تحقیق، با آفرینشِ انسان، در هم آمیخته است.
انسان، از آن آنی که پا به فراخنای گیتی گذارد، ناگزیر برای بقا میبایست، راه تحقیق، حقیقتیابی، پردهافکنی از چهرۀ هَستان را پوبگیرد.
در این پویپوی و پیاپیوسته راه سپردن، زبانههای خرد، او را به شاهراه تحقیق، ره نمودند و مینمایاندند زیست در این زیستگاهِ فراخ، برافرازاندنِ افرازندههای زندگی و خیمه و خرگاه، در امان ماندن از گزندها و استوارسازی پایههای رشد و تعالی، بیچون و چرا، در پرتو کشفها و پردهافکنیها، به سرانجام خود میرسد.
وَحی نیز از آن لَمحهای که باریدن آغازید و قوسِ قَزَح خود را در آسمان، از کران تا به کران، جلوهگر ساخت، بر قلمرو خرد افزود و به آن ژرفا بخشید و سازوبرگی در اختیارش گذارد که بتوانند قدرتمندانه و باشکوه، جایگاه خود را در بلندای گیتی، استوار سازد، با ژرفکاوی در پدیدهها، طبیعت و آنچه از آسمان زندگیاش برقآسا میگذرد و اثر خود را در لایهلایۀ آن میگذارد.
بی این ژرفکاوی، پدیدهشناسی و جستوجوگری در لایههای طبیعت و نقب به قانونها و سنتهای گزیرناپذیری که انسان بر مدار آن در حرکت و پویش است، زندگی سامان نمیگیرد و زیستگاهی سزامند و خردپایه شکل نمیگیرد.
چِسان، انسان میتواند به حیات خود ادامه دهد و از رندگی بَدَوی، به زندگی متمدنانه بکوچد؛ امّا طبیعت، پدیدهها، جزر و مدها، برآیشها و فرویشها را نشناسد و از قانونها و سنتهای حاکم بر هستی، بیخبر باشد و از سرنوشت و سرگذشت پیشینیان، صفبندیها، رویاروییها، سببهای برافرازنده و زیر و زبر کننده، آمدشُد نورها و ظلمتها، همان شناختهای گزیرناپذیری که قرآن، زبان گویا، رسا و دگردیسیآفرینِ وَحی، خرد را به درنگ، شعلهافروزی و واکاوی در این آوردگاهِ سرنوشت، فرامیخواند و به یک فراخیزی بزرگ که هیچگاه در باتلاق شب فرو نماند.
تحقیق، یعنی قامتافرازی و شعلهافروزی خرد، فراراه کاروانیان و گذردادن کاروان انسانی از پایهای به پایهای روشنتر، استوارتر و در امانتر از آسیبها، گزندها، کهنهشدگیها و دلمردگیها و فراخیزی در راستای شُدن.
تحقیق، کشف است، فرانمایی تواناییهای پنهان و نهفته در دل خاک و غبار روزگاران، فراموشیها و ناآگاهیها، تواناییهایی که انسان را بهکار میآید، در سرّا و ضرّا و در همۀ آنات، و به او جهاننگری ویژه میبخشد و به قلمرو آزمونهای او میافزاید و خرد سرشتاری او را میگستراند، اوج میدهد و در جایجای و در کویکوی آن، شعلههای تاریکیزدا و سپیدهآفرین، میافروزد.
تحقیق، نیاز انسان است، نیاز امروز، فردا و فرداها.
هر زندگی، هرگونه جامعهسازی، جامعهآرایی و بِهسازی، چه ابتدایی و چه پیشرفته، بیرکنِ تحقیق، پا نمیگیرد و پایدار نمیماند و از گزندهای زیروزبرکنندۀ روزگار، در امان نیست.
پایهگذاری جامعه و ادامۀ حیات و سرزندگی، شادابی و اوجگیری آن، به تحقیق و پردهافکنی نوبهنو از چهرۀ حقیقت، گره خورده و عجین گشته است.
تحقیق به حقیقت نمیپیوندد، جز اینکه خردهای شبفروز، به شبفروزی کمدامنه و کمشعاع خود بسنده نکنند و آنبهآن و در منزل به منزل، بر گسترۀ شبفروزی و پرتوافشانی خود بیفزایند، با آزمونها و پرتوگیریهای خردورزانه از خور وحی، بر پرتو خود بیفزایند وگرنه در دل شبهای بیپایان و بی کرانهای روشن، گم میشوند، همانسان که بسیار بسیار خردهای شعلهافروز، چون به مهر نپیوستند و به چشمۀ خورشید، بار نیافتند و از آن سرچشمۀ همیشه نورافشان و پرتوگستر، بهره نبردند، فسردند و به دیار خاموشان فرورفتند.
تحقیق، مرز نمیشناسد، در دامنی آرام نمیگیرد و از دامنی نمیرمد، پیوسته در پویش است، در حرکت، و نقشآفرین در بدهبستانهای فکری و علمی. در این بازارِ سرنوشت، بُرد و سود در دستان کسی است که آنرا قدر شناسد، والایی جایگاه آنرا پاس بدارد و بر ژرفا و گسترۀ آن بیفزاید و در زندگی و نوشدگیها، لایهها و زاویههای آن، از این تکاپو و میوههای دستچینشدۀ آن بهره برد.
اسلام، آیینِ بآیین و سرشتاری خود را بر بُنلاد و بُنداد تحقیق نهاده و استوار ساخته است. از هیچکس نمیپذیرد، کورکورانه و با پیروی از آباء و اجداد و بزرگان، به آستانِ این باور، بار یابد. چنان بارگه و بارۀ این باور را بلند گرفته که از هیچ تنابندهای ساخته نیست بینردبان تحقیق، حقیقتشناسی و کُنهیابی به چَکادی از چَکادهای سر به آسمان سودۀ آن، دست یازد.
از این روی، پیروان خود را به خردوَرزی، دانشاندوزی، تجربتآموزی و بررسی پدیدهها و آفریدهها و دگردیسیهای جهان هستی فرامیخواند و از آنان میخواهد با چشم باز، در پرتو مشعل خرد و بصیرت، به راه دین، گام بگذارند و بیشناخت و بدون دیدن چهرۀ شبفروزِ حقیقت، گام از گام برندارند و در این راهِ پرفرازونشیب، به رائدان و طلایهدارانی دل ببندند که حقیقت را مینمایانند، نه سراب را. بهروشنی و با کندوکاو بسیار، حقیقت را جُسته، زوایای آنرا شناخته و آنگاه مینمایانند.
نمیسزد باورمند راستین، که خداوند او را در هر کاری مسؤول میداند و برای هر گام و عملی که برمیدارد و انجام میدهد، بازخواست میکند، کورکورانه گام در راه بزند و به پیروی از این و آن بپردازد و بدون تحقیق، مطالعه و وارسی همهسویه و دقیق، پذیرُفتارِ سخن و دیدگاه این و آن باشد که این کژراههروی است و بیرونشدگی از مدار حقیقت.