سخن هفتهموضوع‌نامک

سخن هفته ـ ۲۶

آیین وَحیانی، در روشنایی جان می‌گیرد، ‌می‌بالد و دامن می‌گستراند.

جامعهٔ انسانی، به هر اندازه‌ای که از تاریکی‌ها دامن بگیرد و به روشنایی‌ها نزدیک گردد، شوق‌انگیزتر به‌سوی آیین وَحیانی، بال می‌گشاید و در کوی آن رَحل می‌افکند.

جهل و تاریکی، اندیشه‌های دربندکشیده‌شده، تارگرفته، زنگاربسته و خمود، بال پرواز انسان را می‌بندند و انسان را از  بال‌گشودن به سوی آیین وحیانی که با روشنایی و رَخشایی درآمیخته است، باز می‌دارند.

پای‌افشاری آیین وَحیانی اسلام، روی شتاب‌ورزی انسان‌ها در روشن‌نگه‌داشتن مشعل دانش و پرتوگیری آن‌به‌آن و بالنده‌سازی اندیشه و فکر، مغز و ذهن، با سریان‌دادن جویبار دانش‌های کارامد، مفید، گره‌گشا، دگرگون‌آفرین و نو، به مزرعه آن‌ها، در همین راستاست.

آیین وَحیانی اسلام، در میان مردمانی که میل به روشنایی دارند و از بیغوله‌ها و مَغاک‌های تاریک جهل، به ستوه آمده و چشم به راه گشایش‌‌اند و روزنی به روشنایی، رایَت می‌افرازد و مشعل می‌افروزد.

به دیگر سخن، تا مردمان و ملّت‌هایی از درون شعله‌ور نگردند و به سوی نور، شتاب نگیرند، قامت نیفرازند، جست‌وجو نکنند و به رصد زیبایی‌ها و جلوه‌های ناب نپردازند و از خوی‌گیری به نادانی، نپرهیزند، شعله‌افروزی‌های دین، دل‌ها و ذهن‌های بسته و گِل‌اندود آن‌ها را نمی‌افروزاند.

چه بسیار مردمان و ملّت‌هایی که شعله‌افروزی‌های دانایی، بخردانه و بیدارگرانهٔ دین و پرتوافشانی‌های رسول روشنایی را دیدند و بی‌راهه سپردند و در وادی‌های تاریک و بی‌کران، جان سپردند.

آتش‌زنهٔ دین، جان‌هایی را می‌گیراند که آمادهٔ گیرانده‌شدنند و در جان‌هایی که از این گیرانندگی بی‌بهره‌اند و آمادگی گیرانده‌شدن را ندارد، کارگر نمی‌افتد و شعله نمی‌افروزد.

مردمانی از روشنایی وَحی بهره می‌برند و آن‌را در دورترین افق‌ها و کرانه‌ّها می‌بینند که پشت به تاریکی‌ها کرده باشند، ‌تاریکی‌های نفس، تاریکی‌ّهای ناآگاهی،‌ تاریکی‌های فکر و تاریکی‌ّهای محیط.

دین ناب و سره، در هیچ دلِ تاریک و زنگاربسته، ذهن خمود و تارتنیده و فکر کوتاه و کم‌بُرد، از عهدهٔ میان‌داری بر نمی‌آید که در این میدان‌های آکنده و پوشیده از تاریکی، زنگار و کوتاهی و کم‌بُردی نگاه‌ها، جایی برای تَک،‌ میان‌داری و جولان‌گری و رایَت‌افرازی دین نیست.

هنگامه‌آفرینی آیین وَحیانی اسلام در دل تاریکی‌های هراس‌انگیز، در دوران‌های گوناگون، بویژه دورهٔ نخست، از آن‌ّ هاله‌ای بوده که در گردامون‌اش همیشه می‌گردیده، ‌نور می‌گرفته و نور می‌افشانده، مردان و زنان رخشااندیش و رخشنده‌نگاه.

دین، سازهٔ جامعه است، سازهٔ استوار و گسست‌ناپذیر، برای جامعه‌ای که مردمان و طلا‌یه‌داران آن آگاهانه، عالمانه، همه‌سونگرانه و دقیق‌اندیشانه، پس از آزمودن دیگر سازه‌ها، آن‌را برگزیده و تمامی بارِ ساختمان جامعه را بر آن بنا نهاده باشند.

تا مردمانی پاکیزه‌سرشت، زلال‌اندیش و شاداب‌فکر، ‌هاله‌وار، گردامون دین ناب به حرکت در نیایند و منزل به منزل، آن را همراهی نکنند، دین پرتوهای خود را نمی‌افشاند و پرده‌ّهای جهل را، یکی پس از دیگری، از هم نمی‌دَرَد و سپیده را نمی‌گشاید.

یکایک آموزه‌هایی که از این دین می‌تراوند، قانون‌ها، آیین‌ّها و حکم‌ها، بر همین مدار در حرکت‌اند. نقش‌آفرینی، اثرگذاری و پرتوافشانی آن‌ها، بسته به مردمانی است که آگاهانه، ‌روشن‌اندیشانه و از سر شوق و میل، ساحَت جامعه را، از همه سوی، برای نقش‌آفرینی، اثربخشی و پرتوافشانی قانون‌ها، حکم‌ها و آیین‌های جامعه‌ساز، شورانگیز و برانگیزانندهٔ حس کمال‌خواهی انسان، آماده سازند.

و بسته به رصدگران، غوررسی‌کنندگان و سره از ناسره‌شناسانی است که نیازهای واقعی را می‌شناسند و با دانش روز و ساز و برگ‌های نوین و پی‌گیری‌های باورمندانه، راه و رسم و ساز و نهاد زندگی سالم را از سرچشمه‌های جوشان و خروشان دین، برکَشَند.

شوق و انگیزه برای ساختن جامعه و انسان سازوار با ساز و نهاد دین و ارزش‌های والای الهی، آگاهی و دانایی و دانش‌های بهره‌گیری دقیق و دقیقه‌شناسانه از پیام‌های دین، راه را برای سپیده‌گشایی‌های ‌آیین وَحیانی هموار می‌سازند.

تا نابِ دین و پیام‌های رستاخیزی آن، دَمادَم، نیوشانده و نیوشیده نشوند، جامعهٔ نمونه و انسان تراز دینی، فرا نمی‌تابد و به حقیقت نمی‌پیوندد. جامعه و انسانی که رسولان الهی، بویژه پیامبر اعظم (ص) در پی ساختن و پرداختن آن بوده‌اند.

با میان‌داری‌های آگاهانه و بخردانه باورمندان به آیین وَحیانی و سامان‌بخشی بهنگام آنان به میمنه و میسرهٔ نیروهای خودی در آوردگاه رویارویی روشنایی و تاریکی، می‌توان انتظار میان‌داری پیروزمندانهٔ دین را در آوردگاه بزرگ زندگی داشت.

روی‌آوری پاک‌سرشتان به دین و حرکت سنجیده و دقیق بر مدار آموزه‌های آن، از یک‌سوی؛ و طلایه‌داری فکری و اندیشه‌ای ناب‌اندیشان و جاری‌کردن جویبار زلال پیام‌های وحیانی به مزرعه دل‌ها و بِرکه‌ّهای روحی و روانی خواستاران، علاقه‌مندان، آرزومندان و دلبستگان از دیگرسوی، بر گسترهٔ دین می‌افزاید و رایَت‌های باشکوه آن‌را می‌افرازد.

در این‌ گاه و هنگامه‌آفرینی بزرگ، گسترده و ژرف و دوشادوشی پاک‌سرشتانِ روی‌آور به دین و ناب‌اندیشانِ دغدغه‌مند که دَمادَم در کار چاره‌اندیشی‌اند و بَرکَشیدن حکم‌های ناب الهی برای برآوردن نیازهای جامعه و مردمان، جامعه دینی بر می‌دَمَد و پرتوهای خود را می‌افشاند.

انگیزه، جوشش، فوران، شور و نشور و آگاهی، دانش و دانایی، بال‌های پروازند، پرواز از تنگناها به فراخناها. تا این دو بال: انگیزه و شناخت، انگیزه و گرایش درونی برای برابرسازی رفتار  با دستورها و حکم‌های الهی و شناخت ژرف از حکم‌های الهی، برای هر برهه و زمان زندگی انسان، هماهنگ به پرواز در نیایند و دوشادوش، عرصه‌ها را در ننوردند، جامعهٔ‌ بَرینِ دین، چهره نمی‌گشاید و انسان به چشمهٔ حیات، که خداوند برای او به جوشش در آورده است، دست نمی‌یابد.

انگیزه و آهنگ حرکت و تلاش برای دگرگونی‌آفرینی، بدون دانش و شناخت، ره به جایی نمی‌برد و این شور و عشق درونی، انسان را به هدف که بَرین‌جای به حقیقت پیوستن انسانیت انسان است، نمی‌رساند. و نه دانش و شناخت بدون انگیزهٔ برخیزاننده و شورانگیز و شکافتن تاریکی‌ها و شکوفاندن روشنایی‌ها، مشعلی فراراه انسان می‌افروزد و با آتش‌زنه‌اش، دلی را می‌گیراند و ستیغ اندیشه‌ای را روشن می‌دارد.

شعله‌ّهای انگیزه‌ها و گرایش‌ّ‌های درونی، وقتی زبانه بکشند و انسان را برخیزانند، بایستانند و به حرکت دربیاورند، او خود آسیمه‌سر، در جست‌‌وجوی شناخت برمی‌خیزد و نیاز به شناخت را با تمام وجود احساس می‌کند.

انسان برانگیخته‌شده و برای دست‌یابی به خواسته‌ّهای خود به‌پاخاسته، ناگزیر از شناخت است، چون در حرکت و در فراز و نشیب تکاپوگری به‌روشنی در می‌یابد و به این درک دقیق می‌رسد که بدون شناخت، یارای آن‌را ندارد که گام از گام بردارد.

یادآوری این نکته بایسته می‌نماد که در این وجیزه، سخن ما از برانگیخته‌شدگی و انگیزه و خواسته، ‌برانگیختگی، ‌انگیزه و خواستهٔ نابِ فطری است، نه انگیزه‌ها و خواسته‌های تبه‌کارانه و تبه‌گینانه که در این‌سان خواسته‌ّها و انگیزه‌ها، شناخت در خدمت تبه‌گینی و به‌بندکشیدن انسان‌ها، به‌کار گرفته می‌شود و گستردن جهل و باتلاق‌های هویت‌سوز.

نمونهٔ روشن انگیزه‌ٔداران پاک‌سرشت، باورمندانِ هنگامه‌آفرین صدر اسلام‌اند، که خیلی زود نیاز خود را به شناخت دریافتند و با درک دقیق از شناخت و نقش‌آفرینی‌های آن در جزر و مد روزگار و پایدارسازی انگیزه‌های زلال، به‌پا خاستند و برابر نقشهٔ راهِ قرآن و سنّت، دانش‌ّها و شناخت‌های گزیرناپذیر و رهاننده از اُخدودهای این سوی و آن سوی و پیش روی را، فراگرفتند، مشعل‌های آن‌ها را افروختند و در جای جای سرای زندگی‌شان افراختند و دیری نپایید که افزون بر بهره‌مندی خود از این شناخت‌ها و دانش‌ها، دیگر سرزمین‌ها را از تاریکی رهاندند و خوی شب‌گزینی و روزگریزی را از سرای جان‌شان ستردند و به روشنایی وا ایستاندند.

در هر برهه و بازهٔ زمانی و دوره‌ای که انگیزه‌ّها و خواسته‌ّهای نابِ زندگی در سایه‌سار وَحی و آموزه‌ّهای وَحیانی فراگیر، دامن‌گستر و سینه‌ّها را از زلال خود لبالب کرده‌اند، چشمه‌ّهای شناخت و دانش در هر کوی و برزن و سینه‌ای چشم گشوده و به جوشش در آمده‌اند.

امروزه و در این برهه که انگیزه‌داران از هر سویی رایَت افراخته و به سوی چشمه خورشید در حرکت‌اند و تلاش می‌ورزند از چنبرهٔ حکومت‌ها و زندگی‌های جاهلی خود را وارهانند و به وادی امن الهی وارد شوند، نیاز به شناخت و دانش، چه برای درهم کوباندن سازه‌های بنای حکومت‌ها و زندگی‌های جاهلی و خشکاندن لجن‌زارهای بویناک آن‌ّها و چه برای برافراشتن سازه‌های جامعهٔ الهی و استوارسازی سریرگاه عدالت‌گستری، گزیرناپذیر است و همگان بایست در زیر مشعل آن گرد آیند و پرتوهای آن‌را بیفشانند، تا تمدن انسانی – الهی بَردَمَد.

از دانش‌ها و شناخت‌هایی که رهروان راهِ روشنایی، برای ساختن امروز و فردا و فرداهای خود، گام‌به‌گام و منزل‌به‌منزل به آن نیاز دارند، دانش «فقه» برآمده از سرچشمه‌های زلال و رخشای کتاب و سنّت و پردازش‌گری‌ّهای خردورزان در کارگاه خردهای بی‌غش و بی‌آمیغ است.

دانشی که به دست چیره‌دستان زرشناس و کارآزموده در بوته‌های بسیاری، گذارده و آب شده و ناخالصی‌های آن گرفته شده که این‌سان شفاف و چشم‌نواز، در آسمان دانش‌های الهی، جلوه‌گری می‌کند.

فقه، دانش جامعه‌سازی است، می‌پردازد و پایه‌های آن‌را برمی‌افرازد.

نقشه راه است، افق و سوی حرکت را نشان می‌دهد و انسان را از بیهوده‌کاری، بی‌راهه‌روی و هرزگردی می‌رهاند و در مدار وظیفه و تکلیف و رفتار خردورزانه و ترازمند، به‌حرکت در‌می‌آورد.

در این حرکت سرشتاری  و گردیدن‌های پیاپیوسته، هدف‌مند و خردپذیر بر مدار دستورها و آن‌چه باید انجام بدهد و به سرانجام برساند و آن‌‌چه باید از آن بپرهیزد،‌ «جان»، «روح»، «روان» و «خرد»ش پرداخته می‌شود، صیقل می‌خورد و جلا می‌یابد.

پردازگری شگفت‌انگیز و شورآفرین دانش «فقه»، این دانش را اوج داده و در سریر باشکوهی گاه داده، سریرگاهی که هیچ‌گاه، غبار روزگار، فراز و نشیب‌ها و جزر و مدها، از شکوه، رخشایی و جلوه‌گری آن نکاسته و گردِ بی‌فروغی را بر آن نیفشانده و همه‌گاه، در کهکشان دانش‌های سودمند، فرابَرنده، اوج‌دهنده و میان‌دار، رخشیده و پرتو افشانده و گم‌گشته‌راهان را ره نموده و گرفتارانِ در جهنم بی‌قانونی را رهانده و به بهشت قانون درآورده، آن‌جا که انسان بر اورنگ کرامت فرا می‌رود و همه‌گاه نسیم بهشتی قانون، به‌کوی «جان»اش می‌وزد.

فقه، با این کاربرد و نقش بی‌مانندی که در وَزاندن نسیم روح‌انگیزِ وَحی به جان‌ّها و جامعهٔ انسانی، بویژه جامعهٔ پای‌بند به ارزش‌های والای الهی دارد و در برهه‌برهه می‌تواند داشته باشد، روشن است که در جامعهٔ بسته، بی‌روح، بی‌انگیزه و در چهارچوب اندیشه‌های کوتاه، کم‌ژرفا و دالان‌های تاریک فکری نمی‌گنجد.

فقهِ بوته‌دیده و آزمون‌های سخت گذرانده، چِسان می‌تواند در میان حصارها و در بین مردمان دل‌مرده و بی‌انگیزه، برای سپیده‌گشایی و تاراندن سیاهی‌ها و تاریکی‌ها و پایان دادنِ به شب‌های دَیجور و فکرهای خزه‌گرفته، در هم تنیده با پندارها و سخنان سست و بی‌مبنی و بیرون از دایرهٔ شناخت انسان و جامعه، نقش بیافریند و بنای جامعهٔ تراز فقه ناب را پی بریزد، جولان‌‌گری کند و زیبایی‌ها و شکوه‌های خود را بنمایاند.

فقه ناب، گسترهٔ گسترده‌ای را می‌طلبد، تا بجوشد و گوهرهای رخشان و زندگی‌آرای خود را بیرون بریزد.

جولان‌گری، یال‌افشانی، شگفتی‌آفرینی، گردآمدنِ همگان در خُنُکای روح‌افزای شجرهٔ طوبای فقه، با تلاش و پای‌افشاری در کشف و فرانمایی نقشهٔ راه زوایای وَحیانی و پیاده‌سازی باورمندانه بندبند و مسأله‌مسألهٔ آن در زندگی فردی و اجتماعی است.

فقیهانی در بررسی فقه و محک‌زدن مسأله به مسألهٔ آن با کتاب، سنّت و خرد، خوش درخشیده‌ و گام‌های بلندی در تمدّن‌سازی اسلامی برداشته‌اند، که دغدغهٔ جامعه‌سازی و ساختن انسان تراز قرآن را در چشم‌انداز خود داشته‌اند و با انگیزهٔ والا و نقشهٔ راه به رسم‌گری و پی‌ریزی جامعهٔ انسانی و اسلامی، پرداخته‌اند. سرمنزل، هدف، آینده و چشم‌انداز و راه‌هایی که باید پیموده شود، نقشه‌هایی که باید پیاده گردد، برای آنان روشن بوده و همه‌گاه در فراراه، نمایان.

 

این گروه از فقیهان، در گرماگرم کار، نظریه‌پردازی و فتوا، از پندارگرایی و مسأله‌سازی به دور بوده‌اند و برداشت‌ها و دیدگاه‌های فقهی خود را پس از استوارسازی و ترازکردن با کتاب و سنّت، در بوتهٔ خرد فردی و جمعی می‌گذارده، می‌آزموده‌ و پیامدهای آن را به دقّت، در رصدگاه خود، رصد می‌کرده‌اند، تا اگر در به حرکت درآوردن جامعه و برنامه‌های انسان‌سازانه آن، کاستی و سستی باشد، به غوررسی بیش‌تری بپردازند و راه را برای رهروان، برابر کتاب و سنّت و خرد، هموار سازند.

اینان در درازای حرکت، در فراز ونشیب‌ها، گردنه‌ّهای سخت‌گذر و تنگناها، از پای‌افشاری نابخردانه و غیراصولی بر رأی و دیدگاه خود، سرباز می‌زده و با سینهٔ گشاده و در روشنایی خرد، مسأله‌مسأله را وامی‌رسیده‌اند و همیشه و همه‌گاه، در سرّا و ضرّا، از جمود می‌پرهیخته روشن‌اندیشانه مردمان را در پرتو فتواهای برآمده از ناب وحی، به زندگی سازوار با سرشتار، روح و روان انسان و خواسته‌ها و نیازهای واقعی او ره می‌نموده‌اند.

حیات فقه، بسته به انگیزه‌ّهای والاست، انگیزه‌های برخیزاننده و شورانگیز در مردمان، همانان که در پی زندگی  پرتوگیرانه از وَحی‌اند و انگیزه‌های پاک و زلالی که فقیهان و عالمان خِردورز، جامع‌نگر ، همه‌سوبین، کتاب و سنّت‌شناس و آگاه از نیازهای زمان و آن‌چه در جویبار زندگی جاری است، به تلاش، تکاپو، جست‌وجوگری و افق‌گشایی وا می‌دارند و به‌پا می‌خیزانند و تا بین چشمهٔ جوشان فقه و جویبار زندگی، آمیزگاری و پیوند برقرار سازند.

این، بدان معنی نیست که فقه را سازوار با خواست مردمان زمان، هر چه باشد ، در بیاورند و پیرو و دنباله‌روِ واقعیت‌ها بوده و هست‌های جاری، بلکه بدین معنی است که روزگار، زمانه و بوده و هست‌ها را بر مدار فقه به گردش در بیاورند و در پی ساز و کاری باشند که ارّابه زمان را به‌سویی بکشانند و به حرکت در بیاورند که خورشید فقه، آن‌جا پرتو افکن است و آن‌به‌آن در کار شعاع‌گستری.

فقیه با انگیزه و دغدغه‌مند، برای برداشتن بازدارنده‌ها و ترازمندسازی جامعه و رفتار تک‌تک مردمان آن، همه‌گاه به آبشخور دین فرود می‌آید، تا هم روح و روان خود را در آن شاداب سازد و هم روح و روان جامعه را.

قرآن تازه است و غبار کهنگی، به‌هیچ روی، آن‌را فرا نمی‌گیرد، با چشمه‌های جوشان و جویبارهای همیشه جاری و شادابی‌آفرین.

فرودآیندهٔ تیزنگر، روشن‌ضمیر، روشن‌خرد و توانای به بهره‌گیری و درک و دریافت پیام‌های به روز و نوبه‌نو برای جامعه و انسان نوشده و دگرگونی‌یافته، در هر فرود، در هر درنگریستن، در هر گاه، دریچهٔ ضمیر و چشم خرد را به قرآن گشودن، با پیام‌های نو و ارمغان‌های جدید برای انسان و جامعهٔ انسانی روبه‌رو می‌شود.

قرآن، جام‌های تازه و سر به مُهر خود را برای جست‌وجوگرانی می‌گشاید که در اندیشهٔ راه تازه‌اند و برنامه‌های نوبه‌نو، و آیین‌ها و قانون‌های سازوار با نوشدگی‌ها و دگردیسی‌ها.

به امید چشم‌گشودن‌های آن‌به‌آن چشمه‌های قرآن.

دکمه بازگشت به بالا