بعد از چگونگی علاقۀ مالکیت زمین و دیگر منابع طبیعی، موضوع پول و علاقه به آن و کیفیت جریان آن، از مشکلات عمومی اقتصادی است.
با توسعۀ احتیاجات و تولید، برای تسهیل مبادلات و سنجش اشیاء متفاوت و تعیین قدر مشترک ارزشها، پول به میان آمد، و نظر اول در وضعِ پول، همین بوده، ولی سپس چون پول، وسیلۀ جلب اشیاء ارزشدار و مورد احتیاج، و تأمین لذات و آرزوها گردید، خود، مطلوب و مورد توجه خاص آزمندان و وسیلۀ قدرت، بلکه برای بعضی، هدف زندگی شد.
پیش از به میان آمدن پول، وسیلۀ مبادلات، فقط کالاهای مورد احتیاج طرفین بوده، هرکس هر چه فراهم میساخت، پس از تأمین رفع احتیاجات خود، مازاد را به کالای دیگری که مورد احتیاجاش بود، تبدیل میکرد، از این رو، مبادلات محدود و توزیع خودبهخود، به حسب احتیاجات و عادلانه انجام مییافت و احتکار و تمرکز ثروت، پایه نمیگرفت؛ زیرا احتکار مواد زائد بر احتیاج، چون در معرض فساد است و مؤونۀ زائدی برای نگهداری و تهیۀ مکان، لازم دارد و سپس میبایست فقط، با کالاهای دیگر تبدیل شود، سودبخش نبود؛ ولی در مبادلات به وسیلۀ پول، این مشکلات نیست و صاحبِ پول، میتواند کالای ارزان به موقع بخرد و برای مدتی نگه دارد، سپس به هر قیمت که خواست به مشتری بفروشد و دوباره کالاهای دیگران را ارزان به دست آورد، و از این احتکار متناوب و خرید و فروش آزاد و بیمانع، میتواند هر چه بیشتر، پول سبکبال، به دام اندازد و آنرا به میل و هوای خود، پرواز دهد تا کالاها و پولهای دیگر، جلب نماید. آزمندان، با به دست آوردن این سررشتۀ قدرت، توانستند بازارهای معیشت عامه را از وضع عادی و طبیعی، خارج کنند و معاملات را بر حسب آزمندی و عرضه و تقاضای کاذبانه، به گردش آورند.
نقش پول، در همین حد متوقف نمیشود. پول که وضع اولی آن، نشان دادن ارزش و قاضی میان اشیاء بوده و باید مانند خون، آسان در شریان اقتصادی اجتماع بگردد، همینکه هدف و مطلوب بالذات شد، محبت آن بر دلهایی که نقش ایمان و حقپرستی و خیرخواهی بر آنها ثابت نیست، مینشیند؛ از این جهت، آزمندان، راههای دیگری بیش از آنچه معمول بوده، برای جلب و ذخیرۀ آن، پیش میآورند که زیانآورتر و ریشهدارتر از همۀ آنها رباخواری است.
از این راه، قدرت ثروت و اقتصاد عمومی به دست رباخواران، متمرکز میشود و ارزش واقعی اشیاء، در نظر گرفته نمیشود و توازن عرضه و تقاضا و ارتباط تولید با توزیع، یکسره مختل میشود. این آزمندان، با شرنگ پول، از طریق رباخواری، خون اقتصادی را از پیکر عموم طبقاتِ مولّد، که دست و پای فعال و پیشبر اجتماعاند میکَشند و بر پیکر چاق و طفیلِ بر اجتماع خود، تزریق میکنند. عواقب و آثار این ناموزونی را خدا میداند، و تاریخ ملل نشان داده.
چنانکه مالکیت نامحدودِ زمین و منابع طبیعی آن، منشأ تیولداری (فئودالیسم) است، ریشه و منشأ سرمایهداری ناموزون، پیوسته، رباخواری بوده، و در اوضاع و احوال مختلف اقتصادی، این دو (تیولداری و سرمایهداری) گاه با هم و گاه به دنبال یکدیگر، یکی منشأ دیگری شده.[i]
پیش از آنکه سررشتۀ پول، به دست آید و رباخواری رایج شود، چون مبادلات، کالا به کالا بوده، احتکار مواد مورد احتیاج عموم، هم از جهت اشخاص و ماده و زمان، محدود بوده، تنها کسانی میتوانستند احتکار کنند، که فراوردههای خاص آنها، برای مدت محدودی، بیش از احتیاجشان باشد و چون به کالاهای دیگر احتیاج داشتند، مجبور بودند که مواد احتکارشده را، که بسا هنوز در معرض فساد قرار نگرفته، به فروش رسانند. بعد از آنکه سررشتۀ پول به دست سودجویان آمد، به وسیلۀ پول توانسند، هم احتیاجات خود را رفع کنند و هم بیش از احتیاج خود، کالاهای دیگران را ارزان به دست آرند و برای مدت بیشتری آنها را احتکار نمایند و با قیمت بیشتری بفروشند، (دیگر نگران فاسد شدن کالاهای احتکاری و ضرر سرمایه اصلی ــ که سابقا فقط کالا بود ـــ در میان نیست)؛ چون سرمایه، به صورت پول درآمده و صاحب پول (سرمایه ثابت نسبت به کالا) میتواند به اقتضای زمان و وضع کالای موجود، آنرا با سود کمتر، حتی ارزانتر از قیمت معمول بفروشد، تا کالای دیگری، که برای احتکار مناسبتر و سود آیندهاش بیشتر، باشد بخرد.
با این همه مشکلات و نابسامانیها و ستمهایی که رباخواری و تمرکز پول همیشه و در همهجا، پیش آورده که میتوان با دقت نظر گفت که: اصل و ریشۀ بیشتر، یا همۀ مشکلات اقتصادی است، مصلحین خیراندیش و صاحبنظران و قانونگذاران عرفی در دنیای قدیم و جدید، به آن، چنانکه باید، توجه نکردهاند.
[i] . مسلم است که تیولداری بر حسب تاریخ، پیش از پیدایش پول و رباخواری بوده، ولی هیچ دلیلی نمیتوان یافت که پس از آن همیشه و در همهجا، سرمایهداری (برژوازی) در طول تیولداری (فئودالیسم) و از آن تحول یافته باشد. منشأ سرمایهداری مخصوص غرب، نخست تیولداری و سپس پولها و طلا و نقرهای بود که از راه رباخواری و غارت دیگران جلب شد. کشف امریکا و سرازیرشدن طلا و نقره آن سرزمین، پایه استعمار جباران داخلی و استعمار خونخواران خارجی گردید.