باسمه تعالی
با شماییم، با شمایان که با مایید، در چشم دوختنِ به آفاق و در چشمبهراهی فراتابی اندیشههای نو، اندیشههای برآمده از کتاب و سنّت و پرتوگرفته از عقل و نمایانگر کارآمدی فقه، در پهنۀ زندگی، فرازوفرودها، نوشدگیها و دگردیسیها.
نگرانید و نگرانیم که مباد در این آنِ فراخیزی اسلامیان، به طلایهداری مردمان این بوموبَر، آنی پلکهای باروبانانِ شهر، فروخوابد و نوشدگیها و حرکت شتابان زمان را نبینند و جَرسِ کهنگی و کهنهشدگی و پرتابشدگی از گردونۀ زمانه، به صدا دربیاید. این، خسرانی است بزرگ برای اسلامیان، همانسان که در درازای تاریخ، این رویداد ناخوشایند و زیانبار، بارهابار، در برهههای گوناگون، روی داده و چهرۀ کریه خود را نموده وتاریخِ نبشتاری و گفتاری، تلخی و شرنگ مرگبار آنرا از دورهای به دورهای و از سینهای به سینهای، ساری ساخته و اکنون ماییم و تلّی از تلخکامیها و واپسماندگیهای غیردرخور جبران.
این دغدغه و دلنگرانی از خطرهای در کمین و فروهشتگی پلکهای کاروانسالاران و ویلها و درههای اینسوی و آنسوی جاده، مقدس است و از نای جان، فریاد برآوردن و مشعلهای هشدار را همهگاه افروختن و افراختن، جهادی است بزرگ، باشکوه، بیدارگرانه و حماسهآفرین.
امروزه، روز هنگامه است، هنگامهآفرینی در گوناگون آوردگاهها، بویژه آوردگاه کارامدسازی فقه ناب و برافراشتن پایههای آسمانسای آن و نمایاندن برتریهای خیرهکننده و شگفتانگیزی که این سامانده زندگی معیار، بر دیگر راهورسمها و سازونهادهای حقوقی و قانونگذاری، در پهنۀ گیتی دارد.
بسیار راههای نارفته، ناهموار و متروک را باید پیمود و آبادان ساخت، تا شَهدِ فقه ناب را به ذائقهها و چشاییهایی که دیرزمانی است دگر گشته و از طبیعت و سرشتار خود دور، خوشایند و لذتبخش ساخت.
برگرداندن مردمانی که به قانونهای بشرگذارده خوگر شده و الفت گرفتهاند و نیز به بیقانونیها و بیرسمیها، به آبشخور قانونهای الهی، به زلال شریعت، به راهی که زندگی در آن معنی مییابد، جهت و سو، بسیدشوار و فرساینده است.
گرد و غبار قانونهای ناسازوار با فطرت و سرشتار انسان، حس چشایی تندادگان به این راهورسمها را فروپوشانده و از کارایی و بازشناسی شیرین از تلخ، بامزه از بیمزه، خوشایند از ناخوشایند، انداخته است، ازاینروی کار بر طبیبان دوّار و اصلاحگران و وِجینگران مزرعۀ انسانی از خاروخاشاک و علفهرزها، سختتوانفرساست، با اینحال، تا دیرتر از این نشده، تا رمقی در چشایی خلقان مانده، باید شَهدِ نابِ احکام و قانونهای الهی را به کامها چشاند، نیازها را که یکی پس از دیگری قدمیافرازند و بهپیش میآیند، بهرشته کشید و پاسخ درخور داد و دربارۀ آنها چارهای اندیشید و مُردابهای ازبینبرندۀ چشاییها را خشکاند و نگذارد قوّۀ مهم تمیز، دستخوش بحران گردد و رو به تباهی بگذارد.
خوگیری ملت و مردمانی به قانونهای ناسازوار با فطرت و سرشتار انسانی، رفتهرفته قوّۀ تمیز آنان را از بین میبرد و از بازشناسی نیک از بد، سره و ناسره برتریدهی به امری در برابر امر دیگر، بازمیدارد و این فروسایی و نشیب، دهشتانگیزترین فروسایی و حضیض و نشیب است که ممکن است مردمان و ملتی بدان دچار شوند.
رسولان الهی، ازآنروی، برانگیزانده شدند که بنیۀ تمیز، بازشناسی نیک و بد، سره و ناسره، راه و بیراه را، در انسانها بشکوفانند و عادتها و خویها و خوگریها و راهورسمهایی که بنیاد این بُنیه را از هم فرومیگسلند، از بُن برکنند و مُرداب آنرا بخشکانند و زمینه را برای رویش هر آنچه که این بُنیه و قوۀ حیاتی و جداکنندۀ انسان از حیوان را، نیرومند میسازد، فراهم سازد، از آموزههای وَحیانی و احکام و برنامههایی که انسان را اعتلا میبخشند و به او نیرو و بنیهای میدهند، تا دوران بهیمی را پشت سر بگذارد.
اوج این آموزهها و احکام و برنامههای تعالیبخش، در دوران رسول خاتم، به حقیقت پیوست. طلوع و فراتابی شگفتانگیز و حیرتافزای قانونها و احکامی که بَسَند انسان و جامعۀ انسانی باشد برای همیشه و همۀ روزگاران و در گسترۀ گسترده زندگی بشر، با همۀ برآیشها و فرویشها، در این دوران باشکوه روی داد.
فقه وَحیانی، با سازههای بَساستوار: قرآن، سنّت و عقل، و بُندادها و بُنهای گسستناپذیر و بیگزند در برابر رویدادها و جزرومدها و غبارها و غبارانگیزیها، نو و رخشا در هر برهه و دورهای، ادارۀ بشر را در گوناگون عرصهها با نیازهای نوبهنو، پایندان است و خالیگاهی را فرو نمیگذارد که انسان باورمند به راه و آیین، وادار به دریوزگی از دیگران بشود و به آستان دیگر مکتبها و نحلهها، سر فرود آورد.
البته اینسان پاسخگویی و دیدهوَری نیازهای نوبهنو،بسته به حرکت پرشور و انقلاب دَمادَم دارد. اگر آنی کاروان اندیشهورزی، نیازشناسی و موضوعیابی از حرکت بایستد و قوّۀ محرکۀ اجتهاد بفسرد و از کارایی بیفتد و میانداری،قوّۀ تمیز مردمان که رکن حرکت، جامعهسازی، تمدنافرازی و شورآفرینی است، در غبار هستیسوز زندگی مادی، تباه میگردد و خاکستر، و همه خاکستر نشین.
موضوعنامک را به یاری یاریگر بیانباز، هر بامدادانِ نخستین روز هفته، فراروی خواهید داشت، با این سرنامهها:
سخن هفته، دریچه، رهیافت، دیدهوری، انگارها
بامدادتان بادوام