به نظر نمیرسد غناء نکوهیده از نگاه فقیهان مذاهب اربعه، چیزی غیر از همان غناء رایج در بزمکدهها و عشرتخانههای دوران امویان و عباسیان باشد که فقیهان دورههای بعدی، به دلیل ناشناخته ماندن موضوع در عصر امامان خود، در بررسی دیدگاههای آنان دچار پراکندهگویی شدهاند.
اما مذهب احمد. غناء در زمان وی، عبارت بود از خواندن قصیدههای زاهدانه که نغمهسرایان آنها را با آهنگهای خوش در میآمیختند و آهنگین میساختند. در باب این که نظر وی دربارۀ غناء، چیست، روایتهای گوناگونی نقل شده است . . . این روایات، همگی، دلیل است بر این که وی، غناء را مکروه میدانسته است. . . . برای ما روایت شده: احمد نغمههای نغمهسرا و آوازخوانی که برای پسرش صالح، نغمه میسراییده، شنیده، امّا بر او خرده نگرفته و وی را بازنداشته است. تا جایی که برای فرزندش، این پرسش پیش میآید و میپرسد: ای پدر! آیا شما اینگونه نغمهسراییها را منکر نمیدانستید و باز نمیداشتید؟
احمد میگوید: به من گزارش شده بود که این نغمهسرایان، در گاه نغمهسرایی، منکر و ناروا، به کار میبرند؛ از این روی، آن را مکروه اعلام کرده بودم؛ امّا اکنون، آنچه را شنیدم، آنسان نبودکه به من گزارش شده بود، از این روی آن را مکروه نمیدانم . . . .
به نظرمن آنچه اصحاب، یادآور شدهاند از مباح بودن غناء، اشاره دارد به قصیدههای زاهدانهای که در زمانشان جاری و ساری بوده و در این مجلس و آن مجلس با آنها به گونۀ آهنگین، نغمهسرایی میکردهاند.
و بر همین نَسَق و قاعده است آن چه از احمد در باب اباحۀ غناء، روایت شده است.
از قضا این داستان نیز، تأییدکنندۀ این نظریه است که غناء در بزمگاهها و محفلهای لهو و لعب، از نظر فقیهان سنی، حرام بوده و درآمد زنان و مردان آوازخوان که در آن جاها حضور مییافتند و آوازخوانی میکردند، حرام دانسته میشد.
ابن قدامه مینویسد:
«وروي عن أحمد ، أنه سمع عند ابنه صالح قوالا ، فلم ينكر عليه ، وقال له صالح : يا أبت ، أليس كنت تكره هذا ؟ فقال : إنه قيل لي : إنهم يستعملون المنكر .»[۱۱۰]
از احمد حنبل روایت شده که نغمههای نغمهسرایی را شنید و پسرش صالح آنجا بود. ابن حنبل وی را از خوانندگی باز نداشت.
پسرش بدو گفت: مگر شما این عمل را مکروه نمی دانید.
او پاسخ داد: به من گفته بودند که اینان، کارهای ناروا انجام میدهند [حال آنکه میبینی چنین نیست]
به نظر نمیرسد غناء نکوهیده از نگاه فقیهان مذاهب اربعه، چیزی غیر از همان غناء رایج در بزمکدهها و عشرتخانههای دوران امویان و عباسیان باشد که فقیهان دورههای بعدی، به دلیل ناشناخته ماندن موضوع در عصر امامان خود، در بررسی دیدگاههای آنان دچار پراکندهگویی شدهاند.