ یعنی بسیاری از مردها و زن‌ها خیال می‌کنند که از نظر مذهبی، اساس کار این است که چهره زن گشوده نباشد و وقتی که چهره گشوده شد کار گذشته است (آب که از سر گذشت چه یک نی و چه صد نی) و از طرف دیگر، پوشیدن چهره را غیرعملی و از نظر منطق، غیرقابل دفاع می‌بینند و هیچ فلسفه و استدلالی هم نمی‌توانند برای آن ذکر کنند، از این رو، از سر تا پا لخت می‌شوند.

عقیده بعضی از کارشناسان اجتماعی این است که: علّت این افراط و بی‌بند و باری، توهّم‌های غلطی است که اجتماع درباره حجاب داشته است. علت این بوده که حقایق گفته نشده است. اگر همان‌طور که اسلام خود گفته است گفته می‌شد، کار به این‌جاها که کشیده است، کشیده نمی‌شد. این‌جا از آن جاهاست که باید گفت:

«از پاپ کاتولیک‌تر نباید بود»، «کاسه از آش گرم‌تر صحیح نیست.»

قرآن کریم در سوره حُجُرات می‌فرماید:

«یا ایهَا الَّذینَ امَنوا لا تُقَدموا بَینَ یدی اللهِ وَ رَسولِهِ‌»[۲]

یعنی:

‌ای مؤمنین! از خدا و رسول خدا جلو نیفتید.

مقصود از جلوافتادن از خدا و پیغمبر این است که کار دینداری و مقدّس‌مآبی را به جایی رسانیم که خدا و رسول نگفته‌اند و بخواهیم از پیغمبر هم جلوتر حرکت کنیم.

امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، می‌فرماید:

«إِنَّ اَللَّهَ حَدَّ حُدُوداً فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَ فَرَضَ فَرَائِضَ فَلاَ تَنْقُصُوهَا وَ سَكَتَ عَنْ أَشْيَاءَ لَمْ يَسْكُتْ عَنْهَا نِسْيَاناً فَلاَ تَكَلَّفُوهَا»[۳]

خداوند، حدود و مرزهایی قرار داده است، از آن‌ها تجاوز نکنید (محرّماتی قرار داده آن‌ها را نقض نکنید) و واجبات و فرایضی قرار داده آن‌ها را ترک نکنید، و درباره بعضی چیزها سکوت کرده است (نه آن‌ها را حرام کرده و نه واجب)، این سکوت، از روی فراموشی نبوده است، بلکه خواسته است شما در آن موارد آزاد باشید، پس شما خود را در آن زمینه‌ها به تکلّف و مشقّت نیندازید و از پیش خود برای خود به نام دین و خدا تکلیف درست نکنید.

پیغمبر اکرم، صلی الله علیه و آله، در حدیثی که در جامع الصغیر نقل کرده است می‌فرماید:

«انَّ اللهَ یحِبُّ انْ یؤْتی‌ رُخَصُهُ کما یکرَهُ انْ یؤْتی‌ مَعْصِیتُهُ…»[۴]

خداوند همان‌طور که ناخوش می‌دارد آن‌چه را نهی کرده است مردم انجام دهند، دوست دارد آن‌چه را اجازه داده است و بلامانع شمرده مردم آن را همان‌طور بلامانع تلقی کنند؛

از پیش خود چیزی را که خداوند ممنوع نکرده است ممنوع نشمارند.

این حدیث بدین عبارت نیز نقل شده است:

«انَّ اللهَ یحِبُّ انْ یؤْخَذَ بِرُخَصِهِ کما یحِبُّ انْ یؤْخَذَ بِعَزائِمِهِ…»[۵]

خداوند، دوست دارد هر چیزی را که مباح قرار داده است و رخصت فرموده مردم آن را مباح شمارند، هم‌چنان‌که دوست دارد هرچه را نهی کرده است، ناروا به‌شمار آورند.

ممکن است نظر من اشتباه باشد. مکرّر گفته‌ام که در این‌گونه مسائل، که مسأله‌ فرعی است، هرکس باید فتوای مرجع تقلید خود را بخواهد و عمل کند؛ ولی از نظر آن‌چه به نام مصلحت‌اندیشی عنوان می‌شود که می‌گویند: مصلحت نیست گفته شود هرچند حقیقت باشد، عقیده من، برخلاف این مصلحت‌اندیشی است. من، مصلحت را در گفتنِ حقیقت می‌دانم. آن‌چه مصلحت ایجاب می‌کند، جز این نیست که باید این خیال را از سر زنان امروز خارج کنیم که می‌گویند حجاب در عصر حاضر غیرعملی است؛ ثابت کنیم که حجاب اسلامی، کاملًا منطقی و عملی است. ثانیاً کوشش کنیم که در فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی، بهداشتی، واحدهای اختصاصی برای زنان به وجود آوریم و با فعالیت‌های مختلط و واحدهای مختلط که تقلید احمقانه‌ای از اروپاییان است مبارزه کنیم. تنها در این صورت است که زنان شخصیت واقعی خود را بازخواهند یافت و به نام آزادی و مساوات، ابزار و بازیچه و احیاناً وسیله اطفاء شهوت مردان قرار نخواهند گرفت.

 

 

[۱] . سورهٔ بقره، آیه ۱۵۶

[۲] . سوره حجرات، آیه ۱

[۳] . تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، جلد۲۷، صفحه ۱۷۵

[۴] . الجامع الصغير، السيوطي، جلال الدين، ج۱/۲۸۸

[۵] . وسائل الشيعه، ج۱/۸۱، حدیث ۱

*شهید مطهری، مسأله حجاب/۲۳۰ــ ۲۳۵

دکمه بازگشت به بالا