انگاره‌هاموضوع‌نامک

تفقّه بَرین*

بعضى گمان كرده‏اند تفقه، عبارت است از شناخت‌هاى نظرى در مسائل فقهى‏ و حقوقى با استناد به منابع معتبر.

باید گفت: این تعریف، جامع همۀ موارد تفقه و فقه نیست. معناى كلى فقه، عبارت است از: فهم نافذ بر كلیات و جزئیاتِ ‏قلمروِ یك علم، با داشتن استشمام خاص از روابط كلیات با جزئیاتِ در حال‏ تجدد و استمرار.

این فهمِ نافذ را در قلمرو حدیث، فقه الحدیث و در قلمرو حقوق، فقه الحقوق و در قلمرو سیاست، فقه سیاسى می‌توان نامید.

در آیات قرآنى، ‏چنان‌كه در بخش ‏«شناخت از دیدگاه قرآن‏» خواهیم دید، فقه، داراى یك معناى ‏عمومى است كه حتى ممكن است در انسان‌هایى كه از مراحل بالاى علمى ‏برخوردار نیستند، وجود داشته باشد.این معناى عمومى، عبارت است از: فهم نافذ بر جریانات زندگى و شناخت ثابت‏ها و متغیرهاى آنها. . . .

فهم دقیق در شناخت‌هاى فقاهى

فقه دو اصطلاح دارد:

  1. اصطلاح عام
  2. اصطلاح خاص شرعى.

فقه، ‏به اصطلاح عام، عبارت است از: فهم دقیق در موضوعات و مسائلى كه براى شخص‏ فهم‌كننده، به‌طور مستند به دلایل مناسب، به‌وجود می‌آید. مثلاً، وقتى كه‏ «فقه لغت‏» گفته مى‏شود، مقصود، فهم دقیق لغت ‏با ریشه‏ها و مشتقات و تحولاتى است كه‏ به آن لغت مربوط مى‏باشد. همچنین‏«فقه حدیث‏» موقعى به‌كار می‌رود كه حدیث،‏ با اسناد و دلالت كلمات و جملات و دیگر احادیثى كه با آن حدیث ارتباطى ‏مثبت‏ یا منفى دارند، مورد تحقیق قرار بگیرد. با این معنی كه براى فقه به اصطلاح ‏عام گفتیم، می‌توان گفت: فقه اخلاقى، فقه اقتصادى، فقه تاریخ، فقه هنرى، ‏فقه عرفان . . .

امّا فقه، به‌اصطلاح خاص شرعى، عبارت است از: «علم به احكام‏ شرعیه فرعیه از دلایل تفصیلى آنها». البته مقصود از علم در تعریف مزبور، به‌ معناى انكشاف صددرصد واقعیت نیست، بلكه آن انكشاف است كه شامل‏ روشنائى صددرصد واقعیت و هر گونه روشنائى كه حجیت آن در قلمرو شرع‏ و یا دیگر نظام قانونى ثابت ‏شده است. . . .

شناخت فقهى در آیات قرآنى دو نوع مطرح شده است:

نوع یكم، مطلق فقه بدون بیان این‌كه عامل درونى آن چیست.

نوع دوم، عامل فقه را قلب معرفى می‌‌كند. بنابراین می‌توان چنین استنباط كرد كه فقه به معناى فهم عالى و لطیف و دقیق، كار قلب است، نه عقل نظرى ‏به اصطلاح متداول آن.

 

* جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، خطبه ۲۹

دکمه بازگشت به بالا