«و يُطلَقُ الفَقيهُ غالِباً، فی الأخبار، على العالمِ العاملِ الخَبيرِ بِعُيوبِ النَّفسِ و آفاتِها، التَّاركِ للدُّنيا، الزّاهِدِ فيها، الرِاغِبِ إلى ما عِندَه ـ تعالى ـ مِن نَعيمِه و قُربِه و وِصالِه.»[۱]
فقیه در اخبار آل محمد (ص) بیشتر به معنای عالمی است که اهل عمل باشد، و عیوب و آفات نفس را بشناسد، و دل از دنیا برگرفته و زهد پیشه کرده باشد، و همواره شیفتۀ نعمت جاویدِ قرب و وصالِ خدا باشد.
«وَ ليُعلَم مَعَ ذلكَ أيضاً، أنَّ مُجَرَّدَ تَعَلُّمِ هذِهِ المَسائلَ المُدَوَّنةِ لَيسَ هُوَ الفِقهُ عِند الله، تعالى، و إنّما الفِقهُ عند الله، تعالى، بإدراكِ جَلاله و عَظَمَته. و هو العِلمُ الذي يورِثُ الخَوفَ، و الهَيبَةَ، و الخُشوعَ، و يَحمِلُ على التَقوى و …»[۲]
باید دانست که آموختن مسائلی که در کتب فقهی آمده است در نزد خدا (و در دین خدا) فقه نیست. فقه در نزد خداوند، درک جلال و عظمت خدا (علم توحید عملی) است. و این علم است که خوف و هیبت خدا را در دلِ انسان، حاضر میکند، و شخص را اهل خشوع و تقوی میسازد …
«و للعالِمِ في تَقصيرِه في العَملِ، بَعدَ أخذِه بِظواهرِ الشَّريعةِ و استعمالِ ما دونَهُ الفُقهاء، مِن الصَّلاة و الصِّيامِ و الدُّعاءِ و تِلاوَةِ القرآن و غيرِها من العبادات، ضُروبٌ أُخَر، فإنَّ الأعمالَ الواجبةَ عليه ـ فضلا عن غيرِ الواجبةِ ـ غيرُ مُنحصرةٍ فيما ذُكر، بَل مِن الخارجِ عن الأبوابِ التي رَتَّبها الفقهاءُ، ما هو أهمّ، و معرفتُهُ أوجَب، و المُطالبةُ به و المُنافَسةُ عليه أعظم. و هو تَطهيرُ النَّفسِ عن الرذائلِ الخُلقيّةِ، من الكبر و الرياءِ و الحَسدِ و الحِقدِ و غيرِها، من الرذائلِ المُهلِكات، مِمّا هو مُقرَّرٌ في علوم تَختَصُّ به، و حَراسةُ اللسانِ عن الغيبَةِ و النَّميمة، و كلامِ ذي اللِّسانَينِ، و ذِكرِ عُيوبِ المسلمين و غيرِها. و كذا القول في سائر الجوارح، فإنّ لها أحكاماً تَخُصُّها، و ذُنوباً مُقَرَّرَةً في مَحالِّها، لا بُدَّ لكل أحد من تَعَلُّمِها، و امتثالِ حُكمِها. و هي تكليفاتٌ لا توجَدُ في كتاب البُيوعِ و الإجاراتِ و غيرها مِن كتبِ الفقه، بل لا بد من الرجوعِ فيها إلى علماء الحقيقة العامِلين، و كُتُبِهم المُدَوَّنةِ في ذلك. و ما أعظمَ اغترارَ العالمَ … في رضاهُ بالعلوم الرَّسمية، و إغفالهِ إصلاحَ نفسه و إرضاءَ ربِّه …»[۳]
ـ عالِم، ممکن است با اینکه ظواهر شرع را رعایت نماید، و به احکامی که فقها در کتب فقهی نوشتهاند عمل کند ـ یعنی نماز بگزارد، روزه بگیرد، دعا بخواند، قرآن تلاوت کند و … ـ باز از بابتهای دیگر مرتکب تقصیر گردد. چون اعمالی که بر او واجب است ـ غیر از وظایف غیرواجب ـ منحصر به عباداتی که ذکر شده نیست. بلکه عالِم، غیر از آنچه فقها در کتب فقه گفتهاند، وظیفهای دارد که مهمتر است و دانستن آن از نماز و روزه و تلاوتِ قرآن و … واجبتر است، و مؤاخذۀ خدایی دربارۀ آن سختتر است، و مقامی که از عمل به آن وظیفه، حاصل میشود بالاتر است. آن وظیفه چیست؟ آن وظیفۀ مهمتر از همۀ چیزها، تطهیر نفس است و پاکسازی دل از کبر و ریا و حسد و کینه، و دیگر رذایل و مفاسد باطنی و مُهلِکات نفسی، که در کتبِ « علم اخلاق» شرح داده شده است. و همچنین است نگاهداری زبان از غیبت، و سخنچینی، و دوگونهگویی، و فاشسازی عیوب مردم و … و همچنین است وظایف و احکام مربوط به دیگر اعضا و جوارح. همۀ اعضا و جوارح احکام خاصی دارند و گناهان خاص به خود، که در کتابهای مربوط، تشریح شده است. باید هر کس این احکام را نیز یاد بگیرد و بهکار بندد. و البته احکام مورد اشاره، در کتاب «بیع» و «اجاره» و دیگر کتب فقه یافت نمیشود. برای شناختن آن مسائل و احکام باید رجوع کرد به علمای حقیقت، که خود، اهل عملاند، و به کتابهایی که آنان در اینباره، نوشتهاند.
راستی اگر عالِم خود را فریب دهد، و به علوم متعارف، بسنده کند، و چشم از اصلاح نفس بپوشد، و برای بهدستآوردن رضای خداوند نکوشد، فریب بزرگی خورده است.