انگارهها
در این قاب، از نگاه مصلحان، فقیهان و تکاپوگران، روشنانِ آسمان فقه و فقاهت و معماران شهر دین با شما سخن میگوییم، انگارهها، دیدگاهها و فرضیههایی که آنبهآن، هر رهپویِ راه روشنِ حقیقت و جامعهسازی را بهکار میآید.
![](http://mozoomag.ir/farda/wp-content/uploads/2019/11/Untitled-3-300x34.jpg)
جَبهَه بر آستان ربوبی میساییم و آن یکتای بیانباز را سپاس میگوییم که در گاهِ نشر نخستین شمارۀ موضوعنامک، ما را به سخنی پاک، زلال، روحافزا و انگیزاننده، «وصیة الی اخوانی»، رهنمون شد، سخنی از جنس نور، زخمهای بر تارهای وجود.
![](http://mozoomag.ir/farda/wp-content/uploads/2019/11/Untitled-3-300x34.jpg)
علامۀ ذوالفنون، میرزا ابوالحسن شعرانی، پس از پیمودن منزل به منزل کمال، میانداری شجاعانه در عرصههای تفسیر، کلام، فقه، حدیث و . . . چراغی از ژرفای جان، فراراه جانشیفتگانِ راه حق و حقیقت و شناخت فقه، میافروزد، تا ره گم نکنند و به وادیهای حیرت و سرگردانی و تباهسازی عمر فرونیفتند.
ما در این شماره، قبسی از این کلام نورانی را در کانون اندیشههای جستوجوگر و در پی حقیقت و نابی و ناباندیشی، میافروزیم، به امید آنکه روشنگر دلها و گرمابخشِ محفلهای علمی و فقهی باشد.
«وصیة الی اخوانی الذین ینظرون فی هذا الکتاب من طلاب علوم الدین و متبعی آثار سید المرسلین صلوات الله علیه و آله اجمعین
. . . و اصعب العلوم، الفقه لکثرة مقدماته و لان الفقیه لایمکن ان یتمهر فی فقه الا اذا کان له استعداد الجامع الذی قلما یتفق فی افراد الانسان، و من مارس التدریس کثیرا و استقرأ استعدادات النفوس، علم ان بعض الاذهان مستعد لفهم الامور الادبیة و یصعب علیهم فهم المنطق و الریاضی اذ لیس لهم قدرة علی التحلیل و تفصیل المعانی الواردة فی اذهانهم الی المقدمات و النتایج و تمیز الصغری و الکبری و لذلک لایناسبهم علم الکلام و یتبلدون فی بعض مسائل الفقه ایضا و یصعب علیهم علم الاصول و یقتصرون علی ما یتوقف علی فکر و تحقیق بل علی ما ینحل بالذوق و النقل و بعض النفوس و الاذهان لایتفطنون لقرائن الصدق و الکذب فی الاخبار و التواریخ و یجردون النقل عن کل قرینة فیکون المتواتر عندهم کالاحاد و الراجح کالمرجوح و هم اهل سلامة النفس و سذاجة الذهن، حسن الظن بکل شیء. و فیهم محققون یسهل علیهم فهم ادق العلوم و اغمض المسائل و قد یکون لذهن مدقق قصور عن ادراک لطائف الادب و محاسن الکلام مع ان الفقیه یجب ان یکون ذهنه مستعد الدرک جمیع ذلک فان الفقه یشمل علی جمیع هذه الانواع بخلاف الحکمة و الریاضی و النحو و غیره فان کل واحد یحتاج الی استعداد لنوع واحد و لذلک قل ان یتمهر واحد فی الفقه مع کثرة من یتعرض له بخلاف سایر العلوم و ایضا فان موضوع الفقه افعال المکلفین و افعال المکلفین یشتمل علی جمیع الامور و تتعلق بکل موجود، فذهن الفقیه یجب ان یکون بحیث یسهل علیه ادراک الاعداد و المساحات و الحساب و التواریخ و السیر و اخلاق الناس و عاداتهم فی نقل القضایا و کیفیة تأثیر عاداتهم فی تغییر الوقائع و مایتعلق بامراض النفوس وخلوص النیة فی العبادات و النحو و الصرف و محاسن الکلام و اللغة و المعاملات و المغابنات و عادات التجار فی اصطلاحاتهم و کیفیة دخول الضرر علیهم و السیاسات و غیر ذلک و الذهن المستعد لفهم جمیع هذه الامور المختلفة مما ذکرناه و لمنذکره، قلیل. و غیر المستعد کذلک یشوه صورة هذا العلم و یخرجه تارة الی الفلسفة و تارة الی الادب او غیر ذلک مما یناسب ذهنه و یلائم فطنته و فطرته و کل میسر لما خلق له و ایضا یجب ان یکون الفقیه جامعاً بین القوة الحافظة و دقة النظر و التفطن للحن الخطاب و هی صفات لاتجتمع غالباً لذهن واحد و اما الفلسفة فیکفی فیه قوة الذهن فی صناعة التحلیل و کذلک الاصول و الکلام و المنطق و التفسیر و الحدیث یکفی فیهما قوة الحفظ و الذوق الادبی و علم الرجال و التواریخ یکفی فیه الذکاء و التفطن بقرائن الصدق و الکذب و وجوه التعادل و التراجیح . . . .»
![](http://mozoomag.ir/farda/wp-content/uploads/2019/11/Untitled-3-300x34.jpg)
[ترجمه:]
دشوارترین دانشها، دانش فقه است، به سبب بسیاری ناگزیریها و پیشزمینههای شروع آن. و دیگر اینکه ممکن نیست فقیه به مهارت در این دانش دستیازد، مگر آنکه از توانایی کامل و بالای ذهنی، فکری و هوشی برخوردار باشد که کم پیش میآید فردی این توانایی کامل و جامع را داشته باشد.
آن که هماره و بسیار تدریس داشته و توانایی ذهنی و فکری کسان را به ترازوی سنجش، سنجیده باشد، میداند که پارهای از ذهنها، توانایی فهم و درکِ گزارههای ادبی را دارند و بر اینان سخت و دشوار است، درک و فهم گزارههای منطق و ریاضی؛ زیرا اینان توانایی کاووش و بررسی و بهکارگیری روالها و شیوههای نتیجهبخش را ندارند و نمیتوانند بهشرح، فرایافتهها و مفاهیم وارده به آبشخور ذهن خود را، با زمینهسازی به سرانجام برسانند و بازشناسند، قضیۀ کوچک را از بزرگ، اول را از دوم، صغری را از کبری. ازاینروی، فراگیری دانش کلام، سازوار با فکر و ذهن اینان نیست. درک و فهم پارهای از جُستارها و گزارههای فقهی نیز بر اینان دشوار است و همچنین درک و فهم دانش اصول. ازاینروی، در این عرصهها، به گزارههایی بسنده میکنند که به اندیشیدن، پژوهش و جستوجوگری بستگی ندارند، بلکه به ذوق و نقل بستهاند.
شماری از کسان، از نظر فکری و ذهنی بهگونهایاند که در گاهِ رویاروشدن با اخبار، به نشانههای راست و دروغ آنها، توجه ندارند و در روایتگری و نقل، نشانههای درستی و نادرستی اخبار را در نظر نمیگیرند. در نزد اینان، اخبار «متواتر» بسان «آحاد» و «راجح» بسان «مرجوح» است. اینان از نفس سالمی برخوردارند؛ امّا سادهلوح و خوشگمان به همهچیز.
در بین اینان [جویندگان دانش] کسانیاند پژوهنده که اندریافت دقیقترین دانشها، بر آنان آسان و روان است و پیچیدهترین مسائل و گزارهها، امّا گاه پیش میآید که همین ذهنهای زودیاب و دقیقهشناس، از درک و فهمِ نغزها و نکتههای ادبی و زیباییها و اوجهای سخن، وامیمانند.
با این حال [که هر ذهنی کشش هر دانشی را ندارد] فقیه، باید از ذهنی توانا برای اندریافت همۀ این دانشها و گزارهها برخوردار باشد؛ زیرا فقه، قلمرو گستردهای دارد، همۀ این عرصهها را دربرمیگیرد، به خلاف حکمت، ریاضی، نحو و . . . که گسترۀ کرانپیدا و محدودی دارند و تواناییهای ذهنی ویژۀ خود را لازم دارند.
بدین جهت است که کمتر کسی ویژهکاری و زبردستی بَسنده و بینیازکننده، در دانش فقه مییابد، با همۀ بسیاریِ کسانی که به این دانش ورود کردهاند، برخلاف دیگر دانشها.
و افزون بر این، موضوع فقه، کردار مکلفان است و کردار مکلفان، تمامی امور را دربرمیگیرد و به همۀ پدیدهها، بستگی دارد. پس ذهن فقیه، باید چنان باشد که به آسانی و روانی، اعداد، مساحتها و حساب را بفهمد و تاریخها و سیرهها را دریابد و بتواند به حوزه و قلمرو مردمشناسی ورود کند و اخلاق، خویها و عادتها را بشناسد و به این شناخت برسد که چگونه و چِسان خویها و عادتها، در دگرگونی رویدادها اثرگذارند. و بتواند شناخت پیدا کند به آنچه که بهگونهای به بیماریهای نفسی و خلوص نیت در عبادات، وابستگی دارد.
و از ذهنی برخوردار باشد، که اندریافت دانشِ نحو، صرف و زیباییهای گفتار و لغت، بر آن آسان و روان باشد.
وبهرهمند از ذهنی که به آسانی بتواند راه یابد به دایرۀ دادوستدها و حیلههایی که سوداگران در گاهِ دادو ستد بهکار میبندند و شیوهها و عادتهایی که بازرگانان در کار خود دارند. و به آسانی دریابد که چگونه در دادوستد و تجارت، زیانمند میشوند.
و از ذهنی برخوردار باشد که بتواند سیاستها را بشناسد و آنها را درک و فهم کند.
. . . ذهن توانا و آماده برای شناسایی و درک این گزارههای گونهگون، که یاد کردیم و آنچه یاد نکردیم، کمیاب و اندک است.
و ورود فرد ناتوانذهن در عرصۀ فقه، چهرۀ این دانش را زشت میگرداند و غیرطبیعی. و گاه آنرا از مسیر خود خارج میکند و بهسوی فلسفه میکشاند و گاه بهسوی ادبیات، یا جز اینها از آنچه سازواری دارد با ذهن و اندیشهاش و هماهنگ است با فهم و سرشتارش. و هر کسی به سمت و جهتی گرایش دارد که برای آن آفریده شده است.
![](http://mozoomag.ir/farda/wp-content/uploads/2019/11/Untitled-3-300x34.jpg)
[*] . در کتاب روایی «الوافی»، نوشتۀ علامه ملامحسن فیض کاشانی چاپ اسلامیه (سهجلدی) که با حاشیههای عالمانه و دقیق علامۀ شعرانی آذین بسته شده است، در پایان، آن عالم فرزانه، آخرین حاشیۀ خود را از باب ختامه مِسک، به وصیتنامهای رهگشا، انگیزاننده و درسآموز برای اهل علم و فقهپژوهان، ویژه ساخته که جُستار فراروی، بخشی از آن سخن والا و گوهرین است و در شمارههای آینده، دیگر بخشها را فرادید فقهپژوهان، خواهیم نهاد. ان شاء الله.