مجله اینترنتی موضوع‌نامک، شماره هفتم/ شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵

سخن نخست:

جامعه‌ها در حرکت‌اند، از نقطه‌ای به نقطه‌ای، از حالی به حالی، گاه کُند و گاه باشتاب. گاه از کهنگی به نوی و گاه از نوی به کهنگی، از آبادانی به ویرانی و یا از ویرانی به آبادانی.

جامعه‌ها، در دالانِ حادثه‌هاند، حادثه‌هایی که نه گَه‌گاه که همه‌گاه می‌توفند و زیروزَبَر می‌کنند و کسان، راه‌و‌رسم‌ها و باورهایی را برمی‌افرازند و کسان، سازونهادها و راه و آیین‌ها و باورهایی را برمی‌اندازند.

حادثه‌ها، سرکش‌اند، از این سوی به آن‌سوی می‌توفند و مردمان و سرزمین‌هایی را در پلک به هم زدنی، به خاک سیاه می‌نشانند.

این توسن‌گری و سرکشی و رام‌ناشدگی حادثه‌ها، در آوردگاهی نمود می‌یابد و به ویرانی می‌انجامد که عقل و عِقال نباشد و حادثه‌ها، بی‌مهار، تباهی بیافرینند و تباهی بر تباهی بیفزایند؛ امّا اگر عقل و عِقالی باشد، دژها و باروهای استوار و گسست‌ناپذیر، به حادثه‌ها مهار زده شود، توفندگی، به نسیم دگر می‌شود، نسیم روح‌نواز و دلاویز.

عقل، نیرویی است دماغی، بازشناسای بِه‌ترها از بِه‌ها، بدها، از بدترها، سودبخش‌ها از زیان‌بارها و سَنجَه‌ای دقیق و تراز، برای در اختیار گرفتن آن‌چه به صلاح است و نیک‌بختی را درپی دارد.

با باریک‌اندیشی روی فرازفراز گذشته و لایه‌لایه و قطعه‌قطعۀ آن، آینده را فرادید می‌آورد و برگ‌برگ دفتر آن‌را می‌گشاید و سطر سطر آن‌را از نظر می‌گذراند.

عدسی و نگینۀ چشم خود را روی هدف و میان‌گاه آن، برمی‌تاباند و آنی، چشم از چشم‌دوزی بر نمی‌دارد.

هدف را در رصدگاه خود قرار می‌دهد، پی می‌گیرد، خطرها و زیان‌های احتمالی را پیش‌بینی می‌کند و برای بِرون‌شد از وَیل آنها، طرح و برنامه می‌ریزد و به چاره‌اندیشی می‌پردازد.

عقل، این توانایی را به دارنده و به‌کاربند و کاربرندۀ خود می‌دهد، تا همان‌سان، با عِقالی که بر پای خود می‌بندد، تا به درّه‌ها و وَیل‌ها فرونیفتد و به کژراهه نرود و تبه‌گینی را پیشه نسازد، توان‌مندانه به حادثه‌ها مهار بزند و از تاخت و تاز، جولان‌گری، غبارانگیزی و ویران‌گری آنها پیش‌گیری کند، در زندگی فردی و اجتماعی.

عقلا، با عِقال‌هایی که در اختیار و در دسترس دارند و به‌کاربَری آنها آشناند، به رویارویی و مهار حادثه‌ها می‌پردازند و نمی‌گذارند دست تطاوُل بگشایند.

هرچه عقلای جامعه بیش‌تر، جایگاه‌شان والاتر، قدرشان شناخته‌تر، جاه‌مند و بر سریر دیده‌ها، رویدادها مهارتر و زیروزبرکنندگی و ویران‌گری آنها کم‌تر.

در هر جامعه‌ای که عقلا بر سریرند و عِقال برکف و میان‌دار، هر حادثه‌ای به فرصت، دگر می‌شود و اینان، خردمندانه با مهار زدن بر حادثه‌، آن را به آبشخور فرصت فرود می‌آورند.

عقل در اسلام، بس‌والاست، بر سریر است، مشعل‌دار و رایت‌افراز.

در این آیین، هر کسی به ‌آیین عقل، پای‌بندتر، ارج‌مندتر و در بندگی جاه‌مندتر.

به‌روشنی، والایی، رخشندگی و نقش‌آفرینی آن در جاده سعادت و کمال بشری، دنیوی و اخروی، در قرآن و سنت، نمود دارد. هر کس این دو «ثقل» را در کانونِ نگاه خود قرار دهد، جلوه‌گری و پرتوافشانی این نیروی شگفت را در هاله‌یی از نور می‌بیند.

عقل، لُب، نُهیه و حِجر. روشنانی که در منظومۀ قرآن، می‌رخشند و می‌رخشانند.

متن سخن نخست

Untitled6

پول،‌ سند کار انباشته

سرمایه _به معنای صحیح‌اش_ عبارت است از کار انباشته، و به هر حال تجویز استفاده از طریق خرید و فروش، مضاربه، مزارعه، مساقات، اجاره و امثال این‌ها، هرگز مستلزم این نیست که ما به چیزی جز «کار» به عنوان منشأ و عامل ارزش، نگریسته باشیم. . . . اگر کسی کار انباشتۀ خود را فروخت _ کالایی ساخته است و این کالا عبارت است از مادۀ خام که در آن مقداری کار، انباشته شده است….

متن ره‌یافت

حکومت فقه بر تمامی شؤون زندگی

یكی از مهم‌ترین، بلكه به یك معنی مهم‌ترین هدف رسالت پیامبران الهی از دیدگاه اسلام، قیام مردم در جوامع بر مبنای قسط و عدالت می‌باشد . . . .

دلایل این‌كه همۀ شؤون زندگی دنیوی، مانند شؤون حیات اخروی، مشمول حقوق و احكام دینی از دیدگاه منابع اسلامی است:

۱. اگر شؤون زندگی دنیوی مانند حیات اخروی، مشمول حقوق و احكام دینی نبود، آن همه توصیه و تأكید و دستورات دینی برای ریشه‌كن كردن فساد از روی زمین، وارد نمی‌شد. . . .

۲. دستور اكید به سبقت‌جویی به خیرات . . . .

متن انگاره‌ها

سرشتار انسان، به‌گونه‌ای رقم خورده که جز در حیات طیبه، نمی‌تواند توانایی‌های درونی و باطنی خود را بشکوفاند و راه کمال را بپیماید. اسلام، ارکان این حیات طیبه را پی ریخته است. این اوست، انسان، که بایستی در هر دوره‌ای برای برآورده‌سازی نیازهای مادی و معنوی خود، از آنها بهره ببرد. و راه‌ را به‌گونه‌ای برگزیند که این پایه‌ها در چرخۀ حیاتِ او نقشی بنیادین داشته باشند و آن‌را سرشار از پاکی و پاکیزگی سازند.

متن دریچه

دکمه بازگشت به بالا