انگاره‌هاموضوع‌نامک

فقه و فقیه
از نگاه علامه میرزا ابوالحسن شعرانی[*]

انگاره‌ها

در این قاب، از نگاه مصلحان، فقیهان و تکاپوگران، روشنانِ آسمان فقه و فقاهت و معماران شهر دین با شما سخن می‌گوییم، انگاره‌ها، دیدگاه‌ها و فرضیه‌هایی که آن‌به‌آن، هر ره‌پویِ راه روشنِ حقیقت و جامعه‌‌سازی را به‌کار می‌آید.

جَبهَه بر آستان ربوبی می‌ساییم و آن یکتای بی‌انباز را سپاس می‌گوییم که در گاهِ نشر نخستین شمارۀ موضوع‌نامک، ما را به سخنی پاک، زلال، روح‌افزا و انگیزاننده، «وصیة الی اخوانی»، رهنمون شد، سخنی از جنس نور، زخمه‌ای بر تارهای وجود.

علامۀ ذوالفنون، میرزا ابوالحسن شعرانی، پس از پیمودن منزل به منزل کمال، میان‌داری شجاعانه در عرصه‌های تفسیر، کلام، فقه، حدیث و . . . چراغی از ژرفای جان، فراراه جان‌شیفتگانِ راه حق و حقیقت و شناخت فقه، می‌افروزد، تا ره گم نکنند و به وادی‌های حیرت و سرگردانی و تباه‌سازی عمر فرونیفتند.

ما در این شماره، قبسی از این کلام نورانی را در کانون اندیشه‌های جست‌وجوگر و در پی حقیقت و نابی و ناب‌اندیشی، می‌افروزیم، به امید آن‌که روشن‌گر دل‌ها و گرمابخشِ محفل‌های علمی و فقهی باشد.

«وصیة الی اخوانی الذین ینظرون فی هذا الکتاب من طلاب علوم الدین و متبعی آثار سید المرسلین صلوات الله علیه و آله اجمعین

. . . و اصعب العلوم، الفقه لکثرة مقدماته و لان الفقیه لایمکن ان ‌یتمهر فی فقه الا اذا کان له استعداد الجامع الذی قل‌ما یتفق فی افراد الانسان، و من مارس التدریس کثیرا و استقرأ استعدادات النفوس، علم ان بعض الاذهان مستعد لفهم الامور الادبیة و یصعب علیهم فهم المنطق و الریاضی اذ لیس لهم قدرة علی التحلیل و تفصیل المعانی الواردة فی اذهانهم الی المقدمات و النتایج و تمیز الصغری و الکبری و لذلک لایناسبهم علم الکلام و یتبلدون فی بعض مسائل الفقه ایضا و یصعب علیهم علم الاصول و یقتصرون علی ما یتوقف علی فکر و تحقیق بل علی ما ینحل بالذوق و النقل و بعض النفوس و الاذهان لایتفطنون لقرائن الصدق و الکذب فی الاخبار و التواریخ و یجردون النقل عن کل قرینة فیکون المتواتر عندهم کالاحاد و الراجح کالمرجوح و هم اهل سلامة النفس و سذاجة الذهن، حسن الظن بکل شیء. و فیهم محققون یسهل علیهم فهم ادق العلوم و اغمض المسائل و قد یکون لذهن مدقق قصور عن ادراک لطائف الادب و محاسن الکلام مع ان الفقیه یجب ان یکون ذهنه مستعد الدرک جمیع ذلک فان الفقه یشمل علی جمیع هذه الانواع بخلاف الحکمة و الریاضی و النحو و غیره فان کل واحد یحتاج الی استعداد لنوع واحد و لذلک قل ان یتمهر واحد فی الفقه مع کثرة من یتعرض له بخلاف سایر العلوم و ایضا فان موضوع الفقه افعال المکلفین و افعال المکلفین یشتمل علی جمیع الامور و تتعلق بکل موجود، فذهن الفقیه یجب ان یکون بحیث یسهل علیه ادراک الاعداد و المساحات و الحساب و التواریخ و السیر و اخلاق الناس و عاداتهم فی نقل القضایا و کیفیة تأثیر عاداتهم فی تغییر الوقائع و مایتعلق بامراض النفوس وخلوص النیة فی العبادات و النحو و الصرف و محاسن الکلام و اللغة و المعاملات و المغابنات و عادات التجار فی اصطلاحاتهم و کیفیة دخول الضرر علیهم و السیاسات و غیر ذلک و الذهن المستعد لفهم جمیع هذه الامور المختلفة مما ذکرناه و لم‌نذکره، قلیل. و غیر المستعد کذلک یشوه صورة هذا العلم و یخرجه تارة الی الفلسفة و تارة الی الادب او غیر ذلک مما یناسب ذهنه و یلائم فطنته و فطرته و کل میسر لما خلق له و ایضا یجب ان یکون الفقیه جامعاً بین القوة الحافظة و دقة النظر و التفطن للحن الخطاب و هی صفات لاتجتمع غالباً لذهن واحد و اما الفلسفة فیکفی فیه قوة الذهن فی صناعة التحلیل و کذلک الاصول و الکلام و المنطق و التفسیر و الحدیث یکفی فیهما قوة الحفظ و الذوق الادبی و علم الرجال و التواریخ یکفی فیه الذکاء و التفطن بقرائن الصدق و الکذب و وجوه التعادل و التراجیح . . . .»

[ترجمه:]

دشوارترین دانش‌ها، دانش فقه است، به سبب بسیاری ناگزیری‌ها و پیش‌زمینه‌های شروع آن. و دیگر این‌که ممکن نیست فقیه به مهارت در این دانش دست‌یازد، مگر آن‌که از توانایی کامل و بالای ذهنی، فکری و هوشی برخوردار باشد که کم پیش می‌آید فردی این توانایی کامل و جامع را داشته باشد.

آن که هماره و بسیار تدریس داشته و توانایی ذهنی و فکری کسان را به ترازوی سنجش، سنجیده باشد، می‌داند که پاره‌ای از ذهن‌ها، توانایی فهم و درکِ گزاره‌های ادبی را دارند و بر اینان سخت و دشوار است، درک و فهم گزاره‌های منطق و ریاضی؛ زیرا اینان توانایی کاووش و بررسی و به‌کارگیری روال‌ها و شیوه‌های نتیجه‌بخش را ندارند و نمی‌توانند به‌شرح، فرایافته‌ها و مفاهیم وارده به آبشخور ذهن خود را، با زمینه‌سازی به سرانجام برسانند و بازشناسند، قضیۀ کوچک را از بزرگ، اول را از دوم، صغری را از کبری. ازاین‌روی، فراگیری دانش کلام، سازوار با فکر و ذهن اینان نیست. درک و فهم پاره‌ای از جُستارها و گزاره‌های فقهی نیز بر اینان دشوار است و همچنین درک و فهم دانش اصول. ازاین‌روی، در این عرصه‌ها، به گزاره‌هایی بسنده می‌کنند که به اندیشیدن، پژوهش و جست‌وجوگری بستگی ندارند، بلکه به ذوق و نقل بسته‌اند.

شماری از کسان، از نظر فکری و ذهنی به‌گونه‌‌ای‌اند که در گاهِ رویاروشدن با اخبار، به نشانه‌های راست و دروغ آنها، توجه ندارند و در روایت‌گری و نقل، نشانه‌های درستی و نادرستی اخبار را در نظر نمی‌گیرند. در نزد اینان، اخبار «متواتر» بسان «آحاد» و «راجح» بسان «مرجوح» است. اینان از نفس سالمی برخوردارند؛ امّا ساده‌لوح و خوش‌گمان به همه‌چیز.

در بین اینان [جویندگان دانش] کسانی‌اند پژوهنده که اندریافت دقیق‌ترین دانش‌ها، بر آنان آسان و روان است و پیچیده‌ترین مسائل و گزاره‌ها، امّا گاه پیش می‌آید که همین ذهن‌های زودیاب و دقیقه‌شناس، از درک و فهمِ نغزها و نکته‌های ادبی و زیبایی‌ها و اوج‌های سخن، وامی‌مانند.

با این حال [که هر ذهنی کشش هر دانشی را ندارد] فقیه، باید از ذهنی توانا برای اندریافت همۀ این دانش‌ها و گزاره‌ها برخوردار باشد؛ زیرا فقه، قلمرو گسترده‌ای دارد، همۀ این عرصه‌ها را دربرمی‌گیرد، به خلاف حکمت، ریاضی، نحو و . . . که گسترۀ کران‌پیدا و محدودی دارند و توانایی‌های ذهنی ویژۀ خود را لازم دارند.

بدین جهت است که کم‌تر کسی ویژه‌کاری و زبردستی بَسنده و بی‌نیازکننده، در دانش فقه می‌یابد، با همۀ بسیاریِ کسانی که به این دانش ورود کرده‌اند، برخلاف دیگر دانش‌ها.

و افزون بر این، موضوع فقه، کردار مکلفان است و کردار مکلفان، تمامی امور را دربرمی‌گیرد و به همۀ پدیده‌ها، بستگی دارد. پس ذهن فقیه، باید چنان باشد که به آسانی و روانی، اعداد، مساحت‌ها و حساب را بفهمد و تاریخ‌ها و سیره‌ها را دریابد و بتواند به حوزه و قلمرو مردم‌شناسی ورود کند و اخلاق، خوی‌ها و عادت‌ها را بشناسد و به این شناخت برسد که چگونه و چِسان خوی‌ها و عادت‌ها، در دگرگونی رویدادها اثرگذارند. و بتواند شناخت پیدا کند به آن‌چه که به‌گونه‌ای به بیماری‌های نفسی و خلوص نیت در عبادات، وابستگی دارد.

و از ذهنی برخوردار باشد، که اندریافت دانشِ نحو، صرف و زیبایی‌های گفتار و لغت، بر آن آسان و روان باشد.

وبهره‌مند از ذهنی که به آسانی بتواند راه یابد به دایرۀ دادوستدها و حیله‌هایی که سوداگران در گاهِ دادو ستد به‌کار می‌بندند و شیوه‌ها و عادت‌هایی که بازرگانان در کار خود دارند. و به آسانی دریابد که چگونه در دادوستد و تجارت، زیان‌مند می‌شوند.

و از ذهنی برخوردار باشد که بتواند سیاست‌ها را بشناسد و آنها را درک و فهم کند.

. . . ذهن توانا و آماده برای شناسایی و درک این گزاره‌های گونه‌‎گون، که یاد کردیم و آن‌چه یاد نکردیم، کم‌یاب و اندک است.

و ورود فرد ناتوان‌ذهن در عرصۀ فقه، چهرۀ این دانش را زشت می‌گرداند و غیرطبیعی. و گاه آن‌را از مسیر خود خارج می‌کند و به‌سوی فلسفه می‌کشاند و گاه به‌سوی ادبیات، یا جز این‌ها از آن‌چه سازواری دارد با ذهن و اندیشه‌اش و هماهنگ است با فهم و سرشتارش. و هر کسی به سمت و جهتی گرایش دارد که برای آن آفریده شده است.

[*] . در کتاب روایی «الوافی»، نوشتۀ علامه ملامحسن فیض کاشانی چاپ اسلامیه (سه‌جلدی) که با حاشیه‌های عالمانه و دقیق علامۀ شعرانی آذین بسته شده است، در پایان، آن عالم فرزانه، آخرین حاشیۀ خود را از باب ختامه مِسک، به وصیت‌نامه‌ای ره‌گشا، انگیزاننده و درس‌آموز برای اهل علم و فقه‌پژوهان، ویژه ساخته که جُستار فراروی، بخشی از آن سخن والا و گوهرین است و در شماره‌های آینده، دیگر بخش‌ها را فرادید فقه‌پژوهان، خواهیم نهاد. ان شاء الله.

دکمه بازگشت به بالا