ره‌یافتموضوع‌نامک

تعریف ارزش و بها*

تاکنون برای شناساندن معنای ارزش و بهاء، تعریفات متعددی گفته شده است. جامع مشترک و اولی آن تعریفات، عبارت است از «مفیدیت»؛ یعنی انسان‌ها، موضوعات مفیدی را به‌وجود می‌آورند و آنها را در مقابل موجوداتِ مفید دیگر، واگذاری می‌کنند، که به عبارت آشکارتر، انسان‌ها، به‌حسب جریانات زندگی اجتماعی، کار و کالای مفیدِ خود را می‌دهند و در برابر آنها، بهای مفید را دریافت می‌دارند. البته می‌دانیم که این جامع مشترک _ مفیدیت _ نمی‌تواند تعریفِ صحیح و رضایت‌بخش دربارهٔ ارزش و بها بوده باش. قناعت‌کردن به این‌گونه تعریفات دربارهٔ موضوعاتی که در جریانِ بررسی‌های چندبعدی، قرار می‌گیرند، کاملاً پوچ و بی‌نتیجه می‌باشد. درست است که شناخت حقیقتِ واقعی ارزش، مانند عدهٔ زیادی از موضوعات اساسی علوم و فلسفه‌ها، دشوار، بلکه حتی وضعِ معمائی دارد، با این‌حال، ما می‌توانیم با قرار دادن موضوعاتِ مزبور در دیدگاه‌های گوناگون، که اصل مهم در شناخت‌ها است، تعریف‌هایی نسبتاً رضایت‌بخش دربارهٔ آنها به‌دست بیاوریم.

ما در شناختِ ارزش، از اصل مزبور استفاده نموده، با تقسیم ارزش به انواع اساسی خود، پیش می‌رویم:

نوع یکم. ارزش استعمال

این ارزش، که مواد معینی را به‌وسیلهٔ کار، به‌صورت کالا در می‌آورد، عبارت است از مفیدیتِ موادی که ناشی از خواص طبیعی و شیمیائی آنها می‌باشد. و موضوعِ دارای ارزش، به‌وسیلهٔ همین خواص، احتیاجات و خواسته‌های انسانی را اشباع و مرتفع می‌سازد.

نوع دوم. ارزش مبادله‌ای

عبارت است از ارزشی که با نظر به مجموع جریانات عرضه و تقاضا و رقابت‌ها در میان تولیدکنندگان و مسائل مربوط به پول و سایر پدیده‌های اجتماعی، به‌وجود می‌آید که موجب نوسانات ارزشِ کار و کالا می‌باشد. و این ارزش، معمولاً با پول و گاهی با سایر مواد مفیدِ زندگی، بیان می‌گردد.

تعریف کلی بها (قیمت) را از این نوع ارزش می‌توانیم به‌دست بیاوریم، به این ترتیب که بها، عبارت است از:

ارزشی که در برابر کار یا کالای عرضه‌شده، پرداخت می‌گردد.

نوع سوم. ارزشِ توجیه ذاتی

این ارزش، مخصوص کارهایی است که انسان‌ها در راه توجیه خود در مسیر هدف‌های زندگی فردی و اجتماعی خود انجام می‌دهند. این نوع ارزش، به دو قسمت مهم تقسیم می‌گردد:

قسمت یکم. ارزش‌های فکری اعم از علمی و فلسفی و هنری و ایدئولوژیک که برای تنظیم و توجیه آرمان‌های مغزی و روانی جامعه، ضرورت دارند و یا حداقل، عامل حرکت‌های تکاملی جامعه می‌باشند. جامعه‌ای که اعتنایی به این ارزش‌ها ندارد، اگر چه در حد اعلای آسایش و رفاه مادی نیز بوده باشد، انسان را با ابعاد سازنده و پیشرو که داراست، حذف نموده است. این جامعه در مسیری از تاریخ، کورکورانه حرکت می‌کند و دیر یا زود، به‌وسیلهٔ عوامل محرکِ درون خود یا جوامع دیگر، اگر سقوط نکند، مجبور به برگشتن از مسیر خود خواهد گشت.

قسمت دوم. ارزش‌های توجیه ذاتی جبری، مانند تعلیم و تربیت‌های گوناگون و تفکرات و فعالیت‌های مدیریت‌های گروهی و اجتماعی. اصطلاح ارزشِ استعمال، در هر دو قسمت از ارزشِ توجیه ذاتی، به‌هیچ وجه، صحیح نیست، زیرا محصول این‌گونه کارها و فعالیت‌ها، روی هیچ مادهٔ طبیعی که خاصیت استهلاک در راه احتیاجات اقتصادی دارند، نقش نمی‌بندند. بلکه افراد جامعه را برای زندگی مطلوب در جامعه یا در حال حاضر و یا برای آینده، آماده می‌سازند.

نوع چهارم. ارزش‌های فوق مبادله‌ای، مانند ارزش کارها و فعالیت‌های مغزی و روانی و عضلانی که برای تحقق‌بخشیدن به ایده‌آل‌ها و هدف‌های علمی و مذهبی و فلسفی، برای تفسیر عدالت و توجیه حیات جامعه به‌سوی عدالت و صمیمیت و آزادی و دفاع از انسان و ارزش‌های عالی آن. نادیده‌گرفتن این ارزش‌ها به تغییرِ تاریخ انسانی، رو به تاریخ طبیعی، به اضافهٔ خشونت‌های ناشی از تنازع در بقا، در ابعاد بسیار وسیع می‌انجامد.

* شرح و تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری

دکمه بازگشت به بالا