سرمایه _به معنای صحیحاش_ عبارت است از کار انباشته، و به هر حال تجویز استفاده از طریق خرید و فروش، مضاربه، مزارعه، مساقات، اجاره و امثال اینها، هرگز مستلزم این نیست که ما به چیزی جز «کار» به عنوان منشأ و عامل ارزش، نگریسته باشیم. . . . اگر کسی کار انباشتۀ خود را فروخت _ کالایی ساخته است و این کالا عبارت است از مادۀ خام که در آن مقداری کار، انباشته شده است. یک خانه ساخته است، این خانه عبارت است از مقداری مادۀ خام که در آن مقداری کار، انباشته شده است_ و بعد با پول آن، کار انباشتهشدۀ دیگری را خرید _خانهای که دیگری ساخته است را خرید_ این فرد صاحب آن خانه میشود زیرا پول را مفت بهدست نیاورده است، آنرا از راه فروش کار انباشتهشدۀ خودش بهدست آورده است. در حقیقت، این پول، یک واسطه است، یعنی او آن کار انباشته را داد و این کار انباشته را گرفت، منتها نه از یک نفر. کار انباشته را به فردی داد و از او پنجاه هزار تومان گرفت. این پنجاه هزار تومان را به دیگری داد و از او یک خانه گرفت و به هر حال ماحصل کار این است که یک کار انباشته، از دست او رفت و با دست دیگر کار انباشتۀ دیگری را گرفت. مبادلۀ کار با کار است و اشکالی ندارد.
«پول»، نمایندۀ کار انباشته است. . . . مثل این است که جامعه، یک حوالۀ انبار صادر کرده و به دست من داده است. کار انباشتۀ مرا گرفته، به انبار جامعه آورده، حوالهای به دست من داده . . .
عیب اسکناس
سالها قبل، موقعی که قرار بود اسکناسهای دهریالی، پنجاهریالی و صدریالی مربوط به خیلی قبل را از ارزش بیندازند در روزنامهها آگهی نمودند که اسکناسها از فلان روز از ارزش میافتد. . . . ولی مگر وسایل ارتباط جمعی در آن موقع، اینطور بود که به هر دهکورهای برسد؟ در بسیاری از نقاط، مردمی بودند که از ضرب الاجلی که معین شده بود، خبر نشدند و اسکناسهایشان از اعتبار افتاد . . .
بنابراین، مسألۀ اسکناس _پول کاغذی_ به میان آمد و یک مسألۀ پیچیدۀ اقتصادی درست کرد. حالا دیگر طلای محدود و میزان محدود تولید فلز قیمتی در دنیا، ضمانتکنندۀ آیندۀ فردی که میخواهد کار انباشتهاش را بدهد و پول بگیرد نیست، باید فکری کرد. گفته شد: قانون بینالمللی پول میگذاریم و میگوییم هر کشوری حق دارد به اندازۀ موجودی طلایش اسکناس چاپ کند، «قانون پشتوانه».
. . . این طلا، اعم از سکه و شمش بود و قدری دست باز شد، اما باز هم حجم تولید بالا رفت (و به تبع آن) حجم معاملات هم افزایش یافت و اسکناس معادل طلای موجود در کشور نبود. . . . لذا گفتند یک قدم بالاتر میگذاریم و میگوییم سنگهای قیمتی و جواهر هم، حق دارند پشتوانه باشند. چه طلا و چه الماس. بنابراین، هر کشوری حق دارد به اندازۀ موجودی فلزات و سنگهای قیمتیاش اسکناس چاپ کند. . . . ولی باز هم حجم تولید بالا رفت و حجم معاملات بیشتر شد و اینهم مشکل را علاج نکرد. . . . پس باید «قانون پشتوانه» را در دنیا اصلاح کنیم و بگوییم پشتوانۀ اسکناس در هر کشوری، دیگر طلا و فلزات قیمتی نباشد، بلکه «قدرت اقتصادی» آن کشور باشد. اسکناس به معیار توان اقتصادی و میزان تولید بستگی دارد، یعنی مجدداً «اسکناس» ارتباط مستقیم با کار انباشته پیدا کرد.[۱]
. . . در بحث پیرامون ربا، مطلب اساسی، داشتن شناخت صحیحی از پول، سرمایه، کار، اقسام کار، تولید زراعی، تولید صنعتی، توزیع، خدمات از قبیل: درمان، پزشکی، پرستاری، معلمی، تعلیم و کارهای اداری _ . . . _ بود.
همچنین معنای صحیح تجارت_ خرید و فروش _و اینکه تجارت کار است_ کار توزیع _، معنی صحیح «مضاربه» یعنی شرکت کار تولید با کار توزیع، «مزارعه»_ تولید با تولید _«مساقات»_ تولید با تولید _معنی صحیح «اجاره» به معنای کار یعنی اجیر گرفتن برای کار، یعنی خرید کار، یا بازخرید کار، یا اجارۀ خانه یا مستغل، یعنی واگذار کردن استفاده موقت از کار انباشته، به دیگری در برابر مقداری کمتر از کار انباشتۀ دیگر . . .
بنابر این، پول، خودبهخود_ . . . _هیچ چیزی نیست جز یک سند و یک برگ یا حواله، و در یک اقتصاد سالمِ عاقلانۀ روی حساب و کتاب، دیگر روی حواله، معاملهای انجام نمیدهند. پس دیگر پول را نمیشود اجاره داد و گفت اجارۀ پولم را بده.
[۱] . البته این نکته را یادآوری میکنم که مسأله از نظر فرمولهای اقتصادی، مسائل فنی دیگری را هم در درون خود دارد که من لازم نمیدانم آنها را در اینجا مطرح کنم، یعنی تبدیل این قانونها به این سادگیها هم نبود، چندین «تبصره» و «امّا» و «اگر» داشت و در همان وقتی که قرار بود پشتوانۀ اسکناسهای دنیا، «اقتصاد و کار» باشد، به گردن بزرگترین تولیدکننندگان دنیا چیزی گذاشتند، به این ترتیب که گفتند شما میتوانید هر قدر که دلتان بخواهد به اندازۀ حجم تولیدتان اسکناس چاپ کنید، اما برای اینکه ما خبر نداریم که آیا شما این کار را روی حساب میکنید یا نه _ و چه بسا صندوق بین المللی پول هم که بعداً تأسیس شد نتواند این کار را بکند_ ما یک اگر» میگذاریم و میگوییم که هر کشوری موظف است هر وقت از او خواستند، معادل اسکناسهایش طلا بدهد، در دنیا طلا تهیه کند و بدهد. این را هم به عنوان یک «اگر» گذاشتند که در درگیریهای فرانسه و آمریکا، زمان «دوگل»، یکی از سلاحهای برندهای که او علیه سیاست اقتصادی آمریکا به کار میبرد، همین امر بود. به هر حال، مسأله به این سادگیها هم نبوده است. آنچه از نظر بحث ما مورد توجه است این است که اسکناس سند و نماینده ای برای مقداری کار انباشته است.