انگاره‌هاموضوع‌نامک

دانش دین و بایسته‌های فراگیری آن*

جَبهَه بر آستان ربوبی می‌ساییم و آن یکتای بی‌انباز را سپاس می‌گوییم که در گاهِ نشر نخستین شمارۀ موضوع‌نامک، ما را به سخنی پاک، زلال، روح‌افزا و انگیزاننده، «وصیة الی اخوانی»، رهنمون شد، سخنی از جنس نور، زخمه‌ای بر تارهای وجود.

« . . . و یقلل الاشتقال بالمباحات و البطالة و قرائة ما لاینفعه فی الدین کالجرائد السیاسیة و الحکایات و القصص غیر المشتملة علی العبر و المواعظ و یجب علیه ان لایترک قرائة القران الکریم اناء اللیل و اطراف النهار قراءة تدبر و تامل فی دقائقه و معاینة بقدر القوة و یرجع فی مشتبهاته الی التفاسیر و یجب علیه ان یترک اللغو و ما لا یعنیه فعلا و قولا و قراؤة فان احس فی نفسه کسلا و فی قلبه کلالا یمنعه عن المسائل العلمیة، روّحه بطرائف الحکم کما ورد فی الحدیث و لایشتغل بالالعاب و الاباطیل و یترک قرائة الاشعار و القصص الا ما یشتمل علی عبرة و موعظة و یعد لترویح القلوب کتبا من هذا النوع تشتمل علی فنون عدیدة حتی لاتکل من الاستمرار علی طریقة واحدة و لایجمد ذهنه و لایتبلد فکره و قریحته فان الکلال و الجمود منشأ الوسواس و الشراسة و حاجب الفطنة و من احسن ما صنف لدفع الکلال کتاب الکشکول للشیخ البهائی و کتاب المستطرف فی کل فن مستظرف و عقد الفرید لابن عبد ربه و المحاضرات للراغب و امثال تلک و ربما یفید الطالب مطالعة التواریخ و السیر و تراجم العلماء و الصلحاء و یجب علی طالب العلم ان‌یکون حسن الظن بالعلماء و هو سرّ التوفیق و سبب النجاح و سوء الظن بهم یورث الشقاوة بل قد یفضی الی الکفر او الضلال و الجهل المرکب فلینظر فی کلامهم بعنایة تامّة و تدبر صادق لان الله تعالی جعل لکل شیء سبباً لابد ان یطلبه الطالب من سببه و من اسباب التعلیم الاستاد و لایحصل العنایة به الا مع حسن الظن و هذا جار فی جمیع العلوم الشرعیة و العقلیة و الصناعات فلو کان الشیخ ابوعلی بن سینا سی الظن بارسطوطاطیس و الفارابی لم‌یحصل له العنایة التامة بفهم کتبهما و لم‌یحصل له المقام الشامخ فی الحکمة و کذلک ان لم‌یکن له حسن الظن بجالینوس و ابقراط و لم‌ینظر فی کتبهما نظر التأمل لم‌یصل الی ما وصل الیه من الطب و لو لم‌یکن المهندسون المتأخرون یحسنون الظن باقلیدس لردوا کل ما لم‌یدرکوا معناه باول نظرة و لم‌یتأملوا حق التأمل حتی یتبین لهم خطاء انفسهم و صاروا محرومین مما ناله الاستاد و کذلک ان لم‌یکن طلاب علوم الدین ممن یحسن الظن باکابر العلما کالشیخ الطوسی و العلامة و السید و غیرهم و ردوا کل ما لم‌یدرکوا معناه باول نظرة و لم‌یتأملوا حتی ینالوا مقاصدهم فحق علیهم ان یحجبوا عن الحق و لیس غرضنا انهم معصومون عن الخطا بل لایجوز تخطئتهم سریعاً بالنظرة الاولی.

و یجب ایضا علی طالب العلم ان لایعتاد الجمود علی کتاب واحد و طریقة واحدة خصوصاً فی الفقه فانه فی معنی التقلید و تری کثیرا من الطلاب لایتأملون فی ما نقل عن ابن الجنید و ابن ابی العقیل و علی بن بابویه و یرون فتواهم منسوخة لایستحق النظر و هذه نزلة بل یجب التأمل فی جمیع الفتاوی.»

بر جویندۀ دانشِ دین است: از پرداختن به مباح‌ها، سرگرمی‌ها و خواندن آن‌چه در کار دین و تواناسازی بنیۀ فکر دینی، مانند جریده‌های سیاسی، حکایت‌ها و قصّه‌های بی‌بهره از درون‌مایۀ درس‌آموز و پند، بکاهد.

بر اوست که در کرانه‌های شب و کناره‌های روز، به قرائت قرآن بپردازد، قراءتی درآمیخته با اندیشیدن و درنگ ورزیدن، در دقیقه‌های آیات و سخنان خداوند متعال، در گاهِ درنگ‌ورزی و اندیشیدن در آیات، معانی و دقیقه‌های آن‌ها، اگر با دشواری‌ها و اشکال‌هایی روبه‌رو شد، به تفاسیر رجوع کند.

بر اوست که در تمام آنات زندگی،در گفتار، رفتار و خواندن آثار، آن‌چه را سود و بهره‌ای به او نمی‌ساند، وانهد. اگر به گاهِ کار و پژوهش، در نفسِ خود، سستی، احساس کرد و در قلب خود، سنگینی و خستگی، به‌گونه‌ای که بازدارندۀ او بود از کاووش در نکته‌ها و دقیقه‌های علمی، بایستی جان خود را [همان‌سان که در حدیث وارد شده] با حکمت‌های شاداب و تازه، شادابی بخشد. در این‌چنین هنگامی، که نفس او رو به سستی گذارده و در قلب او خستگی راه یافته، مباد به بیهوده‌کاری و بازی روی آورد، و به‌طور حتم باید از خواندن اشعار و داستان‌هایی که دربردارندۀ نکته‌های درس‌آموز و پنددهنده نیستند، بپرهیزد.

بر جویندۀ دانش دین استکه در کنار فراگیری دانش دین و پژوهش در مقوله‌های گونه‌گون دینی، برای شادابی روحی، کتاب‌هایی را از این دست [دربردارندۀ نکتهۀ عبرت‌آموز و پند] و کتاب‌هایی آگنده از فن‌ها و دانش‌های فراوان، برای خود فراهم آورد، تا با خواندن و بررسی آن‌ها، از فرسودگی ذهنی، سنگواره‌شدگی، کودنی، واپس‌ماندگی فکری، که با حرکت پیاپیوسته و مدام در یک مسیر، پیش می‌آید، در مان بماند، زیرا خستگی و فرسودگی ذهنی و جمود، زمینۀ پدیدآیی وسواس و کژخلقی و پرده و بازدارنده‌ای است برای تیزهوشی، هشیاری و زیرکی.

از بهترین آثاری که غبار خستگی را از قلب می‌سترد، کشکول شیخ بهائی، المستطرف فی کل فن مستظرف، عقدالفرید، نگاشتۀ ابن عبد ربه و محاضرات، نوشتۀ راغب اصفهانی و مانند اینهاست.

و چه بسا جویندۀ دانش را، مطالعۀ کتاب‌های تاریخی و سیره و شرح حال عالمان و صالحان، سودمند افتد.

و بر طالب علم است که نیک‌گمان به عالمان باشد که این، رمز بهروزی و پیروزی و مایۀ رستگاری است. بدگمانی به افروزندگان چراغ علم، شوم‌بختی را در پی دارد، بل، گاه به کفر و گمراهی و جهل مرکب می‌انجامد. پس باید به دیدگاه‌ها و سخنان آنان، با توجه کامل و همه‌سویه درنگریست و به‌گونۀ راستین اندیشید. زیرا خداوند متعال، برای دست‌یابی به هر چیزی، سببی قرار داده است و ناگزیر جویندۀ آن، می‌باید در مقام جست‌وجوی آن سبب، برآید، و از سبب‌های دانش‌آموزی و فراگیری دانش، استاد است و توجه به استاد، به‌دست نمی‌آید، مگر با خوش‌بینی و این قاعده، در همۀ دانش‌های شرعی و عقلی و فن‌ها و صنعت‌ها، جاری است.

اگر شیخ ابوعلی سینا، به ارسطو و فارابی گمان نیک نمی‎‌داشت، آن فهم تام و تمام به آثار و کتاب‎‌های آنان، بهرۀ او نمی‌شد و آن جایگاه علمی در فلسفه، هرگز برای او رقم نمی‌خورد. و نیز اگر نیک‌گمان به جالینوس و بقراط نبود و به آثار آنان نظر نمی‌افکند، نظر درآمیخته با درنگ و ژرف‌کاوانه، هرگز، بدان جایگاه والا در طب، دست نمی‌یافت.

و اگر ریاضی‌دانان پسین، نیک‌گمان به اقلیدس نمی‌بودند، و آن‌چه را در نگاه نخست می‌دیدند و معنای آن‌را درنمی‌یافتند، کنار می‌نهدند، و آن‌سان که باید در آن درنمی‌اندیشیدند و درنگ نمی‌ورزیدند،بدان‌گونه که اشتباه‌شان روشن شود، بی‌بهره می‌ماندند، از آن‌چه استاد به آن دست یافته است.

و این‌سان است اگر فراگیرندگانِ دانش دین،به عالمان برجسته‌ای به‌سان: شیخ طوسی، علامه و سید و دیگران، گمان نیک نداشته باشند و آن‌چه را از دیدگاه‌های آنان، در نگاه نخست در نیافتند، کنار نهند و در آن‌ها درنگ نورزند، تا پی به هدف‌شان ببرند، پس سزاست که بین آنان و حق و حقیقت، پرده آویخته شود و از درک و فهم حقیقت، بازمانند.

البته مقصود ما این نیست که اینان، معصوم‌اند از اشتباه، بلکه هدف ما این است که در نگاه نخست به دیدگاه‌ها و نظریه‌های این بزرگان، سزاوار نیست زود نسبت خطا به آنان بدهیم.

و سزاوار است بر جویندۀ دانش دین، که در سیر فراگیری و دانش‌پژوهی، بر اثر و کتابی و روش و طریقه‌ای ویژه، پافشاری و جمود نورزد و خشک‌مغزانه راهی را در پیش نگیرد و دیگر راه‌ها را وانهد، بویژه در دانش فقه، که این، به معنای تقلید است و پیروی کور از دیگران.

بسیار دیده شده که طلاب، نمی‌اندیشند و درنگ نمی‌ورزند در آن‌چه از دیدگاه‌ها و نظریه‌های ابن‌جنید و ابن‌ابی‌عقیل و ابن‌بابویه، نقل شده و در آثار فقهی، بازتاب یافته است. اینان می‌پندارند که فتواهای بزرگانی مانند ابن‌جنید ، ابن‌ابی‌عقیل و ابن ‌بابویه،نسخ شده و از دور خارج گردیده‌اند و سزاوار و بایسته نیست در آن‌ها نظر افکندن و درنگ ورزیدن درحالی‌که این، لغزش و خطاست و بایستی در همۀ فتواها، درنگ ورزید و اندیشید.

* در کتاب روایی «الوافی»، نوشتۀ علامه ملامحسن فیض کاشانی چاپ اسلامیه (سه‌جلدی) که با حاشیه‌های عالمانه و دقیق علامۀشعرانی آذین بسته شده است، در پایان، آن عالم فرزانه، آخرین حاشیۀ خود را از باب ختامه مِسک، به وصیت‌نامه‌ای ره‌گشا، انگیزاننده و درس‌آموز برای اهل علم و فقه‌پژوهان، ویژه ساخته که جُستار فراروی، بخشی از آن سخن والا و گوهرین است و در شماره‌های آینده، دیگر بخش‌ها را فرادید خواهیم نهاد. ان شاء الله.

دکمه بازگشت به بالا