مجله اینترنتی موضوع‌نامک، شماره بیست‌وسوم/ شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶

سخن نخست:

اسلام، با دانش درآمیخته است، تمامی آموزه‌ها و باید و نبایدهای آن.

حکم و آموزه‌ای را در این آیین آسمانی، نمی‌توان سراغ کرد که در تاریکی بی‌دانشی به حقیقت بپیوندد، سینه‌ای را جلا دهد، ذهنی را بشکوفاند، راهی را بگشاید و رکنی از ارکان نیک‌روزگاری را برافرازد.

اسلام، در آغازین گام‌ها، بیغوله‌ها و تاریک‌خانه‌های بی‌دانشی را درهم فروریخت و گروندگان به آیین ناب و فرودآمدگان به آبشخور زلال توحید را، رو به روشنایی دانش فراخیزاند و با روشَنان خود، که پیاپی در آسمان تاریک و بی‌روشنایی آنان فرا می‌تاباند، راه را بر آنان به سوی سپیده‌دمان دانش می‌گشود و با این گشایش، انگیزانندگی و حرکت‌آفرینی و جَلادَهندگی به دیدگان و بُرّاسازی نگاه‌ها، افق‌نمایی‌های پیاپی و نمایاندن روشنایی‌هایی که فردا و فرداها، زوایای زندگی را در برمی‌گیرد، راه را برای باریابی به آستان وحی هموار می‌ساخت.

فهم، درک و اندریافت وَحی، با روی‌گردانی از تاریکی و روی‌آوری به روشنایی و حرکت به‌سوی برآیش‌گاه خورشیدِ دانش، بهرهٔ انسان وَحی‌باور می‌شود.

وَحی‌باوری، یعنی شتاب‌گیری به‌سوی دانش و تلاش برای فتح میدان‌های جدید و رویارویی با هر بازدارنده‌ای که انسان باورمند را از دستیابی به دانش‌های ره‌گشا، ژرفابخش به باور وَحیانی، جامعه‌افرازی و عزت‌آفرینی باز دارد.

وَحی‌باوری با هرگونه سستی از دانش‌اندوزی، لَختی در به‌کارگیری دانش‌های گره‌گشا و سودمند، و پناه‌جستن به دانش‌های ناسودمند و زایندهٔ اندیشهٔ واپس‌گرا و سوق‌دهنده به گذشتهٔ ناسودمند، رهزن و بازدارنده از درنوردیدن راه‌های رشد و کمال، ناسازگار است.

انسان‌هایی که بر جهل خود دامن می‌زنند، در پرتو نور دانش حرکت نمی‌کنند، فانوس دانش را در جای‌جای سرزمین خود، نمی‌افروزند و بالا نگه نمی‌دارند، از دانش‌ها، آگاهی‌ها و دانستنی‌های راه‌گشا و سپیده‌آفرین روی بر می‌تابند، زمام دانش را رها می‌کنند و بر آن نیستند که پایه‌های جامعهٔ خود را با دانش برافرازند و زندگی را بر پایهٔ دانش به‌پیش ببرند و با سرپنجه‌های آن، بن‌بست‌ها را از سر راه بردارند، و به باور وَحیانی خودَ از این روزن، راهی بگشایند، از قافلهٔ تمدن و از حرکت رو به جلو باز می‌مانند، گوهرهایی که در دست دارند، به کارشان نمی‌آید و یا نمی‌توانند به کارشان گیرند، در بیغوله‌های تاریک و بی‌روزن آشیان می‌گزینند و با حسرت، ردّ کاروان‌هایی را که با شتاب آنان را پشت سر گذارده‌اند، می‌نگرند و از خشم و ناراحتی و تهی‌دستی از این همه واپس‌ماندگی، کوته‌بینانه به خود مشغول می‌شوند و بر دامنهٔ اختلاف‌ها و درگیری‌ها درون‌امتی می‌افزایند و ده‌ها، آسیب و درد بی‌درمانی که با آنها دست به گریبان می‌شوند.

متن سخن نخست

Untitled6

مالکیت انسان و منشأ و حدود آن

منطق فطرت، برای پدیدآورندهٔ یک شیء، حق تصرف در آن‌را می‌پذیرد و او را مالک آن شیء می‌شناسد؛ بنابراین، وقتی انسان با کار خلّاق و مولّد خویش، چیزی را پدید آورد، خود‌به‌خود، حقّ تصرّف در آن‌را دارد و مالک آن شناخته می‌شود…. اگر خلّاقیت، منشأ طبیعی برای اعتبار مالکیّت باشد، هر کسی این خلّاقیت را داشته باشد، مالکیّت را نیز (در همین حد خلّاقیت) داراست؛ پس هر کاری منشأ مالکیّت نیست، بلکه کاری منشأ مالکیّت است که خلّاق و مولّد باشد، یعنی ارزش مصرفی تازه‌ای به‌وجود آورد.

متن ره‌یافت

فهم اجتماعی نص

به احتمال زیاد، این نخستین باری است که از فقیهی مسلمان از فقهای مکتب امام صادق (ع) گسترده‌ترین نظریه را دربارهٔ عنصر «فهم اجتماعی نص» می‌خوانم؛ نظریه‌ای که در آن به دقت و ژرف‌نگری، تفاوت میان مدلول لفظی و مدلول اجتماعی نص، بررسی و قلمرو مُجاز مدلول اجتماعی تعیین شده است.

اگرچه فقیهان _ در انجام کار فقهی و استنباط نص _ عنصر فهم اجتماعی را در کنار عنصر دیگر که جنبهٔ لفظی دلالت است، به کار می‌بندند و در فهم دلیل بر آن تکیه می‌کنند، اما معمولاً دو جنبهٔ لفظی و اجتماعی، فرایند فهم دلیل را به عنوان دو جنبهٔ متمایز، که هر یک معیارها و چارچوب‌های خاص خود را دارند، ارائه نمی‌کنند، بلکه در عرصهٔ تطبیق، این هر دو جنبه، به صورت در هم آمیخته و تحت یک عنوان که همان ظهور است، ارائه می‌شود….

متن انگاره‌ها

…عامۀ مردم، چون علماى دینى را واقف بر اسرار وجود دیدند، به یقین دانند كه قدرت پروردگار در همه چیز ظاهر است و علم عقلى، مخالف دین نیست؛ امّا اگر معلوم شود كه علماى دینى، جز حدیث و خبر نمى‌دانند و از ادلۀ عقلى بی‌خبرند، شبهه خواهد شد كه تدین ایشان ـ نعوذ باللّه ـ از جهل به علل اشیاء است و گرنه، آنها كه به اسرار وجود پى‌بردند، در دین سست گشتند. ایمان مردم قدیم بدان سبب بود كه علماى سلف، از علوم عصر خویش باخبر بودند. خواجه نصیر الدین طوسى كه بزرگ‌ترین متكلمان عصر خود بود و مروج دین تشیع بود، بزرگ‌ترین فیلسوف جهان و دانشمندترین مردم عصر خود بود و علامه حلى(ره) اعلم علماى اسلام و شاخصِ بزرگ علوم دینى، بزرگ‌ترین عالم ریاضى و طبیعى و فلسفه بود. مردم امثال این دو مرد مؤمن را می‌دیدند، به شبهۀ ملاحده و زنادقه، اعتنا نمى‌كردند، چون می‌دانستند، ملحد براى اثبات اعتقاد فاسد خود، به هر دلیلى متمسك شود، اكمل و اتم از آن دلیل، نزد خواجه و علامه موجود است….

متن دریچه

دکمه بازگشت به بالا