ره‌یافتموضوع‌نامک

اختیارات وسیع حاکم شرعی‏*

… در مورد زکات هم، این مسأله مطرح است، که آیا حکومت اسلامی می‌تواند چیز دیگری را – ولو به نام زکات- وضع کند یا نه؟

بله می‌تواند. امیرالمؤمنین، در زمان حکومت‌شان، برای اسب، زکات، وضع کردند و این از مسلّمات است. فقهای بعد، دو جور، استنباط کردند. بعضی گفتند: زکات اسب مطلقاً مستحب است و امیرالمؤمنین آن‌را مستحب گرفته‌اند. ولی دیگران، جور دیگر استنباط کردند، گفتند: وضعیت اسب و اسب‌داری، جوری بود که امیرالمؤمنین، به حسب مصلحت آن زمان، از اختیاراتی که به عنوان یک ولی‌امر شرعی داشتند، استفاده کردند و زکات اسب را وضع کردند. ممکن است، زمان دیگری مشابه زمان ایشان باشد که باز، زکات اسب، واجب می‌شود، و ممکن است، تغییر کند و زکات اسب، واجب نباشد.

پس، حتی حاکم شرعی می‌تواند در موارد مخصوصی [چیزهای دیگری را هم مشمول زکات کند.] اگر ما آن نُه چیز را به‌عنوان اصول ثابت، قبول بکنیم – که بعضی‌ها در همان‌اش هم تردید دارند- معنایش این است که آن نُه چیز، به هرحال، در همۀ زمان‌ها زکات دارد و حاکم اسلامی، نمی‌تواند آن را کم و زیاد کند؛ آن، ثابت است و غیرآن، در اختیار حاکم اسلامی، یعنی در اختیار مصالح اسلامی است. اگر مصلحت، ایجاب کرد برای اتومبیل هم، به قول شما زکات، وضع می‌کند، در صورتی‌که اتومبیل از آن نوع نیست، یا برای محصول دیگری، مثلًا چغندر قند. ولی آن، در اختیار حاکم اسلامی است و ما، بعد خواهیم گفت که یکی از عواملی که کار انطباق اسلام با مقتضیات‏[۱] [زمان و به عبارت بهتر] یا نیازمندی‌های زمان را آسان می‌کند، اختیارات بسیار وسیعی است که خودِ اسلام، به حاکم شرعی داده‏ [۲]. دلیل‌اش، خودِ کارهای پیغمبر است. پیغمبر اکرم، بسیاری از کارها را به حکم اختیاراتی که به او به عنوان صاحب مسلمین داده شده، انجام می‌داد و لهذا، خیلی چیزها را در فواصل مختلف، نهی می‌کرد، امر می‌کرد، باز، نهی می‌کرد و باز، امر می‌کرد؛ اختیار داشت، هیچ‌کس هم نمی‌گفت که این «نسخ» است، مثل مسألۀ مُتعه. به اتفاق شیعه و سنی، پیغمبر در زمان خودش متعه را یک جا اجازه داد، یک جا، منع کرد، باز، یک جا، اجازه داد، یک جا، منع کرد. سنی‌ها هم، این‌را قبول دارند. دلیل‌اش این است که اصلِ این کار، جایز است، ولی حاکم، یک جا می‌تواند اجازه بدهد که انجام بدهید، یک جا هم بگوید انجام ندهید. یک جا، مورد احتیاج بوده، اجازه داده. جای دیگر، احتیاج نبوده، صِرف شهوت‌رانی بوده، پیغمبر اجازه نداده است.

پس موضوع اختیارات وسیع حاکم، راهی است که اسلام در بطن خودش قرار داده، برای آسان بودن انطباق با نیازهای واقعی، نه با پسندها، که همیشه این‌دو با هم اشتباه می‌شوند و ما [به غلط] پسندِ زمان را مقیاس می‌گیریم. دینی که با پسند مردم بخواهد انطباق پیدا کند، دین نیست، همان:

‏ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ اهْوائَهُمْ …[۳]

است. دین آمده که پسندها را براساس نیازها، [با دستورات خود] تطبیق دهد، ولی خودش هم باید با نیازهای واقعی و فطری، هماهنگ باشد.

– … برای جلوگیری از این نوع تصادف‌ها و تضادها، چه فکری در اسلام شده است؟

راهش روشن است. وقتی که ما می‌گوییم: عقل، معنایش این نیست که هرکسی بنشیند با خودش خیالی بکند و بعد بگوید: عقلِ من این‏جور حکم می‌کند؛ همان‌طور که در سایر مسائل می‌بینید، یک چیزی، متد علمی دارد، روی متدِ علمی، باید عمل بشود وگرنه اشکالاتی به وجود می‌آید. من دستورِ آن راهی را که در اسلام، وجود دارد عرض می‌کنم و به راهی که عمل می‌شود – و ناقص است- کاری ندارم.

مثالی عرض می‌کنم. می‌خواهم بگویم: نقصی است که در دستگاه ما – هم روحانیت و هم غیر روحانیت ما- وجود دارد. مرحوم آقای بروجردی، فتوایی داشت در آن‌چه که معروف است به «لباس مشکوک».

مقصود، این است که چیزهایی هست که نمی‌شود در نماز، همراه انسان باشد؛ یعنی نمی‌شود چیزی که از اجزای حیوان حرام گوشت است، در نماز با انسان باشد. مثلًا، اگر در بدن انسان، موی گربه باشد، نماز، درست نیست. مسألۀ دیگر این‌که، اگر چیزی را ما نمی‌دانیم از چه ساخته شده، حیوانی است یا غیرحیوانی، و اگر حیوانی است، آیا از حیوان حرام گوشت است یا حلال گوشت، این‌جا تکلیف چیست؟

اغلب علما، فتوای‌شان این است که وقتی نمی‌دانیم، مانعی ندارد.

آقای بروجردی فتوای‌شان بر احتیاط بود، می‌گفتند، اگر نمی‌دانیم، باید احتیاط کرد. خودش هم، احتیاط می‌کرد. ایشان، دندان عاریه داشت. وقت نماز که می‌شد، آن‌را برمی‌داشت. پرسیدند:

آقا چرا دندان را برمی‌دارید؟

معلوم شد بر مبنای همین [فتوا عمل می‌کنند]

گفتند: من نمی‌دانم دندان را از چه می‌سازند، ماده‏ای که این دندان را می‌سازند چیست؟

از یک پزشک پرسیده بود که حیوانی است یا غیر حیوانی؟ او گفته بود: داخل‌اش، حیوانی، قاطی دارد.

بعد، از کسانی دیگر پرسیدند.

بالاخره گفتند: این‌همه که ما از افراد پرسیدیم، آخرش نفهمیدیم که این حیوانی است یا غیرحیوانی.

مطلب، خیلی معمایی نیست که باید مثلًا در آمریکا آن را حل کرده باشند. همۀ دندان‌پزشک‏ها و دندان‌سازها می‌دانند که این‌ها را از چه می‌سازند. حال، یا تحقیق آقای بروجردی کافی نبوده و یا افرادی که ایشان به آنها مراجعه کرده‏اند، معلومات کافی نداشته‏اند. به هرحال ایراد به سیستم اسلامی نیست.

اساساً، وظیفۀ مجتهد هم نیست که فتوا بدهد: نماز خواندن با دندان مصنوعی جایز است یا جایز نیست.

مجتهد باید فتوا بدهد که نماز با اجزای حیوان غیر مأکول اللّحم، جایز نیست. بعد اگر از همان مجتهد، سؤال کنند که نمازخواندن با دندان مصنوعی چطور است؟

باید بگوید: برو از متخصصین، بپرس که آیا در این، از اجزای حیوان غیرمأکول اللّحم، وجود دارد یا نه؟ اگر گفتند: وجود دارد، نخوان. اگر گفتند: وجود ندارد، بخوان.

این دیگر وظیفۀ مجتهد نیست. اگر هم مجتهد فتوا بدهد، در این جهت، مقلّدِ متخصص است. اگر مجتهد، یک‌روز بگوید که جایز است، از متخصص‌هایی تقلید کرده که گفته‏اند، در آن، چنین چیزی نیست.

مسألۀ الکل صنعتی هم، همین است. اصلًا این مسأله، به مجتهدین مربوط نیست.

حکم اسلام این است که خوردن هر مایع مست‌کننده‏ای، حرام است و اکثر، معتقدند که نجس هم هست. حال، فلان مجتهد، فتوا می‌دهد که هر مایع مست‌کننده‏ای خوردن‌اش حرام است و نجس هم هست.

آیا الکل صنعتی، مایع قابل شرب و مست‌کننده هست یا نیست؟

تشخیص این، با فقیه نیست، با دیگران است.

این‌جا اگر می‌بینید فتواها مختلف است، در واقع، مختلف نیست. مجتهدی که گزارش‌های رسیده به او این است که الکل صنعتی با الکل غیرصنعتی، هیچ فرق نمی‌کند، خصوصیات‌اش همان است، عین هم‏اند، گفته: نجس و حرام است. آن دیگری که به او گزارش رسیده که این، یک چیز دیگر و موضوع دیگری است، قابل شرب و مست‌کننده نیست، چیز دیگری گفته.

به هرحال، این‌ها به مجتهد، مربوط نیست، وظیفۀ متخصصین است.

درهر صورت، اگر نقصی باشد، نقص در کار اسلام نیست، در کار مجتهدین است والّا کار بسیار ساده‏ای است: عدّه‏ای باشند که [مجتهدین در این‌گونه موارد] از آن عدّه، تحقیق کنند.

[۱] . من از این کلمه «مقتضیات» خیلی خوشم نمی‌آید. باید بگوییم «نیازهای زمان»، چون مقتضیات ممکن است با هواهای نفسانی یا با پسند زمان اشتباه شود. ما طرفدار انطباق اسلام با پسند زمان نیستیم، پسند زمان باید خودش را با اسلام منطبق کند. ولی طرفدار انطباق اسلام با نیازمندی‌های واقعی زمان هستیم، یعنی خود اسلام طرفدار این مطلب است.

[۲] . این را مرحوم آقای نائینی در کتاب تنبیه الامّة و آقای طباطبایی در مقاله «حکومت و ولایت» بیان کرده‏اند. دیگران هم ذکر کرده‌اند.

[۳]. سوره مؤمنون، آیه ۷۱:

«وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُونَ»

*شهید مطهری

دکمه بازگشت به بالا