بنیاختههای خون بند ناف، کارآزمایی بالینی
گروه علمی فصلنامه
چکیده
دغدغهمندانه، و از روی خیرخواهی به آستان مقدسی ورود پیدا میکنیم که در کشاکشهای روزگار، فراز و فرودها، گاهِ نظردهیها و برافراشتن درفشِ رخشان فتوا، کوچکترین کژتابی در شناخت زوایای پیدا و پنهانِ موضوع و پدیدههای نوپیدا، کار را با دشواریهای بسیار، روبهرو میسازد.
روبهرو شدن با پدیدههای نو و کشفهای علمی جدید و موضعگیری مثبت یا منفی دربارۀ آنها، خُبرگی، مهارت، دانش و آگاهیهای ویژهای را لازم دارد.
موضوع این مقال، که به گمان ما، کوچکترین بیراههروی در شناخت دقیق و همهسویۀ آن،جبرانناپذیر است و خسارتبار، دستاوردِ بزرگ علمی است که امیدهایی را برانگیخته و راه را برای درمانِ بسیاری از بیماریهای دشواردرمان، هموار ساخته است: کشف بُنیاختههای خونسازِ خون بند ناف.
در این مقال، جویبار این کشف، سرچشمه و گاهِ به جوشش درآمدن و جاری شدن آن به جامهای درمان، به اندازهای که نیاز بوده و ناگزیر، به بیان آمده و نیز اینکه چه آبراهههایی را باید بپیماید و از بوتهای به بوتهای ساری گردد، تا زلال و خالص شود و شایسته برای پیوند حیاتبخشانه.
فرایند کار بانک خون بند ناف، نمایانده شده، از چگونگی آمادهسازی مادر، آگاهییابی وی و پدر نوزاد از چند و چون کار و . . . چسانی خونگیری از بند ناف، گاهِ کلامپ و گره زدن به بند ناف، کجا قرار گرفتن کلامپ و چرایی آن، آزمایشهای گوناگون، راهیابی به مرحلۀ حساس ذخیرهسازی، بهرهبرداری، پیوند و . . .
آنچه در این وجیزه و کوتاهسخن، مدار بحث قرار میگیرد و ناگزیر در آن درنگ بیشتری ورزیده میشود و با تکیه بر اسناد و دیدگاههای باریکاندیشانه اندیشهورزان این ساحت، اشاره به پارهای از رویۀ آسیبزا و ویرانگر آن است.
کلیدواژگان: بُنیاختهها، سلولهای بنیادی، خون بند ناف، بانک خون بند ناف، ذخیرۀ خون بند ناف، جفت، زایمان طبیعی، کلامپ، فقه، فتوا
الخلايا الجذعية من دم الحبل السري، التجارب السريرية
المجموعة العلمیة التابعة للمجلة
لقد وضعنا اقدامنا بقلق شديد ولكن بهدف خيّر في ساحة مقدسة تتقاذفها امواج الأيام لتعلو بها تارة وتهبط بها اخرى حتى تجعلها تتصادم في بعض الاحيان مع بعض الآراء والنظريات الفتوائية التي تجعل أقل خطأ أو انحراف عن المسير أو عدم معرفة بزوايا ومنحنيات الطريق أو الظواهر الحديثة التي تظهر لنا، يؤدي إلى تعقيدات كبيرة نكون في غنى عنها.
إن مواجهة الظواهر الجديدة والاكتشافات العلمية الحديثة واتخاذ أي موقف منها سواء ايجابياً أو سلبياً يحتاج إلى خبرة كبيرة ومهارة عالية ومعرفة عميقة واطلاع خاص.
يعتبر موضوع هذه المقالة وبحسب اعتقادنا انجازاً علمياً كبيراً يجعل اقل انحراف عن الطريق أو قلة دقة في المعرفة أو عدم تناسق مع الموضوع، يؤدي بنا إلى عواقب لا يمكن تعويضها، إن هذا الإنجاز الذي يبعث الأمل الكبير في النفوس ويمهد الطريق لعلاج الكثير من الأمراض المستعصية، إنه اكتشاف الخلايا الجذعية المولدة للدم من الحبل السري.
في هذه المقالة يعتبر هذا الاكتشاف التيار الساري من النبع الجاري الذي سوف يتفجر ويجري ليملأ اقداح العلاج بما تحتاجه من مادة، وسوف نقوم في هذه المقالة بالتنقل بتأدة وصبر من خلال السير من مرحلة إلى مرحلة اخرى حتى نكتشف التفرعات والتعرجات لنسلك طريقنا نحو تصفية وتنقية الموضوع ليكون لائقاً باكتشاف يبعث الحياة من جديد.
إن طريقة عمل بنك دم الحبل السري معلومة الملامح سواء بطريقة اعداد الام، اطلاع والدة ووالد المولود على كيفية ومسار العملية و…، كيفية اخذ الدم من الحبل السري، زمان وضع المشبك ومحل العقدة في الحبل السري، محل وضع المشبك وعلة ذلك، التحاليل المختلفة، وطريقة الوصول إلى المرحلة الحساسة لتخزين الدم، الاستفادة منه، زرعه و… .
إن ما سوف يتم طرحه في هذا المختصر من الكلام وما هو مدار البحث والتقصي وما يحتم علينا التأنّي أكثر وذلك بالاعتماد على الوثائق ووجهات النظر المطروحة من قبل اهل الخبرة والمدققين في هذه الساحة، هو التوجه إلى بعض الممارسات المضرّة والهدّامة في هذا الموضوع.
العبارات الرئيسية:
الخلايا الجذعية، الخلايا الجذعية، دم الحبل السرّي، بنك دم الحبل السري، تخزين دم الحبل السري، الولادة الطبيعية، المشبك، الفقه، الفتوى.
Stem cells from umbilical cord blood
in clinical experiments
The quarterly scientific team
Worriedly, but with a humanitarian goal, we have entered in a sacred arena battered by waves of days, going up sometime and falling down another. Sometimes, the obstacle of fatwas and legal opinions, and the least objection to implicit and explicit sides of the subject and of the new phenomena make our task very complicated. Facing with new phenomena and new scientific discoveries, and taking positive or negative position toward them, need experience, skills, and special knowledge.
The topic in this article, as we think, is a great scientific achievement, and the least error or inadequacy in this way will lead to bad consequences that cannot be treated easily. This achievement gives hope to many, and paves the way for the curing of many incurable diseases; it is the discovery of stem cells that generate blood from umbilical cord blood.
This discovery, in this article, is like a spring that will flow to fill the cups of cure inasmuch as needed. In this article, we will move deliberately and at ease from one stage to another until we discover the bends and curves, and reach the pure water that grant life anew.
The way in which the umbilical cord blood bank works is how to prepare the newborn baby’s mother, and inform her and the father of all process details and … how blood is taken from the umbilical cord, when the clamp is tied to the umbilical cord, where the clamp is put and why, the different tests, and the method of access to the sensitive stage of blood banking, the making use of it, implanting, etc. ….
That which will be showed in this brief and what is the topic of research and investigation, and which requires us to deliberate more and rely on documents and views of scholars and experts in this field, is to pay much attention to some of the harmful and destructive views in it.
Keywords: stem cells, umbilical cord blood, umbilical cord blood bank, umbilical cord blood banking, natural birth, clamp, jurisprudence (Fiqh), fatwa.
درآمد
گام نهادن آگاهانه، هشیارانه و دقیقاندیشانه در ساحَتِ کشفهای علمی جدید، آثار بَس گرانبهایی در پی دارد و از دیگر سوی، گام نهادن ناآگاهانه در این عرصهها، آسیبهای جبرانناپذیری به بار میآورد.
یکی از این ساحَتها، ساحَتِ پزشکی است. هر کشف و پدیدۀ نوی در این دانش، همانسان که برای بشر سودهای فراوانی دارد و بسیاری از بیماریها را از صفحۀ زندگی میزداید و کمک میکند انسان در سلامت بزید و دوران زندگی را بسپرد، آسیبهایی هم دارد و چه بسا کارکردهای ناروا و ضد انسانی و نابودگری هم داشته باشد، رویۀ تاریکی که هیچگاه نباید غافل بود.
دانشها و کشفهای جدید علمی در هر عرصه و ساحتی، می تواند تیغ دو لب باشد، از لبهای استفادههای انسانی و درمانگرانه شود و از لبهای استفادههای ضد انسانی و ویرانگرانه بشود. و گاه چنان این کاربردها در هم آمیختهاند که بازشناسی کاربرد روا از ناروا، دشوار و بسی ناممکن است.
کارایی، نقشآفرینی و معجزهگری خون بند ناف در درمان بیماریهای سختدرمانپذیر، از کشفهای جدید علمی بشر است. دانشمندان با این کشف، دست به یک دگرگونی بس بزرگ زده و چه بسیار امیدهایی را برای زندگی سالم و شاداب، بر لبِ این شریان حیاتی برانگیختهاند، از این روی، بایسته است حرکتی شفاف و صادقانه از سوی دانشمندانِ باورمند انجام بگیرد و تا آنجا که ممکن است، به شفّافسازی زوایای پیدا و پنهان، فایدهها و آسیبهای آن بپردازند و بویژه دهندگان و اهداکنندگان خون بند ناف را بیاگاهانند و نیز کسانی را که از بلندای دین و آموزههای حیاتبخش قرآن و سنت، در کشور ما و در بین مسلمانان و خداباوران، به این قضیه ورود پیدا میکنند و با فتواهای راهگشای خود، مؤمنان را برمیانگیزانند که به این کاروان درمانگرانه بپیوندند و به آن از زاویۀ عمل و کردار عبادی بنگرند.
کوچکترین پنهانکاری و کتمانگری در این قضیه، چه در بیان درصد درمانگری با این خون، چه در نقطه نقطه و مرحله به مرحلۀ تهیه و ذخیرهسازی خون بند ناف، سخت زیانبار است و بازدارنده از جهشهای بزرگ علمی. و از دیگر سوی، بر اهل فتوا و عالمان بزرگ است که به این ساحت، هشیارانه و آگاهانه وارد شوند و تمام زوایای آن را در کانون توجه خود قرار دهند که مبادا از فتوای آنان در مسألهای از مسائل خون بند ناف، بهرهبرداریهای ناروا بشود و خانوادههای مسلمان، زنان و کودکان، دچار آسیبهایی بشوند، جبرانناپذیر.
البته اهل فتوا، پیشینیان و پسینیان، در هر عرصهای از عرصههای حیاتی ورود پیدا کردهاند، آگاهانه و هشیارانه بوده و شگفتیانگیز؛ امّا آنچه در این وجیزه به قلم میآید، پاس همان هشیاری و آگاهی و قداستی است که از این آبشار بلند، بر سینهها و دلها و دَشتها و دَمَنها جاری است و از نگرانی سرچشمه میگیرد که در ورای همۀ هیاهوها و پروپاگاندها وجود دارد و شاید دستهایی در کار باشند که آن را از دیدها، حتّی تیزترین و دقیقبینترین آنها، دور نگه دارند.
به گمان ما، باید برای عالمان دینی، بویژه صاحبان فتوا، که امین و مرجع مردماند، دقیق و همه سویه، روشن شود خون، کی و چه زمانی از بند ناف گرفته میشود؟ پس از زایمان کامل و جدا شدن جفت از جدارۀ رحم و بند ناف از کودک، یا هنگامی که هنوز مراحل زایمان به طور کامل به پایان نرسیده است و بند ناف به کودک و جفت، و جفت به جدارۀ رحم، پیوسته است.
اگر خونگیری زمانی انجام میگیرد که هنوز مراحل زایمان به پایان نرسیده، باید دقیق بررسی شود که مادر و کودک، در چه شرایطی قرار دارند؟
آیا در این مدت زمانِ خونگیری که بند ناف، از یک سوی به کودک و از سوی دیگر به جفت و جفت به جدارۀ رحم پیوسته است، و تهیهکنندگان خون، با شتاب، در صدد تهیۀ خون، در ۳۰ ثانیه نخست، آن هم در حجم بالا، که در ذخیرهسازی مفید و کاربردی باشد، به مادر آسیبی وارد نمیآید و کودک دچار کم خونی مزمن نمیگردد و تا آخر عمر، با بیماریهای بسیار دست به گریبان؟
آیا در فرایند خونگیری از بند ناف، به جسم، روح و روان مادر و کودک، آسیبی وارد نمیآید. چه تضمینی وجود دارد که به مادر و کودکآسیب جسمی و روحی و روانی وارد نمی آید و آنان از این مرحله، به سلامت میگذرند و سِپَسها، در دوران زندگی، از آسیبها و بیماریهای فرایند خونگیری در اماناند؟
آیا خونی که از بند ناف تهیه میشود، تنها و تنها کاربرد درمانی دارد و کاربردهای دیگری برای آن متصور نیست؟
اینکه شماری از صاحبنظران و متخصصان گفتهاند: امکان استفادۀ از آن در شبیهسازی وجود دارد، آیا به طور دقیق تحقیق، کندوکاو، و مطالعه، انجام گرفته و از درستی و یا نادرستی آن آگاهیهای اطمینانبخشی به دست آمده است. اگر نادرست است، دلیلهای قانعکنندهای در دست است و میتوان به روشنی و با اطمینان کامل ارائه داد و دهندگان و هدیهکنندگان خون و عالمان و اهل فتوا را، که در برانگیزاندن باورمندان به اهدای خون و یا بازدارندگی آنان از در اختیار گذاردن خون بند ناف به مراکز ویژه، نقش بنیادینی دارند، از دلنگرانی به درآورد؟
و اگر درست است، آیا روشنگریهای بایسته، انجام گرفته و میگیرد و افزون بر این، تدبیری اندیشیده شده است که از این خونها، بهرهبرداریهای ناروا انجام نگیرد؟
عالمان و اهل فتوا، با تشکیل کارگروههای کارا، کارآمد، تیزنگر و هوشمند، از اهل فن و تخصص، از لایههای تودرتوی این کشف، تا جایی که برای اظهار نظرو فتوا، در جهت انگیزاندن و یا باز داشتن و پرهیز دادن مردم، ضرورت دارد، آگاهیهای لازم را به دست بیاورند که مباد، خدای ناخواسته، نظری و فتوایی بدهند که نبایستی میدادند. اهل فتوا، باید هشیارانه، پیجویی کنند که در دیگر کشورها، بویژه کشورهای اروپایی و آمریکا، چه معاملهای با این کشف و پدیدۀ جدید داشته و دارند. چرا پارهای از کشورها و شماری از دانشمندان، و حتی واتیکان، با تهیۀ خون از بند ناف به مخالفت برخاستهاند؟
اهل فتوا و عالمان بزرگ به خوبی می دانند که دینباوران و مؤمنان، اگر به سوی انجام کاری شتاب میگیرند و یا از انجام کاری پا پَس میکشند، به سبب فرمان و یا ردع شارع مقدس است که در فتواهای عالمان پرهیزگار و باریکاندیش بروز و ظهور و تجلی یافته است.
در مقولهای که در این مقال، بحث روی آن دَر گرفته، همانا تهیۀ خون بند ناف، و مسائل بس فراوان پیرامونی، مؤمنان اگر بنا باشد تن به آن بدهند و به پیشرفت علمی کشورشان کمک کنند و در نهضت بزرگ درمانگری شرکت بجویند، بیگمان در پرتو فتواست که با آرامش، گام در راه میگذارند؛ زیرا که فتوا را مقدس میدانند و در همۀ آنات زندگی، چراغ راه. پس باید با تمام وجود، از قداست آن پاسداری شود و از هر گونه گزندی به دور ماند. اگر کوچکترین خدشهای به اطمینان و باور مردم به فتوا، وارد شود و فتوا، جایگاه خود را در بین مردم و دینباوران از دست بدهد _ که آن روز مباد_ در شیرازۀ کتابِ پرچاذبۀ دینداری، گسست پدید میآید، گسستی غیر درخور جبران.
پاسداری از فتوا و جایگاه والا و اطمینانآور و آرامشبخش آن، به این است که تمامی روزنههای سهلانگاری، شتابزدگی، جوگیری، دقیقهناشناسی و باریکنیندیشی به ساحت مقدس و والای فتوا، هشیارانه و آگاهانه و رصدگرانه بسته شود.
مطلب و قضیه پر گفتوگو، در خون بند ناف، بانک خون بند ناف است. بانک خون بند ناف، تیمی است یکپارچه که زیر نظر مدیر بانک خون بند ناف، با مسؤولیت مدیریت فرآیندهای اهدا و جمعآوری، پردازش، آزمایش، نگهداری منجمد، ذخیرهسازی، قرار دادن در فهرست جستجو، جستجو، انتخاب، اختصاص، آزادسازی و توزیع واحدهای خون بند ناف، اداره میشود.
تشکیل بانک خون، از ضرورتهاست. بایستی زمینههای بنیانگذاری، راهاندازی و شکلگیری آن فراهم آید که از این نعمتِ خدادادی، که دانش جدید به آن پی برده و کشف کرده، به بهترین وجه بهرهبرداری شود و راه بر درمان بیماریهای دشواردرمانپذیر، هموار گردد و پژوهشهای علمی در پرتو آن رونق بگیرد و دامن بگسترد. امّا مزایای بسیار آن، نبایستی سبب شود که از آسیبها چشم پوشید و غفلت کرد. رصدگریهای، آنبهآن، گزیرناپذیر است که مباد اسرار فاش شود و از این خونهای گرانبهای گردآوری شده، به ناروا بهرهبرداری شود و در پیرامون این گوهرهای یکتا و کیمیاهای ناب، سوداگری شکل بگیرد و عنصرهای حیاتبخش، به شرنگ مرگ دگر شوند.
این دغدغه و نگرانیِ همۀ دغدغهمندان و نگرانان این عرصه است که چه باید کرد و چه راههایی را باید پیمود، تا در گرداب این آسیبهای بزرگ، گرفتار نیامد.
روشن است که برای فرونیفتادن در این گرداب و گاه، گرداب سهمگینِ به خطر افتادن امنیت جامعه، نظارتهای دقیق و همهسویه گزیرناپذیراست، دیدهبانیهای عالمانه و هوشمندانه که بیگمان، چنین دقت و نظارت و دیدهبانی، از حکومتِ هوشمند ساخته است. حکومت هوشمندی که این عنصرهای حیاتی و حیاتبخش را در اختیار بگیرد و با دقت و هوشیاری کارگزاران مؤمن و متخصصان پایبند به اصول و ارزشها و اعتلای کشور و پیشرفت دانش بومی، از تکتک واحدهای خونی گرفته شده از بند ناف، پاس بدارند و راه را بر هر نفوذگر و ابزارهای جاسوسی و شکلگیری باندهای سوداگرانه، سد کنند.
ورود تیزنگرانه و هوشمندانه حکومت برخاسته از متن تودهها، به این ساحَت، به مردم اطمینان میدهد که با جان و دل، به همکاری برخیزند و خونِ عزیزترین عزیزانشان را برای ذخیرهسازی و سپس بهرهوری در راه اعتلای دانش پزشکی و درمان بیماران نیازمند، اهدا کنند و دشواریها را به جان بخرند و به عالمان دین، که در انگیزانندگی مؤمنان نقش بنیادینی دارند، این آرامش خاطر را میدهد، که به دور از دغدغه و نگرانی از پیامدهای ذخیرهسازی خون بند ناف، مردم را برانگیزانند که برای ساماندهی و غنابخشی به بانک خون بند ناف شتاب گیرند، حرکتی خداپسندانه و خردورزانه.
بارقهای در دنیای پزشکی
به سال ۱۹۷۰ در دنیای پزشکی بارقهای تابید و درخشید و به دیدگان روشنایی بخشید و به دلها امید.
دانشمندی، با هوشیاری و تیزنگری در وجود انسان به جستوجو برخاست، پس از تکاپوهای بسیار، یکباره نوری در ذهناش پرتو افکند و در ژرفای کالبد انسان، به چشمۀ جوشان حیات دست یافت و آستین بالا زد و جرعهای از آن برگرفت و بیماری را که در آستانۀ مرگ بود و در حالِ بهدرودگویی زندگی، درمان کرد و به زندگی برگرداند.[۱]
پژواک این صدا که از نای جان دانشمندی باریکاندیش برخاست، به کوی جانها پیچید و رفتهرفته این کشف، از این سوی به آن سوی به حرکت درآمد و پژوهشهای ژرفتر و گستردهتری روی آن انجام گرفت و کارایی و کارآمدی آن، نگاهها را به سوی خود کشید و برتری آن بر بنیاختههای مغز استخوان[۲][۳] و از همه مهم تر، بیدردی و در دسترس بودن آن.[۴]
و آنچه مایۀ شوقانگیزی همگان شد، از زبالۀ بیولوژیک[۵][۶][۷][۸][۹] به یکباره، چشمۀ حیات چشم گشود، امری باورناکردنی و معجزهگون.
متخصصان و دانشمندان هوشمند، بر شتابِ خود افزودند، تا دروازههای جادۀ مهتاب را به روی فوجفوج انسانهای دردمند و ناامید بگشایند[۱۰] که شتاب عالمانه و بشردوستانه، خوشبختانه، به آستانۀ والای شفابخشی و درمانگری بار یافت و خبرهای خوشایند و سرورانگیزی از این سوی و آن سوی جهان، رسید و جانها را نواخت و روز به روز، رو به فزونی نهاد.[۱۱]
بسیاری از مادران، و خانوادهها به صف شدند، تا با اهدای خونِ بند ناف نوزاد عزیز و جگرگوشهشان، دراین نهضت مقدس، شرکت بجویند و از درد و آلام انسانهای دردمند بکاهند و خنده را بر لبانشان و شادمانی را بر دلهاشان بشکوفانند.
راه بس طولانی تا سرچشمۀ حیات
البته این آغاز راه بود. پیمودن راه، با پیچ و خمهای تند و گردنههای دشوارگذر، کار آسانی نبود و بر خلاف پارهای از پندارها، زود به بار نمینشست.
تهیۀ خون بند ناف از زواید و دورریزهای پس از زایمان، و بس برتر از سلولهای رویانی و مغز استخوان؛ امّا آیا همۀ داستان همین است که به آسانی میتوان از بند ناف، که زبالهای است بیولوژیک، عنصری حیاتبخش فراهم آورد، خونی لبالب از بنیاختههای حیاتی و درمانگر، یا خیر، راه پرفراز و نشیبتر و سنگلاختر از این است که بتوان به آسانی پیمود و بیخطر و هراس و دلهره، پستی و بلندیهای آنرا پشت سر گذاشت.
مطالعات، ژرفکاویها، دقتها و تیزنگریها، نشان از این دارند که یاختههای بنیادین، به آسانی به دست نمیآیند، راه بس طولانی در پیش است تا به سرچشمۀ زلال این عنصر حیات رسید و به کام جان بیماری فروچکاند و به او حیات بخشید.۳۰-۳۵
دهندۀ خون بند ناف، در سنی مناسب و در سلامت کامل روحی، روانی و جسمی باشد.[۱۲] یعنی پس از آزمایشهای گوناگون، اطمینان به دست بیاید که مادر هیچگونه بیماری ندارد و از کمخونی ، هپاتیت و . . . رنج نمیبرد و میتوان با آرامش خیال و بدون نگرانی از خون او استفاده کرد.[۱۳][۱۴][۱۵] (جدول ۱)
مادر و پدر کودک، میباید آگاهانه گام در راه نهند و بدون پردهپوشی و ناگفتهگذاری نکتهای از آنان، به گزینشگری بپردازند. آسیبها، خطرها، پیامدها، خرد و بزرگ، حتی احتمالها و شایدها، مو به مو، چه برای مادر و چه برای کودک، شرح و ترسیم گردد و آن هم پیش از بارداری.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴]
و نیز میبایست بهروشنی و بهگونهای شفاف، به پدر و مادر یادآوری شود که خون گرفته شده از بند ناف کودک آنان، تا ۲۵ درصد ممکن است از خونهای مفید باشد و بشود در درمان بیماریها از آن بهره برد و ۷۵ درصد امکان دارد از خونهای دور ریز و غیردرخور بهرهبری در درمان بیماریها باشد. زیرا از ۱۰۰ درصد خونهای گرفته شده از بندناف، ۲۵ درصد شایستگی آنرا دارند که در درمان بیماریها مفید و کارآمد افتند و ۷۵ درصد دور ریز و غیر درخور بهرهبرداریاند.[۲۵]
پس از این که مادر و پدر کودک، آگاهانه، به کاروان دهندگان خون بند ناف پیوستند و با همۀ دشواریهای راه، پذیرفتند در ردیف و صفِ دهندگان خون قرار بگیرند، دوران مراقبتهای ویژه فرا میرسد که گام به گام، گروه پزشکی، مادر باردار را در طول نه ماه و اندی، با آزمایشهای گوناگون و دستورالعملهای مراقبتی، زیر نظر و توجه دقیق خود قرار میدهند، تا هنگام بارافکنی طبیعی و تهیۀ خون فرا برسد.
در این هنگام، گروه آموزش و دوره دیدۀ تهیه کنندۀ خون، با ابزارهای میکروبزدایی شده، در کنار پزشک ماما، که در کارِ به دنیا آوردن نوزاد، به گونۀ طبیعی است، دست به کار میشوند، تا از بندِ نافِ نوزاد، خون تهیه کنند.[۲۶]
در بازۀ زمانی کوتاه، ۳۰ ثانیه پس از تولد[۲۷][۲۸][۲۹]، در حالی که بند ناف به جفت و جفت به جدارۀ رحم پیوسته است و جفت با تپش بالا در حال خونرسانی به نوزاد، کار خونگیری، با گره زدن به بند ناف (کلامپ) در نزدیکترین جای ممکن به ناف نوزاد و گرهی، با فاصلۀ کم از گره نخست، آغاز میشود. بند ناف از بین دو گره، بریده میشود و با جدا شدن نوزاد از بند ناف و پایان پذیرفتن سریان خون مادر از طریق جفت به نوزاد، سرنگ به بند ناف وصل میگردد و خون با این وسیله به کیسه سرازیر میشود، با حجم بالا، حجمی با احتمال دارا بودنِ بنیاختههای بسیار. این کار آن قدر به درازا میکشد که جفت از تپش باز ایستد و به طور کامل تخلیه گردد.[۳۰][۳۱][۳۲]
درنگی بر خط سیر تهیۀ خون و نمایاندن آسیبها
اکنون که فرایند تهیۀ خون بند ناف روشن شد، و نیز به بیان آمد که خون، چگونه و چه ویژگیهایی باید داشته باشد، تا در درمانگری نقش بیافریند و در پژوهش بهکار آید، لختی درنگ میورزیم روی خط سیری که فرادید نهادیم و یادآور شدیم، همۀ این تلاشها، میبایست به سرانجام نیک برسد، تا شاید آن عنصر حیاتی فراچنگ آید.
نکتۀ اساسی و مهم در تهیۀ خون از بند ناف، آگاهی پیدا کردن مادر و پدر نوزاد از چگونگی تهیۀ خون از بند ناف است. حق آنان است که آگاهی یابند و دقیق و روشن بدانند، کی و چگونه خونگیری انجام میگیرد. در چه مدت پس از زایمان، در چه حال و در چه شرایطی؟ نوزاد، چند ثانیه پس از تولد، دوران تغذیهاش از خون مادر، به پایان میرسد؟ مدت زمان طبیعی است، بسان همۀ زایمانهای طبیعی و عادی، یا خیر برای تهیۀ خون از بند ناف، قضیه بهطور کامل فرق میکند.[۳۳]
در زایمانهای عادی و طبیعی که بنا نیست خونی از بند ناف گرفته شود، تا ۳ دقیقه و بیشتر، مجال داده میشود که خون جفت، از طریق بند ناف به شریانهای حیاتی کودک جاری شود و آنگاه بند ناف بریده و کودک از جفت جدا میگردد. حال بایست برای پدر و مادر روشن شود در این زایمان، که بناست از بند ناف، خون تهیه گردد، چه مدت زمان مجال هست و درنگ ورزیده میشود تا خون به جریان خود ادامه دهد و شریانهای حیاتی نوزاد را لبالب سازد و آنگاه بند بریده و دوران تغذیۀ نوزاد از خونِ مادر به پایان میرسد؟
ناگزیر، بنا بر حق مسلم مادر و پدر، تیم پزشکی، میبایست به پاسخگویی و روشنگری بپردازند و زمان جلوگیری از جریان خون را بازگو کنند و بگویند چه مدت زمان پس از زایمان، به بند ناف گره میزنند و خون بند را که از جفت سرچشمه میگیرد، به کیسۀ ویژه سرازیر میسازند. حداکثر ۳۰ ثانیه پس از تولد. زیرا در غیر این صورت خون در حجم بالا و به اندازۀ کافی نخواهد بود و به هیچروی در ذخیرهسازی به کار نمیآید.[۳۴][۳۵]
بیگمان، این پرسش برای پدر و مادر، پیش میآید که آیا با این شتاب و با این مدت زمان کوتاه، کمتر از ۳۰ ثانیه پس از تولد نوزاد، جلوگیری از شُرّیدن خون به شریانهای حیاتی نوزاد، کم نیست؟ آیا نوزاد به این خون، نیاز ندارد. آیا این خون که در جفت وجود دارد و آخرین جرعههای حیات[۳۶][۳۷] است که بایستی به کام جان نوزاد، فرو ریخته شود، از او بازداشته شود، به روح و جسم او آسیب نمیزند؟ چسان ممکن است در این جریان طبیعی سریانِ خون از جفت و از ژرفای جان مادر به جان نوزاد خلل و گسست پدید آید و آسیبی به نوزاد وارد نیاید و برای مادر آثار زیانبار و ناخوشایندی در پی نداشته باشد و بیماریهایی پدید نیاورد. (شکل ۱)
آیا تیم پزشکی اجراکننده و در پی تهیۀ خون بند ناف و ذخیرهسازی، میتواند به این پرسشها، روشن و شفاف و بی پردهپوشی، عالمانه و دقیق پاسخ بدهد ؟
روشن است که پاسخگویی و روشنگری، بسیار دشوار است، آنهم به گونهای عالمانه و دقیق و پایندانی به سلامت روح و روان نوزاد و مادر.[۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴]
تیم پزشکی اجرا کننده و در صدد تهیۀ خون بند ناف و مرکزی که این کار مهم را بر دوش دارد و عهدهدار آن است، وظیفه دارد کار آگاهیبخشی را بهگونهای پیش ببرد و سامان دهد که تاریکی و ابهامی فراروی دهندۀ خون نباشد، حتی دقیق و عالمانه پدر و مادر را بیاگاهند که این خون، چند درصد برای درمانگری به کار میآید ۳۰ %، ۱۲ % و یا ۸ % و برای درمان خود نوزاد اگر در آینده به بیماری دچار شد، که برابر پژوهشهای انجام گرفته ۱ در ۲۷۰۰ (۰۳۸/۰ درصد) یا ۱ در ۲۰۰،۰۰۰ (۰۰۰۵/۰ درصد) است، چند درصد کارایی دارد و درخور بهرهبرداری؟[۴۵][۴۶][۴۷][۴۸][۴۹][۵۰]
نکتۀ دیگری که در فرایند تهیۀ خون از بند ناف، میسزد روی آن درنگ ورزید و زوایای آنرا وارسید، تهیۀ خون از زبالههای بیولوژیک است. جفت و بند ناف که بیدرنگ پس از زایمان، به زبالهدان سرازیر میشود و در ردیف زبالههای بیولوژیک قرار میگیرد، در کشف جدید پزشکی، عنصر حیاتی است و در پرتو این دانش، از این زائدهای دورریز، بنیاختههایی بیرون آورده میشوند و ذخیرهسازی که در درمانگری معجزهآفریناند. نکتۀ درخور درنگ اینکه، اگر جفت و بند ناف زباله است و بناست از این زائدهای دورریز، خون تهیه شود، آن هم با بنیاختههای بس فراوان، رضایت گرفتن از پدر و مادر نوزاد، چرا در دستور کار قرار میگیرد و همگان بر آن تأکید میورزند؛ آن هم رضایت آگاهانه.۳۴-۳۵ و ۳۷-۴۱ چه سرّی در آن نهفته است؟ در کجا و برابر چه منطقی برای بهرهگیری از زباله، بایستی رضایت صاحب زباله را جلب کرد. آیا غیر از این است در حالی از بند ناف خون تهیه میگردد که به جفت پیوسته و جفت به دیوارۀ رحم و خون با شتاب و با فشار به شریانهای نوزاد سرازیر و برای خونگیری، بیدرنگ، تنها و تنها کمتر از ۳۰ ثانیه، نوزاد نیازمند به خون و لب نهاده بر صُراحی ناب حیات، صُراحی از لب او، به زور گرفته و او از آخرین جرعههای نوشبخش محروم میگردد. و سپس با آسیبهای بسیار دست به گریبان. (۳۶-۴۴)[۵۱]
آنچه بهسزاست و بایسته مینماد همه دغدغهمندان به سلامتی، شادابی و کارامدی آیندهسازان و نسلهای پسین، به آن توجه داشته باشند، بویژه آنان که دستی در عرصۀ بهرهگیری، به ثمر رسانی، گسترش و ژرفابخشی این کشف بزرگ دارند، بندهای منشور تهیۀ خون از بند ناف است. بندهایی که اگر سرلوحۀ کار قرار نگیرند و یکی پس از دیگری، به دقت پیاده نشوند، فرایند خونگیری، که مرحلۀ بس مهمی است، بهدرستی و درخور ذخیرهسازی به حقیقت نمیپیوندد.
یکی از بندها و دستورالعملهای حساس و دقیق که تهیهکنندگان، به هیچ روی نبایستی از آن سربرتابند و ناگزیرند که به دقت آن را به انجام رسانند، همانا آنِ پس از تولد، سفت بستن جویبار زلال سرچشمه گرفته از چشمۀ وجود مادر، به سوی مرغزار وجود نوزاد است، مرغزاری که بدون آن زلالِ جاری میپژمرد و خیلی زود، به خزان مینشیند.
در این بستن، شتاب، شرطِ نخست است، در کمتر از ۳۰ ثانیه پس از زایمان، بایستی این کار به انجام برسد، تا خون با فشار و حجم بالا به کیسۀ مخصوص، سرازیر شود.
اینک و در اینجا، این پرسش اساسی فرادید اهل نظر قرار میگیرد که آیا میتوان سلامتی کودک را در این سان بستن بند ناف، و جلوگیری از لبالب شدن شریانهای بدن نوزاد از خون مادر، پایندان بود؛ در حالی که در منشور پیشینیان در بستن بند ناف، منشوری که در ادوار گوناگون، نسل اندر نسل، به آن جامۀ عمل پوشانده شده، غیر از این بازتاب یافته و تجربت بشری بر آن صحه گذارده و طبیبان حکیم، دقیقاندیش و آشنای با روح و جسم انسان بر آن تأکید ورزیدهاند.
بله، همه و همه، کارنامۀ پیشینیان، تجربت بشری، دیدگاه و عمل طبیبان حکیم، بیانگر تأنّی، درنگ و آهستگی در کار است، تا جفت از تپش بایستد و خون از حرکت و آنگاه بند ناف بریده شود و کودک لبالب از خون مادر، از مادر جدا گردد.
کاری که بیگمان سلامت کودک را در پی دارد و او را از آسیبهای فراوان، از جمله کمخونی، که سرمنشأ بسیاری از بیماریهاست، در امان میدارد.[۵۲][۵۳]
و طب جدید هم، این یافتۀ طبیبان حکیمِ پیشین را که در ادوار و ازمنۀ گوناگون، مردمان بر نَمَطِ گستردۀ آنان به آرامش رسیدهاند، قدرشناسانه ارج نهاده و بر آن تجربت مهر تأیید نهاده و تأخیر در گره زدن و بریدن بند ناف را پذیرفته است و دیرکرد، از ۲ تا ۵ دقیقه را، سودمند به حال کودک دانسته است.
به نظر میرسد، در تهیۀ خون از بند ناف، آسیبها، دشواریها، گرفتاریها و بیماریهایی که در کوتاه مدت و دراز مدت، بر سر مادر و کودک، آوار میگردد، چه روحی و چه جسمی، به هیچ انگاشته میشوند و دلنگرانه به آنها نگریسته نمیشود؛ زیرا اگر دلنگرانه و دغدغهمندانه به آن نگریسته میشد، و آسیبها در کانونِ توجه قرار میگرفتند و به دقت و باریکبینانه، کالبدشکافی میشدند، چه بسا گامها، با احتیاط برداشته میشد و بیمحابا، به همۀ هشدارها و زنگ خطرها، ویژهکاران این رشته، کمر به این کار نمیبستند.
اگر همهسونگری را پیشه میکردند و به بندبند منشور و دستورالعملِ زایمان و چگونگی به دنیا آوردنِ نوزاد، از ثانیههای آغازین، تا ثانیههای فرجامین، دقت و درنگ میورزیدند، اینسان بیباکانه گام در این راهِ پرسنگلاخ، نمیزدند و همۀ تجربت و دانشِ پیشینیان، در چسانی به سلامت و شاداب به دنیا آمدنِ نوزاد، و آرامش روحی و روانی مادر را نادیده نمیگرفتند. و با اصرار بر تأکید، روی یافتههای خود، پای نمیفشردند و به آنها خودپسندانه دل نمیبستند، با آن همه پیامدهای ناگوار و آسیبهای جبرانناپذیر.
این کشف، هر چند مهم و سرنوشتساز، امّا مهمتر و سرنوشتسازتر و حیاتیتر از آن، سلامت، شادابی و بالندگی و شکوفایی نوزادان است که بناست آینده را بسازند و روی ارّابۀ ارادۀ استوار خود، به پیش ببرند و مادرانی که بایستی سالم و شاداب باشند و با دامنهای سبز و خرم و آغوشهای گرم و لبالب از مهر و محبت که گاهوارۀ کودک، در حقیقت گاهوارۀ تمدن بشری را با مهرانگیزی و لبخندهای جاودانه و سِحرآمیز، از سویی به سویی به حرکت درآورند و پایههای آن را پی ریزند.
کدام عقل سلیم و فطرت پاک و زلال و دین و آیینِ دست نخورده و دستخوشِ تحریف و دگرگونیهای ویرانگر نگردیده، پاک و سالم و بیغش مانده، اجازه میدهد، کسان و نسلهایی تباه شوند، یا دستِ کم دچار بیماریهای جانکاه و دشوار گردند، بپژمُرند و از رشد و بالندگی و شکوفایی باز ایستند، تا پژوهشها و مطالعاتی به ثمر بنشیند و یا در حال و آینده، بیمارانی، آن هم بسیار اندک کمشمار، درمان گردند و راه سلامت را بپیمایند؟[۵۴][۵۵]
در فرایند خونگیری از بند ناف، پس از گره، گیره و کلامپ زدن به بند ناف، در نزدیکترین جای ممکن به ناف و بدن نوزاد، و گیرۀ دیگر ، با فاصلهای اندک از آن به طرفِ جفت، خونی که از جفت به سوی شریانهای نوزاد، به طور طبیعی تا دقایقی جریان دارد، کمتر از۳۰ ثانیه قطع و با وارد کردن سرنگ به بند ناف، به کیسهای مخصوص، سرازیر میشود و پس از پایان پذیرفتن کار خونگیری، روی کیسه برچسب زده میشود و کیسه نشاندار میگردد، نشانی دقیق از دهندۀ خون. پس از این، کیسۀ خون برای آزمایشها، به آزمایشگاه فرستاده میشود.
نتیجۀ آزمایشها، بایستی سرّی و محرمانه بماند؛ زیرا این آزمایشها، که آزمایشهای ژنتیک است و فوق دقیق، افزون بر روشن کردن خاستگاه نژادی، تباری و دودمانی مادر و نوزاد، هر گونه بیماری را که اکنون، به آن دچارند و یا در آینده ممکن است خود و فرزندانشان، نسل در پی نسل، به آن دچار گردند، به روشنی و دقیق مینمایاند.[۵۶]
برابر منشور و دستورالعمل، آزمایشهای ژنتیکی، که لازمۀ پیوند است و بدون این آزمایشها، کار پیوند، انجام نمیگیرد، سرّی و محرمانه میماند، امّا نکتۀ درخور درنگ و دقت اینکه بیمهها و دولت، باید آگاهی یابند. یعنی پروندۀ دهندۀ خون، که بیماریهای حال و آیندۀ وی در آن ثبت و ضبط شده، باید در اختیار این دو نهاد قرار بگیرد.[۵۷]
بیمهها، بدان خاطر که اگر بیماری دشواردرمانی، مادر، پدر و نوزاد، هماینک دارند و یا در آینده ممکن است به آن دچار گردند و بسیار پرهزینه است، نام اینان را از فهرست بیمهگذاران حذف کنند و نیز فرزندان آنان را نسل در پی نسل.
و اینکه دولت بایستی از درونمایۀ پروندۀ اینان آگاهی یابد، بدان خاطر است که از به کارگیری خود این فرد زمینهدار و آماده برای بیماریها و یا دچار بیماریهای گوناگون که در نوزادی از آزمایش خون بند ناف او به دست آمده و در پروندهاش بازتاب یافته و یا مادر و پدر و نسلهایی که در آینده از آنان پدیدار میگردند، در پستهای حساس و کلیدی، بپرهیزد.[۵۸]
به روشنی پیداست خانوادهای که به ناگزیر و از روی اضطرار و یا خیرخواهانه برای پژوهش و درمانگری و یاریرسانی به بیماران گرفتار در چنبرۀ هراسانگیز بیماریهای دشواردرمانپذیر، تَن به این آزمایشهای گونهگون، از خونِ بند نافِ نوزادِ خود دادهاند، به چه پریشاناحوالی گرفتار میآیند و خود و نسلهای آیندهشان، از زندگی طبیعی بازمیمانند و گسستها و گسلهای ژرف بین اینان و جامعه پدید میآید، گسستها و گسلهایی که به هیچروی نمیتوان آنها را به هم آورد، ترمیم و یا پر کرد.
حال تصور کنید و در آینۀ ذهن جلوهگر سازید اگر هزاران هزار خانواده، نتیجۀ آزمایشهای ژنتیک خون بند ناف نوزادشان، به این پرهیز و بازدارندگی بیانجامد و با دستِ رد بیمهگران و پرهیز دولتها از بهکارگیری و سپردنِ پستهای حساس به فرزندان آنان، نسل اندر نسل، روبهرو شوند و ده ها پیامد دیگر، جامعهای که این خانوادهها، عمود خیمۀ آناناند، دچار چه بیماریهای روحی و روانی، گردابهای سهمگین و ویرانگری میگردد و از ریل پیشرفت، رشد و بالندگی خارج.
این پیامدها، که خانوادههای دهندۀ خون، به خاطر آگاهی یافتنِ بیمهها و دولتها، با آنها دست به گریباناند، بسیار اندکاند، نسبت به پیامدهایی که این خانوادهها از راه درز اطلاعات به گونۀ غیرقانونی، با آنها روبهرویند. اطلاعاتی که آنبهآن، در فضای جامعه دامن میگسترانند و با به پا کردن طوفانهای سهمگین، خانوادههای بسیاری را خشماگین، از گردونۀ جامعه به بیرون پرتاب میکنند.
چگونه میتوان در این فضای آگنده از ناامیدی، پریشاناحوالی، بیاطمینانی به آینده که بسان خوره به جان خانوادههایی افتاده و از درون آنها را به تباهی میکشد و فضایی که ابرهای تیره و سیاه بدگمانی آن را پوشانده، جامعه را به سلامت و شادابی اوج داد و از راههای پر پیچ و خم و گردنههای دشوارگذر، گذر داد و به سرمنزل رساند و در وادی سعادت و خوشبختی، مأوایش داد.
کارِ کارگزارنِ بانک خون بند ناف دشوار، حساس و دقیق است، کاری است کارستان.
از آغاز تا فرجام، لَمحه لَمحۀ آن، دقیقهشناسانه و باریکاندیشانه، انجام میپذیرد، تا بَر دهد و خونِ شایستۀ پیوند، بهدست آید.
بانک خون بند ناف، عهدهدار وظیفههای سنگینی است که به پارهای از آنها اشاره شد و نکتههایی بیان گردید و آنچه اکنون برآنیم به بیان آوریم و نکتههایی را دربارۀ آن، فرانماییم، مرحلۀ پس از تهیۀ خون بند ناف است. این منزلگاه، آغاز راه دشوار و سخت ناهمواری است فرا پیش بانک.
در این منزلگاه، روشن میشود خونِ گرفته شده از بند ناف، میتواند ادامۀ راه بدهد و دیگر منزلها را، یکی پس از دیگری، پشت سر بگذارد و به آستانۀ ذخیرهسازی باریابد و دیگران را از چشمهساران خود بهرهمند سازد و جرعههای حیات را به نیازمندان آبِ حیات بچشاند، یا خیر از دایره و خط سیر بهرهرسانی بر کنار میماند و به همۀ تلاشها و آزمایشها و آزمونها مهر بطلان، زده میشود.
درصد به کارآیی بنیاختههای بند ناف نوزاد، برای نوزاد بسیار ضعیف است و دارای کارامدی کم، از احتمال ۱ در ۲۵۰۰ تا ۱ در ۲۰۰ هزار است.[۵۹] با درنگ روی این آمار و درصد کارایی بنیاختههای تهیه شدۀ از خون بند ناف نوزاد، برای خود فرد در آینده، اگر دچار بیماری گردید که نیاز افتاد از این بنیاختههای ذخیره شده بهره گیرد، بهروشنی میتوان دریافت، کارایی و کارامدی بانک خصوصی را.
زیرا هدف از بنیانگذاری و راهاندازی بانک خصوصی، در وهلۀ نخست، خدمترسانی و برآوردن نیازهای درمانی و بهرهگیری از بنیاختههای تهیه شده از بند ناف، برای خودِ دهنده، یا کسانی است که بیشتر سازواری و سازگاری و هماهنگی خونی را با او دارند، برادر و خواهر.
روشن است اگر درصد به کارآیی بنیاختههای بند ناف نوزاد، برای خود او، بسیار ضعیف باشد و دارای کارامدی کم، از ۱ در ۲۵۰۰ تا ۱ در ۲۰۰ هزار، چه بهتر که تهیه و ذخیرهسازی خون بند ناف، زیر نظر حکومت، و بر عهدۀ بانک عمومی باشد، تا همگان را زیر پوشش قرار دهد و آبشخوری باشد برای فرودآیی هر تشنۀ آب گوارای حیات و در درمان هر شخص بیمار نیازمند به بنیاختهای استفاده شود که با خون او سازواری و سازگاری دارد. از این روی و با توجه به کاستیهای بانک خصوصی و بهرهدهی پایین و هزینه کَردِ بالا، بیاعتمادیها، امکان شکلگیری سوداگریها، فریبکاریها، بزرگنماییها و در افکندن مردمان و خانوادهها را به راههای دشوارگذر و پرسنگلاخ، شماری از دانشمندان، چیرهدستان و آشنایان و ویژهکاران این رشته، و پارهای از کشورها، با بنیادگذاری و راهاندازی بانک خصوصی و ذخیرهسازی خون بند ناف، به طور ویژه و برای خانوادههایی با بیماریهای خاص و کسان معمولی، به مخالفت برخاسته و یا آن را ممنوع کرده و بجدّ و با ابرام و اصرار، بر بنیانگذاری بانک عمومی و نظارت دقیق و همهسویه دولت و نهادهای قانونی، به گونۀ ضابطهمند و قانونمند تأکید ورزیدهاند، تا در فرآیند تهیه و ذخیرهسازی و مراحل پژوهش و درمانگری، بهرهبرداری نادرست و خلاف انسانی و غیراخلاقی انجام نگیرد
خون آزمون از سر گذرانده، بوتههای گوناگون را سپرده، سرشار و آگنده از بنیاختههای حیاتی و حیاتبخش، در ذخیرهگاهِ بانک خون بند ناف، به تدریج (تا ۴- درجه، با آهنگ یک درجه در هر دقیقه، دما کاسته میشود و پس از آن، دما تا ۸۰- درجه و سرانجام پس از یک روز به تانک نیتروژن مایع با دمای ۱۸۰- منتقل میشوند) و بسیار آرام تا منهای۱۸۰ درجه با بهکارگیری ازت مایع منجمد و فریز میگردد،[۶۰] تا آنگاه که هماتولوژیستها و بخشهای هماتولوژی بیمارستانها، نیازشان به بنیاختههای خونِ بند ناف افتاد، و خواستند بیماری را با پیوند بنیاختهها، درمان کنند، به آسانی به آنها دسترسی داشته باشند و درهای ذخیرهگاههای بانک خون بند ناف، به رویشان باز شود.
با بنیاختههای خون بند ناف، گوناگون بیماریها را میتوان درمان کرد، گونهگون سرطانها و بیماریهای خونی و دیگر بیماریهایی که درمانشان با دشواریها و راههای پر سنگلاخ و بنبستها، روبهروست، از جمله:[۶۱][۶۲] بيماریهای خونی و سرطانها و بعضي از آسيبهای پوستی، استخوانی، غضروفی و قرنيه نيز در حال حاضر با استفاده از سلولهای بنيادی همان بافتها درمان میشوند.[۶۳]
کارسازی گوناگونی نژادی
آمار و ارقام درمانگری با یاختههای بنیادین خونِ بند ناف امیدوارکننده است، بویژه در کشورهای پیشرفته و دارندۀ ذخیرهگاههای بس غنی و سرشار از بنیاختههای نژادهای گوناگون. زیرا هرچه دامنۀ نژادی و گونهگونی خونهای تهیه شده، گستردهتر باشد، دست متخصصان، درمانگران، پزشکان و هماتولوژیستها، برای هماهنگسازی بین دهندگان و گیرندگان باز و بازتر خواهد بود و راههای درمان، آسان و راحتتر پیموده میشود.[۶۴][۶۵]
گونهگونی نژادی، بویژه نژادهای سالم، پرنشاط، قوی و پرخون و دارای خونِ با حجم بالا و لبالب از بنیاختههای حیاتبخش، در هر کجا باشد و از مشرق سرزمین هر قومی برآمده باشد، در حقیقت، چشمههای جوشان آب حیات است که مردمان آن سرزمین و قوم از آنها برخوردارند و در جایجای مرغزارهای زندگیشان، جوشان و در حال فوران و دسترسی به آنها آسان.
این نکته در اینجا درخور یادآوری است که: سرزمینها، قومها، ملتها و جامعههایی که از گونهگونی نژادی برخوردارند و این چشمهها، در نقطهنقطۀ سرزمینشان و بین قومها، ایلها، قبیلهها و گروههای انسانی جاری است، و هیچ رادع و مانعی، از جاری شدن جویبارهای نژادی به برکهها، جویبارها و دشتهای نژادی دیگر، جلوگیری نکرده، نه عقیدۀ واپسگرایانه، نه تعصبهای کور و نابخردانه، نه قومیتگراییهای کوتاهبینانه، نه برتربینی نژادی و . . . از این روی، بیماریهای خونی، فضا و آسمان زندگیشان را با ابرهای تیره و تار خود، نیالاییده و از این سان بیماریها، کمتر رنج میبرند و با آنها دست به گریباناند. امّا نژادها، قومها و قبیلهها و پیروان ادیانی که دیوارهای بلند و حصارهای نفوذناپذیری دور خود کشیده و تارهای نژادی را دور خود تنیدهاند، و دَمادَم و آنبهآن از بلندای برج و باروهای حصارهای نژادی، به رصدگری میپردازند که مباد، گردهای از نژادی، روی شکوفه و گلی از درخت و گیاه نژادشان، که آن را برتر میانگارند، فرو نشیند و آن را بارور سازد و دانۀ نژادی دیگر را در ساحَتِ زمینشان افشاند، به بیماریهای سخت و درمانناپذیر خونی گرفتارند، بسان قوم یهود، بویژه آن گروهی از این قوم که زاد و بوم و خاستگاهشان نواحی مرکزی و شرقی اروپاست (اشکنازی)[۶۶][۶۷]. این بیماری، دشواری بزرگ و کلاف سر در گم قوم یهود است؛[۶۸][۶۹][۷۰][۷۱] از این روی به تلاش برخاستهاند که سر کلاف را پیدا و در دست بگیرند و خود را از چاه ویل، که هر آن و هر دقیقه، آنان را به دل تاریک و قعر ناپیدای خود فرو میکشد، برهانند. این چارجویی و حرکت جارهسازانه، تا بدانجا پیش رفته، که با نگاهی گذرا روی اسامی دانشمندان و متخصصان بزرگ و نامور رشتۀ ژنتیک و دانش بهرهگیری از بنیاختهها، در درمان بیماریهای مزمن خونی، چه از مغز استخوان و چه از خون بند ناف یهودیاند.
یادآور شدیم بهبود یافتگانی که با پیوند بُنیاختههای خون بند ناف، راه درمانشان پیموده شده، درخور توجهاند، با اکسیر حیات، دگرباره پا به ساحتِ حیات گذاردهاند. این که اینان، با پذیرش پیوند، دستکم، در بازۀ زمانی سه ساله، در چنگال بیماری گرفتار نیامدهاند و بیماری بازنگشته و بختکوار خود را بر روی سینۀ این رهاشدگان از بیغولۀ تاریک و هراس انگیز بیماری نیفکنده، بسیار سرورانگیز و شادیافزاست و افقهای جدیدی به روی جهان و جهانیان میگشاید و بارقههایی از امید، کومههای یأسآلود، تاریک و غبارگرفته و بیهیچ روزنی را با پرتو افکنیهای خود روشن میکند.
امّا پرسشی که در اینجا، جا دارد از آن سخن به میان آید و در کانون نگاه قرار گیرد، گذرگاهی است که ناگزیر بایستی از آن گذر کرد، تا به آستان این سرابُستان باریافت.
سرابُستان زیباست، دلگشا، روحافزا، برخوردار از چشمهساران جوشان حیات، حال، چسان میتوان به آن دست یافت و در آن به گلگشت پرداخت و خرامید و از چشمههای آبِ حیات آن، صُراحی صُراحی بر گرفت و به نیازمندان و تشنگان آبِ حیات نوشاند.
آیا بر انسان رواست راههای پر پیچ و خم را بپیماید و گردنههای دشوارگذر را از سر بگذراند، تا به آستان این باغ دلگشا باریابد و درهای آن را به روی خود بگشاید و خوشخوشان، گام در آن بگذارد و سرمست از این پیروزی، دستِ تطاول بگشاید؟ آیا این حرکت، به نابودی حیات نمیانجامد و به بنای سترگ و سر به آسمان سودۀ حیات، خلل و خدشه وارد نمیسازد.
گیریم اینسان نباشد و بر انسان روا باشد برای زنده نگهداشتن خود و هم نوعان، بر هر آستانی فرود آید و هر دری را دقالباب کند و به هر سرایی ورود یابد، آیا بر پیجو و جستوجوگرِ راههای درمان و داروهای نایابِ شفابخش، رواست از هر راه، گذرگاه، پل و نردبانی بهره گیرد، یا خیر برای رسیدن به هدف، هرچند مقدس و متعالی، و دستیابی به چشمهای از چشمههای حیات، روا نیست گُزیدن هر راه و گذرگاهی، راه و گذرگاهی بایستی برگزیده شود که پاک و مبرا از هر ناشایستگی و به دور از کژیها و ناراستیها باشد و از هرگونه گزندرسانی به حیات، شادابی، سلامتی، خرد، هوش، استعداد و تواناییهای فرد در اکنون و در آینده، در امان. نمیتوان برای گرفتن قبسهایی از شعلههای حیات، حیات دیگران را به خاموشی و تاریکی فرو برد.
دستیابی به بُن یاختههای قَدَر، نیرومند و زیر و زبر کننده و درهم کوبندۀ صفِ به هم پیوستۀ سلولهای یاغی، سرکش و مهارگسیخته، انقلاب و دگردیسی است بزرگ، در درمانِ بیمارانِ دشواردرمان، بیماران خونی و سرطانی، که زندگیشان دژمکشته، توانفرسا و توانسوز، و آنبهآن، شمع وجودشان در حالِ آب شدن و رو به افول و تاریکی.
امّا مقدس بودن هدف، نویدهای کامیابی و پیروزی که نمادها، رایتها، درفشها و بیرقهای آن، این سوی و آن سوی جلوهگر شده، و به اهتزاز در آمده، آنی نبایستی ملتی را به وادی ناهشیاری بکشد و در باتلاق غفلت فرو برد و غافل شود از اینکه برای رسیدن به این هدف، چه سرمایههای بزرگ و برگشتناپذیری را هزینه میکند، به کدام منطقۀ ممنوعه گام میگذارد، چه میمنه ها و میسرههایی را در هم میکوبد و چه چیزی را فرا میبرد و چه چیزهایی را فرومیکشد.
ملتی که به عزّت، شوکت، سربلندی و اقتدار بها میدهد و آنها را از هر سوی پاس میدارد، به هیچروی و به هیچ بها و قیمتی، راضی نمیشود و تن نمی دهد به اینکه خدشهای به این بارهها و باروهای بلند وارد آید و بیگانه به درون قلعه نگاه بیندازد و به اسراری پی ببرد و به رخنهگاههای بنیانبرانداز، شوکتشکن و عزّتسوز.
بن یاختههای خون بند ناف، یعنی جام جهان نما و آیینۀ تمام نمای ژنوم ملت، امت و مردمان، سرزمینی که از نژادها و قومیتهای گوناگونی به هم کلاف شدهاند و بنای سترگ اجتماع را ساختهاند.
بایستی به هوش بود که دشمن تلاش میورزد، شبان و روزان، به قلعۀ بنیاختهها نفوذ کند و این جام جهانبین را در اختیار بگیرد و در پیادهسازی نقشههای شوم و بنیانسوز و بنیادبرانداز خود از آن بهره بگیرد.
نخبگان، هشیارمردان،رصدگران تیزنگر و همیشهبیدار، وظیفه دارند و رسالتی بس بزرگ بر عهده که نگذارند، دشمن، در پوششِ دانش، درمانگری و یاریرسانی در بهرهگیری از سلولهای بنیادی، در درمان بیماران خونی و سرطانی، به درون قلعۀ بنیاختههای سرزمینی ما نفوذ کنند و از دیگر سوی، هستی و بُنمایههای هستیبخش سرزمینی خود را در جام جهاننما، ننمایانند، زیر نگاههای پلید و شیطانی ضحّاکان ماربردوش.
عضویت در شبکۀ جهانی خونِ بند ناف، پرجاذبه است و شاید مورد پذیرش خرد جمعی و از زاویهای به مصلحت؛ زیرا اگر بنا باشد در قلمرو خاص و اقلیمی محدود از بنیاختههای خون بند ناف بهره گرفت و به درمان بیماران برخاست، چه بسا بسنده نباشد و نه پاسخگوی نیازهای روزافزون و اگر بنا بر ضرورت و لازمۀ کار و داشتن بانک سرشار و غنی از بنیاختههای خون بند ناف، به ناگزیر بایستی به عضویت شبکۀ بینالمللی خون بند ناف (نت کورد) در آمد، آیا امنیت جامعه به خطر نمیافتد.
نتیجه
در این نبشتار، گوشههایی از بزرگی کشف را در حدّ توان نمایاندیم و از قلّهسانی علمی آن، کم و بیش، سخن به میان آوردیم؛ امّا در گاه کاووش و بازنمایی لایههایی از این کشف و راهی را که به سوی درمانگری در پیش گرفته بود، با پرسشها، ابهامها، کتمانگریها، روبهرو شدیم که ناگزیر به تلاش برخاستیم، نقابهایی را برافکنیم و چهرۀ بَزَکگران را که در شولای علم پوشیده شده بود، بنمایانیم، تا شاید گامی باشد به کوی روشنگری و قبسی از روشنایی برای همۀ کسانی که دغدغۀ کرامت انسان، امنیت جامعه، سلامت و شادابی نسلها را دارند، بویژه طلایهداران فتوا، رایتبانان فقه ناب، همانان که همۀ هم و غمّشان این است که نسلها، پیاپیوسته در امنیت و سلامت زندگی را بسپرند و در کنار چشمهساران زلال حیات طیبه بزیند.
در این مقال، ضمن بیان اوجهای این کشف بنیادین بُنیاختههای خون بند ناف، رایَتِ هشدارها را افراخته و مشعلهای تاریکیزدا را افروختهایم که مباد کسانی گام در تاریکی بگذارند.
یکیک دریچهها را رو به روشنایی گشودیم از آگاهیبخشی که وظیفۀ ذاتی و نخستین بانک خون بند ناف است سخن گفتیم و یادآور شدیم به این وظیفه جامۀ عمل پوشانده نمیشود. برای دهندۀ خون بند ناف، مسائل، موبهمو بیان نمیگردد. از آسیبها، خطرها، بیماریها و پیامدهایی که دهندۀ خون بند ناف، مادر و نوزاد با آنها در آینده دست به گریبان خواهند بود، سخنی به میان نمیآید.
بر همین نَسَق است در مقولههای بسیاری که در فرایند خونگیری و ذخیرهسازی و درمانگری، دهندگان خون با آنها روبهرویند و مهمتر و خطیرتر تهدید امنیت جامعه از این رخنهگاه است که دیدهبانان همهسونگر و بیدار بایستی به آن به طور جد اهتمام ورزند، بویژه از فقیهان تیزنگر انتظار میرود از باروی مقدس فقاهت، به رصدگری پردازند و از آنچه امنیت و سلامت جامعه را تهدید میکند، هشیارانه و عالمانه پرهیز دهند.
[۱] . بررسیهای دقیق و کاربردی از بنیاختههای خون بند ناف در پویۀ تاریخ:
خون بند ناف را اولین بار در سال ۱۹۳۹، دکتر جی اولبرت از بیمارستان بیلینسون در فلسطین به عنوان یک چشمانداز درمانی در دسترس (برای مالاریا) در مجله لانسِتA معرفی کرد.B
در سال ۱۹۵۶ اولین پیوند موفق سلولهای بنیادی مغز استخوانِ،C-D انسان با اهدای مغز استخوان از دو قلوی همسان، توسط دکتر ادوارد دونال توماس انجام شد.E او گزارش داد: پرتونگاری از کل بدن نشان داد که تزریق مغز استخوان در دوقلوی همسان F(syngeneic transplant)، منجر به بهبودی کامل سرطان خونG(leukemia) شد. این موفقیت، سالها بعد (۱۹۹۰) جایزه نوبل پزشکی را برایش به ارمغان آورد.
در ۱۹۵۸ دکتر جورج متی، آنکولوژیستH فرانسوی به پنج فیزیکدان اهل یوگسلاوی که در سانحه راکتور هستهای مبتلا به سرطان شده بودند، مغز استخوان را پیوند زد، که این پیوند شکست خورد.I
در ۱۹۶۸ دکتر روبرت گود از دانشگاه مینهسوتا (ایالات متحده امریکا)، به نوزاد پسر پنج ماهه، مغز استخوان خواهر ۸ سالهاش را با موفقیت پیوند زد.
«خواص سلولهای جنینی در سال ۱۹۷۰ بررسی شد. ترکیبی از ویژگیهای خونسازی فعال و کاهش واکنش ایمنی بدن، سلولهای کبدی جنین را یک منبع جذاب از سلولهای بنیادی برای پیوند معرفی کرد.»J-K
در ۱۹۷۲ ، برادران اِندِ (میلتون و نورمان) گزارش دادند که برای درمان سرطان خون (لوسمی) به جای مغز استخوان از خون بند ناف استفاده کردهاند. هر چند این پیوند موفق نبود و بیمار درگذشت.L
در ۱۹۷۳ اولین پیوند موفق مغز استخوان از اهداکننده غیرمرتبط، انجام شد.
نخستین پیوند موفق خون بند ناف (CBT) حاصل یک همکاری فشرده بین سه گروه استM به سرپرستی:
الف. آورباخ از دانشگاه راکفلر در نیویورک (ایالات متحده آمریکا)، با عنوان: توصیف یک روش تشخیص پیش از تولد در کمخونی فانکونی N-O(FA)
ب. بروکسمایر از دانشگاه ایندیانا در ایندیاناپولیس (ایالات متحده امریکا)، با عنوان: تجزیه و تحلیل سیستماتیک تعداد پروژونیتورهای خونساز در خون بند ناف به منظور ترمیم خونسازی در انسان.P
ج. گولکمن از بیمارستان سنت لوئیس در پاریس (فرانسه).
در سال ۱۹۸۸، این پیوند بر روی بیماری مبتلا به آنمی (FA) در بیمارستان سنت لوئیس پاریس انجام شد.Q از آن زمان تاکنون، بیش از ۲۰،۰۰۰ پیوند خون بند ناف در سراسر دنیا انجام گرفته است و در بیش از ۱۰۰ بانک خون، ۴۰۰،۰۰۰ واحد خون بند ناف ذخیره شده است (منبع: اهدای جهانی مغز استخوان، RBMDW، ژانویه ۲۰۰۹).S
A. لَنسِت (به انگلیسی: The Lancet) از معتبرترین و مشهورترین مجلههای پزشکی که در سال ۱۸۲۳ توسط توماس واکلی جراح انگلیسی پایهگذاری شد. ضریب تاثیر لنست در سال ۲۰۱۰ برابر با ۳۳٫۶۳ بود که در بین مجلات پزشکی در جایگاه دوم بعد از «نیوانگلند ژورنال آو مدیسین» قرار داشت.
B. J. Halbrecht, Transfusion with placental blood, The Lancet,1939, vol. 233, no. 6022: 202-3.
جی اولبرت، تزریق با خون جفت، مجله لانست، ۱۹۳۹، دوره ۲۳۳، شماره ۶۰۲۲ / ۲۰۲-۲۰۳.
C. مغز استخوان، مادهای نرم و اسفنج مانند است که درون استخوانها قرار دارد، و حاوی سلولهای نارسی است، بهنام سلولهای بنیادی خونساز. (سلولهای بنیادی خونساز با سلولهای بنیادی جنینی متفاوتند. سلولهای بنیادی جنینی میتوانند به تمام انواع سلولهای بدن تبدیل شوند.) سلولهای بنیادی خونساز یا برای ایجاد سلولهای بنیادی خونساز بیشتر، تقسیم میشوند، و یا به یکی از سه نوع سلول خونی تبدیل میشوند: گلبولهای سفید، که با عفونت مبارزه میکنند؛ گلبولهای قرمز، که اکسیژنرسانی میکنند؛ و پلاکتها، که به انعقاد خون کمک میکنند. بیشتر سلولهای بنیادی خونساز در مغز استخوان وجود دارند، اما گونه دیگری از سلولها، به نام سلولهای بنیادی خون محیطی (PBSC) را میتوان در جریان خون یافت. خون موجود در بند ناف نیز حاوی سلولهای بنیادی خونساز است. در پیوند، از سلولهای هر یک از این سه منبع میتوان استفاده کرد.
پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی بنیاد امور بیماریهای خاص، مؤسسه تحقیقات، درمان و آموزش سرطان:
http://www.ncii.ir/article.aspx?id=399
D. پیوند مغز استخوان (BMT) و پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی (PBSCT) فرایندهایی هستند که به منظور جبران فقدان سلولهای بنیادی که بر اثر شيميدرماني با میزانهای بالا و/ یا پرتودرمانی از بین رفتهاند، انجام میشوند. پیوند، به سه روش انجام میشود:
در پیوندهای اتولوگ، بیماران سلولهای بنیادی خودشان را دریافت میکنند.
در پیوندهای سینژنیک، بیماران سلولهای بنیادی را از برادر یا خواهر دوقلوی همسان خود دریافت میکنند.
در پیوندهای آلوژنیک بیماران سلولهای بنیادی را از برادر، خواهر یا والدین خود دریافت میکنند. ممکن است از سلولهای بنیادی فردی غریبه (اهداکننده غریبه) نیز استفاده شود.
یکی از دلایل استفاده از BMT و PBSCT در درمان سرطان این است که با این پیوندها، بیمار میتواند شيميدرماني و/ یا پرتودرمانی با میزانهای بسیار بالا را انجام دهد. شيميدرماني و پرتودرمانی بهطور کلی بر سلولهایی اثر میگذارند که به سرعت تقسیم میشوند. به این دلیل از این روشها برای درمان سرطان استفاده میشود که سلولهای سرطانی سریعتر از بیشتر سلولهای سالم تقسیم میشوند. با اينحال چون سلولهای مغز استخوان نیز به سرعت تقسیم میشوند، درمانهایی با میزانهای بسیار بالا میتوانند به شدت به مغز استخوان بیمار آسیب برسانند یا آن را از بین ببرند. بدون مغز استخوان سالم، بیمار دیگر قادر نخواهد بود سلولهای خونی لازم برای اکسیژنرسانی، مبارزه با عفونت و جلوگیری از خونریزی را بسازد. با استفاده از BMT و PBSCT، سلولهای بنیادی که بر اثر درمان از بین رفتهاند جایگزین میشوند.
پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی بنیاد امور بیماریهای خاص، مؤسسه تحقیقات، درمان و آموزش سرطان:
http://www.ncii.ir/article.aspx?id=399
E. Frederick R. Appelbaum, E. Donnall Thomas, The Role of Marrow Transplantation in the Treatment of Leukemia, Chronic and Acute Leukemias in Adults, 1985: 229- 62.
فردریک آپِلبوم، دونال توماس، نقش پیوند مغز استخوان در درمان لوسمی، ۱۹۸۹، انتشارات اسپرینگر، امریکا، کتاب لوسمی حاد و مزمن در بزرگسالان/ ۲۲۹ -۲۶۲.
F. در پیوند سینژنیک، بیماران سلولهای بنیادی را از برادر یا خواهر دوقلوی همسان خود دریافت میکنند.
G. سرطان خون (لوسِمی)، سرطانی است که در بافتهای خونساز آغاز میشود. در فرد مبتلا، مغز استخوان سلولهای خونی غیرطبیعی میسازد. این سلولهای غیرطبیعی، سلولهای خونی سرطانی هستند. برخلاف سلولهای خونی طبیعی، سلولهای خونی سرطانی در آن زمانی که باید، از بین نمیروند. این سلولها جای گلبولهای سفید، گلبولهای قرمز و پلاکتهای طبیعی را تنگ میکنند كه موجب اخلال در انجام وظایف سلولهای خونی طبیعی میشود.
چهار گونۀ رایج سرطان خون (لوسمی) وجود دارد:
لوسِمی لنفوسیتیک مزمن (Chronic Lymphocytic Leukemia- CLL) : سلول های لنفاوی را گرفتار میكند و معمولاً بهکندی گسترش مییابد. سالانه بیش از ۱۵۰۰۰ مورد جدید ابتلا به سرطان خون (لوسمی)، مربوط به این نوع است. در بیشتر موارد، افراد مبتلا به این سرطان بالای ۵۵ سال سن دارند. کودکان تقریباً هرگز به این سرطان، مبتلا نمیشوند.
لوسِمی میلوئید مزمن (Chronic Myeloid Leukemia- CML): سلولهای میلوئید را گرفتار میکند و گسترش آن در مراحل اولیۀ بیماری کند است. سالانه نزدیک به ۵۰۰۰ مورد جدید ابتلا به سرطان خون (لوسمی)، مربوط به این نوع است. این نوع سرطان عمدتاً بزرگسالان را گرفتار میکند.
لوسِمی لنفوسیتیک – تلنفوبلاستیک- حاد (Acute Lymphocytic – Lymphoblastic Leukemia- ALL ) سلولهای لنفاوی را گرفتار میکند و به سرعت گسترش مییابد. سالانه بیش از ۵۰۰۰ مورد جدید ابتلا به سرطان خون (لوسمی) مربوط به این نوع است. ALL شایعترین نوع سرطان خون (لوسمی) در اطفال است. این سرطان بزرگسالان را نیز گرفتار میکند.
لوسِمی میلوئید حاد (Acute Myeloid Leukemia- AML) سلولهای میلوئید را گرفتار میکند و به سرعت گسترش مییابد. این نوع سرطان هم بزرگسالان و هم اطفال را گرفتار میکند.
پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی بنیاد امور بیماریهای خاص، مؤسسه تحقیقات، درمان و آموزش سرطان:
http://www.ncii.ir/article.aspx?id=399
H. Oncology: سرطانشناسی
I. Jan Jansen, The First Successful Allogeneic Bone-Marrow Transplant: Georges Mathe, Transfusion Medicine Reviews, 2005, Volume 19, Issue 3: 246–۸.
یان یانسِن، اولین پیوند دهنده موفق مغز استخوان: جرج متی، مجله بررسی طب انتقال خون، ۲۰۰۵، دوره ۱۹/ ۲۴۶-۲۴۸.
J. MichaelR. Harrison, TimothyM. Crombleholme, AliceF. Tarantal, R. Nathan Slotnick, MitchellS. Golbus, Esmail D. Zanjani, In-utero transplantation of fetal liver haemopoietic stem cells in monkeys, Lancet, 1989, 2(8677):1425-7.
مایکل هاریسون و دیگران، پیوند سلولهای بنیادی جنینی خونساز کبد در میمونها در دوران جنینی، مجله لنست، ۱۹۸۹، شماره ۸۶۷۷/۱۴۲۵-۱۴۲۷.
K. E Gluckman, History of cord blood transplantation, Bone Marrow Transplantation (2009) 44, 621–۶:
”The properties of fetal cells have been explored in the 1970s; the combination of features, hematopoietic activity and decreased immune reactivity made fetal liver cells an attractive source of stem cells for transplantation.“:
خواص سلولهای جنینی در ۱۹۷۰ بررسی شد، ترکیبی از ویژگیهای خونسازی فعال و کاهش واکنش ایمنی بدن، سلولهای کبدی جنین را به منبعی جذاب از سلول های بنیادی برای پیوند بدل ساخته است.
گولکمن، تاریخچۀ پیوند خون بند ناف، مجله پیوند مغز استخوان،۲۰۰۹، شماره ۴۴ / ۶۲۱-۶۲۶.
L. M. Ende and N. Ende, “Hematopoietic transplantation by means of fetal (cord) blood. A new method, Virginia Medical, Monthly, 1972, vol. 99, no. 3, pp. 276–۸۰
میلتون و نورمان اِندِ، پیوند سلولهای خونساز با استفاده از خون بند ناف جنین: یک روش جدید، ماهنامه پزشکی ویرجینیا، دوره ۹۹، شماره ۳، سال ۱۹۷۲، صفحه ۲۷۶ – ۲۸۰.
M. E Gluckman, History of cord blood transplantation, Bone Marrow Transplantation (2009) 44, 621–۶:
«The first cord blood transplant (CBT) was made possible by an intensive collaboration among three groups: AD. Auerbach from the Rockefeller University in New York (USA) described a method of prenatal diagnosis in Fanconi anemia (FA); HE. Broxmeyer from Indiana University in Indianapolis (USA) systematically analyzed the number of hematopoietic cell progenitors in cord blood for the purpose of using the cells for hematopoietic reconstitution in humans; and E.Gluckman from Hospital Saint Louis in Paris (France) showed that the in vivo hypersensibility of FA cells translated into an increased toxicity of the pretransplant-conditioning regimen used in aplastic anemia.”
گولکمن، تاریخچه پیوند خون بند ناف، مجله پیوند مغز استخوان، ۲۰۰۹، شماره ۴۴، صفحه ۶۲۱-۶۲۶.
N. آنمی فانکونی (به انگلیسی: Fancono anemia)یک بیماری ژنتیکی اتوزومال مغلوب (در اختلال اتوزومی مغلوب، ژن جهشیافته مغلوب روی یکی از کروموزومهای غیرجنسی (اتوزومها) قرار دارد. برای این که یک اختلال اتوزومی مغلوب مانند بیماری فیبروز کیستیک یا کمخونی سلول داسی یا بیماری متابولیک فنیل کتونوری – به ارث برسد، باید هر دو نسخه ژن جهش یافته باشد. فرد «حامل» شخصی است که ظاهرا سالم است ولی یک نسخه از ژن جهشیافته را دارد و نسخه دیگر ژنش طبیعی است. در صورتی که دو فرد حامل ازدواج کنند و بچه دار شوند، ۲۵ درصد احتمال داشتن یک فرزند سالم با دو نسخه طبیعی ژن، ۵۰ درصد احتمال داشتن یک فرزند سالم که حامل ژن جهشیافته است و ۲۵ درصد احتمال داشتن فرزندی بیمار با دو ژن جهشِیافته را دارند. )با شیوع ۱ در هر ۳۵۰،۰۰۰ تولد با شیوع بیشتر در یهودیان اشکنازی و آفریقاییهای واقع در جنوب آفریقا. آنمی فانکونی در نتیجه نقص در شاخهای از پروتئینهای مسئول در ترمیم DNA ایجاد میشود. در نتیجه در بسیاری از بیماران سرطان (شایعترین آن اغلب لوکمی میلوژنوس حاد (به انگلیسی: acute myelogenous leukemia) و در ۹۰ درصد موارد نارسایی مغز استخوان رخ میدهد…
O. Auerbach AD, Liu O, Ghosh R, Pollack MS, Douglas GW, Broxmeyer HE. Prenatal identification of potential donors for umbilical cord blood transplantation for Fanconi anemia. Transfusion 1990; 30: 682–۷.
آورباخ و دیگران، شناسایی پیش از تولد (پریناتال) اهداکنندگان بالقوه برای پیوند خون بند ناف در آنمی فانکونی، مجله تزریق (ترانزفیوژن)، ۱۹۹۰، دوره ۳۰، شماره ۸، صفحه ۶۸۲-۶۸۷.
P. Broxmeyer HE, Gordon GW, Hangoc G, Cooper S, Bard J, English D et al. Human umbilical cord blood as a potential source of transplantable hematopoietic stem/progenitor cells. proceeding of tho national academy of sciences of the united states of America, 1989; 86: 3828–۳۲.
بروکسمایر و دیگران، خون بند ناف انسان به عنوان یک منبع بالقوه در پیوند سلولهای بنیادی خونساز، مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم امریکا، سال ۱۹۸۹، شماره ۸۶/ ۳۸۲۸-۳۸۳۲.
Q. Gluckman E, Broxmeyer HE, Auerbach AD, Friedman HS, Douglas GW, Devergie A et al. Hematopoietic reconstitution in a patient with Fanconi ‘s anemia by means of umbilical cord blood from an HLA-identical sibling. New Engl J Med 1989; 321: 1174-8.
گولکمن، بروکسمایر، آورباخ، ترمیم خونسازی در بیمار مبتلا به آنمی فانکونی با استفاده از پیوند خون بند ناف در خواهر و برادر با HLA یکسان، مجله پزشکی نیوانگلند، شماره ۳۲۱، صفحه ۱۱۷۴-۱۱۷۸.
R. Bone Marrow Donors Worldwide
S. E Gluckman, History of cord blood transplantation, Bone Marrow Transplantation (2009) 44, 621–۲۶
گولکمن، تاریخچه پیوند خون بند ناف، مجله پیوند مغز استخوان، شماره ۴۴، سال ۲۰۰۹، صفحه ۶۲۱-۶۲۶.
[۲] . Broxmeyer HE, Douglas GW, Hangoc G, Cooper S, Bard J, English D, Arny M, Thomas L, Boyse EA. Human umbilical cord blood as a potential source of transplantable hematopoietic stem/progenitor cells, Proc Natl Acad Sci U S A. 1989, 86(10):3828-32.
بروکسمایر و دیگران، خون بند ناف انسان به عنوان یک منبع بالقوه در پیوند سلولهای بنیادی خونساز، مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم امریکا، سال ۱۹۸۹، شماره ۸۶/ ۳۸۲۸-۳۸۳۲.
[۳] . Royal College of Obstetricians and Gynaecologists, Umbilical Cord Blood Banking (SAC Opinion Paper2); 2006:
” These advantages include:
– faster availability: patients on average receive cord blood transplantation earlier than those receiving conventional bone marrow grafts (Barker JN, Krepski TP, DeFor TE, Davies SM, Wagner J E, Weisdorf DJ. Searching for unrelated donor hematopoietic stem cells: availability and speed of umbilical cord blood versus bone marrow. (Biol Blood Marrow Transplant, 2002; 8:257–۶۰.)
– extension of the donor pool: cord blood transplantation will tolerate a mismatch of tissue types between donor and the recipient greater than is acceptable with bone marrow or peripheral blood. In addition, because of the ethnic diversity of donors of cord blood, there is a higher frequency of non Caucasoid HLA haplotypes available compared with bone marrow registries.
– lower incidence and severity of graft versus host disease
– lower incidence of viral transmission: in particular, cytomegalovirus and Epstein Barr virus
– lack of donor attrition: bone marrow donors may change their mind over time or may no longer be available.”
مزیتهای خون بند ناف نسبت به دیگر منابع سلولهای بنیادی (مغز استخوان و خون محیطی):
– دریافت سریعتر خون پیوندی: بیماران بهطور میانگین، خون بند ناف را زودتر از مغز استخوان برای پیوند میگیرند.
– توسعه بانک اهداء: در مقایسه با پیوند مغز استخوان، پیوند خون بند ناف، ناسازواری بافتی بیشتری بین اهداکننده و گیرنده پیوند را تحمل میکند. افزون بر این، به دلیل تنوع قومی اهداکنندگان خون بند ناف، بسامد بالاتری از HLA غیر قفقازی در مقایسه با مغز استخوان اهدا شده وجود دارد.
– در پیوند خون بند ناف، بیماری پیوند علیه میزبان (GVHD)، با تعداد کمتر و شدت کمتر در مقایسه با مغز استخوان رخ میدهد.
– سرایت کمتر آلودگی ویروسی: به طور خاص، ویروسهای سیتومِگالو و اِپستِنبار
– نبود اصطکاک با اهداکننده: اهداکنندگان مغز استخوان، ممکن است با گذشت زمان، نظرشان دربارۀ اهدا، تغییر کند و منصرف شوند و [یا دچار بیماری و یا کهولت سن شوند] نیز مدت زیادی در اختیار نیستند.
کالج سلطنتی زنان و زایمان، بانک خون بند ناف (ویرایش دوم)، کمیته مشورتی علمی، ۲۰۰۶:
[۴] . Samuel GN, Kerridge IH and O’Brien TA. Umbilical cord blood banking: public good or private benefit? MJA, 2008; 188: 533–۵:
“UCB is widely available; UCB collection is non-invasive, safe and painless”
«خون بند ناف بهطور گستردهای در دسترس است و جمعآوری آن، غیرتهاجمی، امن و بدون درد است.»
گابریل ساموئل و دیگران، بانک خون بند ناف: سودرسانی همگانی یا منافع شخصی؟، ژورنال پزشکی استرالیا، ۲۰۰۸، شماره ۱۸۸/ ۵۳۳-۵۳۵.
[۵] . Laboratory Hazardous Waste Management and Disposal Manual, University of Toronto, http://www.ehs.utoronto.ca :
“ Specific waste management requirements
. . . Biological waste includes:
– liquids such as used cell culturing media, supernatant, blood or blood fractions (serum), etc, which contain viable biological agents;
– materials considered pathological, including any part of the human body, tissues and bodily fluids, but excluding fluids, extracted teeth, hair, nail clippings and the like that are not infectious;
– any part of an animal infected [or suspected to be infected] with a communicable disease;
– non-sharp, solid laboratory waste (empty plastic cell culture flasks and petri dishes, empty plastic tubes, gloves, wrappers, absorbent tissues, etc.) which may be, or is known to be, contaminated with viable biological agents;
– all sharp and pointed items used in medical care, diagnosis, and research, including the manipulation and care of laboratory animals, which should be considered potentially infectious;
– laboratory glassware which is known or suspected to be contaminated with hazardous biological agents.”
«زباله بیولوژیک شامل:
– مواد مایع مانند: مایعات کشت سلولی، خون و بقایای تجزیه شده آن در آزمایشگاه، سرم خون و . . . .
– مواد مربوط به بخش پاتولوژیک (آسیبشناسی) بیمارستان، از جمله هر بخشی از بدن انسان، بافتها و مایعات بدن، به جز، دندان، مو، بریده ناخن و مانند آن که مسری نیست.
– هر بخشی از یک حیوان آلوده یا مشکوک به آلودگی به بیماری مسری.
– زبالههای آزمایشگاهی و بیمارستانی غیر تیز، زباله آزمایشگاهی جامد (پلاستیک خالی، فلاسک کشت سلولی، ظروف پتری، لوله های خالی پلاستیکی، دستکش، لفافه، بافت جاذب، و غیره) که ممکن است، یا بهطور قطع، آلوده به عوامل بیولوژیکی بیماریزای قابل دوام است.
– همه موارد تیز و نوک تیز مورد استفاده در مراقبتهای پزشکی، تشخیص و پژوهش، از جمله بهکارگیری و مراقبت از حیوانات آزمایشگاهی، که بهطور بالقوه عفونی هستند.
– ظروف شیشهای آزمایشگاهی که بهطور قطع، یا مشکوک به عوامل بیولوژیکی خطرناک هستند.»
دستور کار مدیریت زبالههای خطرناک آزمایشگاهی، دانشگاه تورنتو، موجود در نشانی اینترنتی:
www.ehs.utoronto.ca
[۶] . گروهی از دانشمندان علوم پزشکی بر این نظرند: با توجه به استفادههای گستردۀ درمانی (داروهای خوراکی برگرفته از جفت، برای بازیابی توان مادر، شیردهی بیشتر او و درمان دردهای یائسگی در زنان) و نیز شرایط گوناگون فرهنگی، در نقاط مختلف جهان، جفت را نمیتوان زباله بیولوژیک دانست. در پارهای فرهنگها، جفت دفع شده در هنگام زایمان، بافتی دارای احترام دانسته میشود که بایستی با شرایطی ویژه از دسترس خارج شود.
[۷] . ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، ج۲/ ۳۴۰ :
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ يَأْمُرُ بِدَفْنِ سَبْعَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْإِنْسَانِ الشَّعْرِ وَ الظُّفُرِ وَ الدَّمِ وَ الْحَيْضِ وَ الْمَشِيمَةِ وَ السِّنِّ وَ الْعَلَقَة.
پيامبر خدا (ص) به دفن كردن هفت چيز از انسان دستور مىداد: مو و ناخن و خون و حيض و جفت نوزاد و دندان و علقه (خون بسته شده كه از رحم بيرون مىآيد).
[۸] . J C Barker, Cultural diversity-changing the context of medical practice. West J Med. 1992 Sep; 157(3): 248–۵۴.
جودیت بارکر، تنوع فرهنگی ـ تغییر زمینۀ حرفۀ پزشکی، ژورنال پزشکی غرب، ۱۹۹۲، شماره ۱۵۷/ ۲۴۸-۲۵۴.
[۹] . Emily Burns, More Than Clinical Waste? Placenta Rituals Among Australian Home-Birthing Women, J Perinat Educ. 2014; 23(1): 41–۹.
امیلی برنز، فراتر از زبالۀ پزشکی؟ مراسم و تشریفات مربوط به جفت در زایمانهای خانگی استرالیا، مجله آموزشهای قبل از زایمان (پریناتال)، زمستان ۲۰۱۴، شماره ۲۳/۴۱-۴۹.
[۱۰] . Laver JH, Hulsey TC, Jones JP, Gautreaux M, Barredo JC, Abboud MR. Assessment of barriers to bone marrow donation by unrelated African-American potential donors. Biol Blood Marrow Transplant 2001; 7(1): 45-8:
“Currently, Caucasian patients with leukemia, lymphoma, or other transplantable disorders have approximately an 80% chance of finding an unrelated bone marrow donor by searching the NMDP registry. In contrast, African-American patients find matches less than 30% of the time.”
در حال حاضر، بیماران قفقازیتبار که مبتلا به لوسمی، لینفوما و سایر اختلالات خونی پیوندپذیرند، با جستوجو از طریق برنامه بینالمللی اهدای مغز استخوان (NMDP) تا ۸۰ درصد احتمال دریافت موفق (سازگار از جهت HLA) مغز استخوان از اهداکننده غیرخویشاوند را دارند. در مقابل بیماران افریقایی ـ امریکایی تبار، کمتر از ۳۰ درصد احتمال پیدا کردن نمونۀ مغز استخوان درخور پیوند (سازگار از جهت HLA) برایشان وجود دارد.
جی. اچ. لاور و دیگران، ارزیابی موانع اهدای مغز استخوان توسط اهدا کنندگان غیرخویشاوند بالقوه آفریقایی-آمریکایی، مجله زیستشناسی خون و پیوند مغز استخوان، سال ۲۰۰۱، شماره ۷/ ۴۵-۴۸.
[۱۱] . E Gluckman, History of cord blood transplantation, Bone Marrow Transplantation (2009) 44, 621–۶.
گولکمن، تاریخچه پیوند خون بند ناف، مجله پیوند مغز استخوان، ۲۰۰۹، شماره ۴۴/ ۶۲۱-۶۲۶.
[۱۲] . B. Anthony Armson, David S. Allan, Robert F. Casper, Umbilical Cord Blood: Counselling, Collection, and Banking, J Obstet Gynaecol Can 2015;37(9):832–۴۴:
“Factors associated with higher cord blood volumes and greater yield of nucleated cells include birth weight, placental weight, gestational age, induction of labour, prolonged labour, CS, early cord clamping, first born infants, Caucasian ethnicity, and female infant gender.”
عوامل مرتبط با بالاتر بودن حجم و بیشتر بودن بازده سلولهای هستهدار عبارتاند از: وزن [نوزاد هنگام] تولد، وزن جفت، سنّ حاملگی، تحریک مصنوعی (القای) زایمان، طولانی بودن عمل زایمان، زایمان سزارین، بستن فوری بند ناف، زایمان اول، قفقازی تبار بودن، دختر بودن نوزاد.
بی آنتونی آرمسون و دیگران، بانک خون بند ناف: نظریهدادن، جمعآوری و ذخیرهسازی؛ مجله زنان و زایمان کانادا، ۲۰۱۵، شماره ۳۷ / ۸۳۲ – ۴۴.
[۱۳] . McCullough, J., et al. Factors influencing the availability of umbilical cord blood for banking and transplantation. Transfusion, 1998, 38(5): 508-10:
“We then applied the following exclusionary factors :
۱)history of hepatitis, HIV or exposure to either; 2) complications of labor or delivery or history of high-risk birth; 3) multiple births; 4) problems with retrieval and/or preparation of the placenta or cord; 5) the collection of less than 40 mL of cord blood or an inadequate cell dose; 6) problems with laboratory processing including cell separation and cryopreservation; 7) an inability to obtain donor consent or blood samples; and 8) a positive infectious disease test result”
«سپس ما فاکتورهای انحصاری که [در تحصیل خون قابل استفاده در پیوند و بانک مؤثرند و] بایستی در نظر گرفته شوند، ارائه دادیم:
۱. سابقۀ هپاتیت، HIV یا قرارگرفتن در معرض این دو.
۲. عوارض دردها و فشارهای زایمانی یا [خود] زایمان یا سابقه وضع حمل پرخطر
۳. چندقلوزایی
۴. مشکلات در بازیابی و یا آمادهسازی جفت
۵. جمع شدن خون با حجم کمتر از ۴۰ میلیلیتر و یا نمونه با دوز ناکافی سلولی
۶. مشکلات طی پردازش آزمایشگاهی شامل جداسازی سلولی و انجماد
۷. ناتوانی در گرفتن رضایت از اهداکننده و یا در گرفتن نمونه خون
۸. مثبت بودن نتیجه تست بیماری عفونی
مک کالِک و دیگران، عوامل مؤثر در قابل استفاده بودن خون بند ناف برای ذخیرهسازی و پیوند، مجله تزریق، شماره ۳۸/ ۵۰۸-۵۱۰.
[۱۴] . Nikougoftar Zarif, A Review of Procedures Involved in Human Umbilical Cord Blood Banking and Transplantation, IJBC 2014; 7(1):
“Donor selection is an important step in CB bank’s activity. The quality of units requires extensive and accurate donor information. Healthy donor mothers are informed that UCB donation is voluntary and consent is obtained. The family medical history is reviewed and CB from single birth, low-risk mothers, with normal obstetric practices is selected. Some excluding criteria are as follows: presence of congenital abnormalities, hematologic or immune deficiency disorders, inherited coagulopathies, metabolic disorders, history of high risk sexual behavior, drug abuse and blood transfusion within 12 months before delivery. . . Mother blood samples also should be obtained for infectious disease screening, including; microbial culture, cytomegalovirus, Syphilis, Hepatitis virus B and C, Human Immunodeficiency Virus 1 and 2 and some other tests according to the local policies. There are some documents showing that following these strict criteria leads to collection of only about 30% of units . . . Furthermore, other studies have indicated that only 10-15% of banked cord blood units contain sufficient TNC and CD34+ cells for adult HSC transplant “
گزینش اهداکننده، از مهمترین مراحل در فعالیت بانک خون بند ناف است. کیفیت واحد خون، بستگی دارد به داشتن آگاهیهای گسترده و دقیقی از اهداکننده. مادران سالم و خوشبنیه، که آگاهی یافتهاند: اهدای خون بند ناف، عملی است داوطلبانه و دربردارندۀ رضایت و پیشینۀ پزشکی خانوادگی. و خون بند ناف، از مادران تکزا و کمخطر [در زایمان]، و با زایمان طبیعی انتخاب میشود. برخی از معیارها و قاعدههای بازدارنده، بدین شرح است: آشفتگیهای مادرزادی و ارثی خاص، از همگسیختگیهای خونی و ایمنی، از همگسیختگیهای انعقادی خون، آشفتگیهای متابولیک، سابقۀ رفتار پرخطر جنسی، مصرف مواد مخدر و دریافت خون تا یک سال قبل از زایمان. . . .
نمونۀ خون مادر نیز برای غربالگری بیماریهای عفونی گرفته میشود شامل: کشت میکروبی، سیتومگالوویروس، سیفلیس، ویروس هپاتیت B و C، عفونت با HIV ۱ و ۲ و برخی تستهای دیگر با توجه به سیاستهای محلی است. مقالههایی وجود دارد که نشان میدهند، با نگهداشت این قاعدههای سخت، تنها ۳۰ درصد از کل نمونههای گرفته شده و پردازش شده، درخور ذخیرهسازی است. . . . افزون بر این، مطالعات دیگری نشان میدهد، تنها ۱۰ تا ۱۵ درصد نمونههای خون بند ناف ذخیره شده دربردارندۀ تعداد یاختههای TNC و CD34+ کافی برای پیوند به بزرگسالان است.
ظریف، نیکوگفتار، مروری بر مراحل پیچیده ذخیرهسازی و پیوند خون بند ناف، مجله خون و سرطان ایران، ۲۰۱۴، دوره ۷ شمارۀ ۱.
[۱۵] . A. Tamburini, C. Malerba, A. Picardi, S. Amadori, and A. Calugi, Placental/Umbilical Cord Blood: Experience of St. Eugenio Hospital Collection Center, Transplantation Proceedings,2005, Volume 37, Issue 6: 2670–۲
تامبورینی و دیگران، جفت/ خون بند ناف: تجربه مرکز جمعآوری خون بیمارستان ایوجینیو، مجله اقدامات پیوند، دوره ۳۷، ۲۰۰۵، صفحه ۲۶۷۰-۲۶۷۲.
[۱۶] . Committee opinion (Committee on Genetics and Committee on Obstetric Practice), the American college of obstetricians and gynecologists, December 2015, Number 648:
“If a patient requests information about umbilical cord blood banking, balanced and accurate information regarding the advantages and disadvantages of public and private banking should be provided. Patients should be aware that in certain instances, use of one’s own stem cells is contraindicated. Most conditions potentially treated by a patient’s own umbilical cord blood already exist in his or her own cells and, therefore, the stored blood cannot be used to treat the same individual. The chance of an autologous unit of umbilical cord blood being used for a child or a family member is remote, unless a family member is known to have a medical condition that could be treated with transplant, and this fact should be disclosed to the patient. Directed cord blood banking should be encouraged when there is knowledge of a full sibling in the family with a medical condition (malignant or genetic) that could potentially benefit from cord blood transplantation. . . . Minority populations are significantly underrepresented in public banks. Families may consider the societal benefit from public umbilical cord blood donation to increase the chance for all groups of finding a matched cord blood unit.”
اگر بیمار (اهداکننده خون بند ناف)، آگاهیهایی را دربارۀ ذخیرهسازی و عضویت در بانک خون بند ناف درخواست کرد، آگاهیهای دقیق و غیرجهتدار و متعادل، راجع به سودها و زیانهای بانک عمومی و خصوصی، بایستی در اختیار او قرار داده شود. بیماران، باید بدانند [بویژه، برای عضویت در بانک خصوصی] در موارد خاص، فرد نمیتواند از نمونه خون اهدایی خودش بهره گیرد و ممنوع است. بیشترین حالتهای بالقوه درمانی با خون بند ناف خود فرد، پیش از این در سلولهای خودش موجود است و بنابراین، درمانِ فرد، منحصر در استفاده از نمونۀ ذخیره شدۀ خوناش نیست. احتمال ضروری بودن، استفاده از واحد خون بند ناف فرد برای خود، یا اعضای خانوادهاش، بسیار کم است، مگر اینکه بدانیم یکی از اعضای خانوادۀ فرد اهداکننده، دارای وضعیت پزشکی ویژهای است که درخور درمان با پیوند خون است و این واقعیت [درصد پایین احتمال استفاده از واحد خون برای پیوند اتولوگ] باید برای فرد داوطلب اهدای خون [بویژه در بانک خصوصی که نیاز به پرداخت هزینههای نگهداری از سوی فرد اهداکننده دارد]، فاش شود. ذخیرهسازی خون بند ناف زمانی باید تشویق شود که دانسته شود، خواهر و برادر اصلی با وضعیت پزشکی (بدخیم یا ژنتیکی و مادرزادی) در خانواده وجود دارد، که بالقوه میتواند از منافع پیوند خون بند ناف بهرهمند شود. . . . اقلیتهای قومی، بیشتر تحت پوشش بانکهای عمومی درآمدهاند. خانوادهها میتوانند [در اهدای خون بند ناف فرزندانشان] منافع اجتماعی و عمومی اهدای خون بند ناف را در نظر داشته باشند، تا از این طریق دریافت پیوندِ سازگار را برای همۀ گروههای نیازمند، با احتمال بالاتری فراهم آورند (بانک عمومی).
نظر کمیته ژنتیک و عمل زنان و زایمان، کالج امریکایی زنان و زایمان، دسامبر ۲۰۱۵، شماره ۶۴۸.
[۱۷] . Carlo Petrini, Michele Farisco, Informed consent for cord blood donation. A theoretical and empirical study, Blood Transfus. 2011 Jul; 9(3): 292-300.
“The consent must include at a minimum:
i.an explanation of the collection procedure in terms the mother can understand;
ii.the possible risks and benefits of CB collection;
iii. the right of the mother to refuse the collection without prejudice at any time;
- the mother will be approached at a later time for complete consent, including consent to process, bank, and release the CB unit for administration;
- any services that will be performed prior to obtaining full consent to process, bank, and release the CB unit for administration.”
رضایتنامه بایستی دستکم دربردارندۀ موارد زیر باشد:
۱. بیان و شرح فرآیند جمعآوری خون بند ناف، به گونۀ درخور فهم برای مادر اهداکننده.
۲. زیانها و سودهای احتمالی جمعآوری خون بند ناف.
۳. برای مادر، همیشه و در همه حال، حق سرباز زدن از اهدا وجود خواهد داشت، بدون اینکه خسارتی متوجه او باشد.
۴. در پی، پیاپیوسته، به مادران برای گرفتن رضایت کامل مراجعه خواهد شد. دربردارندۀ رضایتِ به پردازش، ذخیرهسازی و آزادسازی برای استفادۀ گیرندگان واحد خون.
۵. آگاهی از هرگونه خدماتی که قبل از رضایت کامل به پردازش، ذخیرهسازی و آزادسازی واحد خون برای استفاده گیرنده پیوند، انجام خواهد شد.
کارلو پِترینی و میشل فاریسکو، رضایت آگاهانه برای اهدای خون بند ناف. یک مطالعه نظری و تجربی، مجله انتقال خون، ۲۰۱۱، شماره ۹: ۲۹۲-۳۰۰.
[۱۸] . Stephanie Lauber, Monika Latta, Harald Klüter, Michael Müller-Steinhardt, The Mannheim Cord Blood Bank: Experiences and Perspectives for the Future, Transfusion Medicine and Hemotherapy 2010, No 37: 90-7:
“In our experience, the time of clamping the cord is crucial for the collection volume.”
بر اساس آزمایشهایی که ما انجام دادیم، زمان کلامپ و بستن بند ناف، نقش بسیار مهمی در حجم خون جمعآوری شده دارد. [با کلامپ و بستن فوری و در کمتر از ۳۰ ثانیه پس از تولد نوزاد، بیشترین میزان خون، جمعآوری میشود]
استفان لابر و دیگران، بانک خون مانهایم: تجربهها و دیدگاهها برای آینده، مجله طب انتقال خون، ۲۰۱۰، شماره ۳۷، صفحه ۹۰-۹۷.
[۱۹] . Committee opinion (Committee on Genetics and Committee on Obstetric Practice), the American college of obstetricians and gynecologists, December 2015, Number 648,:
“Umbilical cord blood collection is not part of routine obstetric care and is not medically indicated. Umbilical cord blood collection should not compromise obstetric or neonatal care or alter routine practice for the timing of umbilical cord clamping.
A variety of circumstances may arise during the process of labor and delivery that may preclude adequate collection. Therefore, it is important to obtain well-documented informed consent that various medical circumstances of the mother or neonate may prevent umbilical cord blood collection.”
جمعآوری خون بند ناف، از نظر پزشکی، به عنوان بخشی از مراقبتهای معمول زایمان شمرده نمیشود. جمعآوری خون بند ناف، نباید با مراقبتهای زایمانی و نئوناتال (نوزادی)، ناسازگار باشد و یا روش روتین و معمول کلامپ بند ناف را تغییر دهد و به هم بزند.
در فرایند زایمان و تحویل، موقعیتهای گوناگونی ممکن است رخ دهد، که میتواند مانع جمعآوری مناسب و کافی خون بند ناف شود. بنابراین، این مسأله بسیار مهم است که رضایتی آگاهانه، که بهخوبی مستند شده است، گرفته شود، مبنی بر اینکه، شرایط پزشکی مختلفی که برای مادر و یا نوزاد ممکن است پیش بیاید، میتواند مانع جمعآوری خون بند ناف شود.
نظر کمیته ژنتیک و عمل زنان و زایمان، کالج امریکایی زنان و زایمان، دسامبر ۲۰۱۵، شماره ۶۴۸.
[۲۰] . B. Anthony Armson, Umbilical Cord Blood Banking: Implications for Perinatal Care Providers, Journal of Obstetrics and Gynaecology Canada, 2005, No 156, 263-74:
“Informed consent for umbilical cord blood collection and banking should be obtained during prenatal care, before the onset of labour, with confirmation of consent after delivery.”
رضایت آگاهانه برای جمعآوری خون بند ناف و نیز نگهداری بلند مدت آن، باید در مراقبتهای دوران بارداری و قبل از شروع زایمان گرفته شود و با تأیید آن رضایت، پس از زایمان، معتبر خواهد بود.
آنتونی آرمسن، ذخیرهسازی خون بند ناف: پیامدها برای ارائهدهندگان مراقبت پریناتال، مجله زنان و زایمان کانادا، ۲۰۰۵، شماره ۱۵۶/ ۲۶۳-۲۷۳.
[۲۱] . Previous reference:
“There are many unresolved ethical issues related to the clinical and experimental use of umbilical cord blood. These issues include determination of ethical procedures for donor recruitment and informed consent for cord blood donation to public banks, to private banks, and for research. Legal and ethical issues related to privacy, confidentiality, and ownership of cord blood units are complex and controversial. Whether cord blood donor information should be linked to individual cord blood units and whether donors should be notified of infection or genetic abnormalities remains controversial. Finally, there is considerable debate regarding the ethics of commercial cord blood banking, particularly related to the availability of this potentially valuable resource for clinical use and research.”
مسائل اخلاقی حل نشدۀ بسیاری در ارتباط با استفادههای بالینی و آزمایشگاهی از خون بند ناف وجود دارد، از جمله اینکه: روشهای اخلاقی برای جذب اهداکنندگان و رضایت آگاهانه آنان، برای اهدای خون بند ناف به بانکهای دولتی، خصوصی و یا برای تحقیق و پژوهش، باید تعیین شود. مسائل حقوقی و اخلاقی است در پاسداشت حریم خصوصی، محرمانه بودن، و مالکیت واحد خون بند ناف، پیچیده و بحث برانگیز است. خواه ضرورت داشته باشد، اطلاعات خون بند ناف اهداکننده مرتبط شود با واحد خون بند ناف و خواه لازم باشد عفونتهای خونی و از هم گسیختگیهای ژنتیکی به اهداکنندگان اعلام شود، در هر حال، بحثهای جدالآفرینی باقی میماند.
ارجاع پیشین.
[۲۲] . Previous reference:
“Since newborn infants cannot consent to the collection, testing, donation, and long-term storage of their cord blood, parents must make these decisions on their behalf. It is generally agreed that cord blood collected for transplantation is not waste material and that informed consent is required because of the sensitivity of medical information that must be obtained to ensure the safety of potential recipients.”
از آنجا که نوزادان تازه متولد شده نمیتوانند برای اهداء، جمعآوری، آزمایش و ذخیرهسازی بلند مدت خون بند ناف خود، رضایت دهند، پدر و مادر باید این تصمیم را از سوی آنان بگیرند. بهطور معمول توافق میشود: که خون بند ناف گرفته شده برای پیوند، زبالۀ دورریز نیست و رضایت آگاهانه لازم است به دلیل حساسیت اطلاعات پزشکی که باید به دست بیاید تا دلآرامی بهدست آید، نمونۀ خون برای پیوند به گیرندگان بالقوه آن، ایمن و بیخطر است.
ارجاع پیشین.
[۲۳] . Previous reference:
“For mothers to give informed consent, they must be provided with information about the procedures that are followed for collection, processing, testing, storing, and use of the umbilical cord blood. They should know what measures will be taken to ensure that personal and medical information will be kept confidential. . . . If the cord blood is to be stored by a private bank, issues of ownership, dispositional authority, and cost should be clearly defined. The consent process is difficult, if not impossible, to achieve during labour, when women are distracted by the physical and emotional stress of the intrapartum experience.
Postponing the consent procedure until after cord blood collection improves efficiency and reduces recruitment costs, with no additional burden on perinatal care providers; however, umbilical cord blood is collected without the parents’ knowledge or explicit consent.
The Working Group on Ethical Issues in Umbilical Cord Blood Banking and the American Academy of Pediatrics consider intrapartum and after collection consent unethical and recommend that written informed consent be obtained during prenatal care, before the onset of labour, followed by confirmation of consent after delivery.”
برای گرفتن رضایت آگاهانه از مادران اهداکننده، آنان باید با آگاهی از روندها و رویههایی که در جمعآوری خون بند ناف، انجام آزمایشها، پردازش نتیجهها و ذخیرهسازی، پی گرفته شود، و نیز آشنایی با کاربردهای خون بند ناف، آماده شوند. آنان باید بدانند که چه کارهایی انجام میگیرد تا این دلآرامی بهدست آید که اطلاعات پزشکی و شخصی وی، محرمانه نگه داشته خواهد شد. . . .
اگر خون بند ناف در بانک خصوصی ذخیره میشود، مسائلی مانند: مالکیت، تسلط و حق بهرهبرداری و قیمت باید بهطورکامل شفاف، روشن شود. در گاه شروع دردهای زایمانی، پروسۀ گرفتن رضایت، بسیار سخت است، اگر غیر ممکن نباشد، زمانیکه زنان به واسطۀ استرسها و فشارهای روانی و جسمی ناشی از تجربه زایمان، پریشان حالاند.
واپس انداختن پروسۀ گرفتن رضایت، تا پس از جمعآوری خون بند ناف، بازده بالاتری دارد و هزینهای کمتر ایجاد میکند، بدون اینکه بار مسؤولیت اضافی بر تیم مراقبتهای بارداری (پریناتال) وارد شود. با این حال، خون بند ناف، بدون آگاهی و رضایت روشن پدر و مادر جمعآوری شده است.
«گروه کاری در مورد مسائل اخلاقی بانک خون بند ناف» و «آکادمی اطفال امریکا» تأکید میورزند رضایت پس از زایمان و جمعآوری خون، غیر اخلاقی است و سفارش میکنند که رضایت آگاهانه نوشته شده، در طول مراقبتهای دوران بارداری، و قبل از آغاز دردهای زایمان، گرفته شود، و پس از زایمان هم آن رضایت، تأیید و تصدیق شود.
ارجاع پیشین.
[۲۴] . Previous reference:
“The safe management of obstetric delivery should never be compromised to facilitate cord blood collection. Manoeuvres to optimize cord blood unit volume, such as early clamping of the umbilical cord, may be employed at the discretion of the perinatal care team, provided the safety of the mother and newborn remains the major priorit.”
مدیریت ایمن زایمان و تحویل نوزاد، هرگز نباید برای آسانسازی جمعآوری خون بند ناف به خطر بیفتد. ترفندها و مانورهایی که به گرفتن بیشترین حجم واحد خون بند ناف میانجامد، از جمله شتاب در کلامپ زدن به بند ناف، ممکن است اجرای آنها در اختیار تیم مراقبت پریناتال باشد، ولی ارائه ایمنی مادر و نوزاد اولویت عمده باقی میماند.
ارجاع پیشین.
[۲۵] . Stephanie Lauber, Monika Latta, Harald Klüter, Michael Müller-Steinhardt, The Mannheim Cord Blood Bank: Experiences and Perspectives for the Future, Transfusion Medicine and Hemotherapy, 2010, No 37: 90-7:
“As our data confirm, the eligibility of collected CB is often limited by little volume and small NC count as well, as only 25% of all collected CB units fulfilled storage criteria.”
اطلاعات ما تأیید میکنند، که شایستگی ذخیرهسازی برای واحد خون بند ناف به طور معمول با کم بودن حجمِ خونِ جمعآوری شده و شمار کمِ بنیاختههای خونسازِ شمارش شده، محدود میشود، بهگونهای که در مورد تنها ۲۵ درصد از تمامی واحدهای خون جمعآوری شده، معیارها و قاعدههای ذخیرهسازی، عملی و محقق میشود.
استفان لابر و دیگران، بانک خون مانهایم: تجربهها و دیدگاهها برای آینده، مجله طب انتقال خون، ۲۰۱۰، شماره ۳۷/۹۰-۹۷.
[۲۶] . B. Anthony Armson, David S. Allan, Robert F. Casper, Umbilical Cord Blood: Counselling, Collection, and Banking, J Obstet Gynaecol Can 2015; 37(9):832–۴۴:
“Umbilical cord blood is collected from the umbilical vein either before the placenta is delivered (in utero) or following placental delivery (ex utero). Both methods have advantages and disadvantages. Both techniques are in use at Canadian public cord blood banks, although the in utero technique is preferred by most public banks in the United States and many European countries because it can be performed in the delivery room by birth unit staff, is easy to learn, and does not usually require additional personnel or resources. All private banks use in utero collection methods. Evidence from comparative studies suggest that the in utero technique yields slightly higher volumes of cord blood and higher yields of total nucleated cells compared to the ex utero technique.”
خون بند ناف، از راه ورید نافی، به دو روش: پیش از جدا شدن جفت از رحم (درون رحمی) و پس از خروج جفت (بیرون رحمی)، جمعآوری میشود. هر دو روش، مزایا و کاستیهایی دارند. هر دو روش در بانک عمومی خون بند ناف کانادا بهکار میروند، هرچند تکنیک خونگیری «درونرحمی» در بیشتر بانکهای عمومی امریکا و اروپا ترجیح داده میشود؛ چراکه میتوان آنرا در اتاق زایمان و توسط کارکنان تیم زایمان انجام داد، یادگیری آن آسان است و بهطور معمول نیازی به پرسنل و منابع اضافی ندارد. همۀ بانکهای خصوصی از روش «درونرحمی» استفاده میکنند. شواهد حاصل از مطالعات مقایسهای نشان میدهدکه تکنیک «درونرحمی» در مقایسه با «بیرونرحمی»، در حجم خون، بازده اندکی بالاتر و نیز در تعداد سلولهای هستهدار شمارش شدۀ واحد خون بند ناف، بازده بالاتری دارد.
آنتونی آرمسون، دیوید آلن، روبرت کاسپر، بانک خون بند ناف: مشاوره، جمعآوری، ذخیرهسازی، مجله زنان و زایمان کانادا، ۲۰۱۵، شماره۳۷/ ۸۳۲-۸۴۴.
[۲۷] . B. Anthony Armson, David S. Allan, Robert F. Casper, Umbilical Cord Blood: Counselling, Collection, and Banking, J Obstet Gynaecol Can 2015, 37(9):832–۴۴:
“Clamping the umbilical cord within 30 seconds of delivery and placing the newborn infant on the maternal abdomen after delivery have also been reported to improve recovery volume and CD34+ cell content; however, this early clamping defeats the benefits of delayed clamping.”
گزارش شده است، کلامپ بند ناف در عرض ۳۰ ثانیه بعد از زایمان و قرار دادن نوزاد روی شکم مادر بعد از تحویل، موجب بالا رفتن حجم خون به دست آمده میشود و واحد خون، حاوی بنیاختههای بنیادی خونساز (CD34+) بیشتری است. در هر حال، کلامپ فوری بند ناف، منافع حاصل از تأخیر در بستن بند ناف را از میان میبرد.
آنتونی آرمسون، دیوید آلن، روبرت کاسپر، بانک خون بند ناف: مشوره، جمعآوری، ذخیرهسازی، مجله زنان و زایمان کانادا، ۲۰۱۵، شماره۳۷/ ۸۳۲-۸۴۴.
[۲۸] . McDonald SJ, Middleton P. Effect of timing of umbilical cord clamping of term infants on maternal and neonatal outcomes. Cochrane Database of Systematic Reviews 2008, Issue 2. Art. No.: CD004074. DOI: 10.1002/14651858.CD004074.pub2:
“A more liberal approach to delaying clamping of the umbilical cord in healthy term infants appears to be warranted, particularly in light of growing evidence that delayed cord clamping may be of benefit in the longer term in promoting better iron stores in infants, as long as access to treatment for jaundice requiring phototherapy is easily accessible.”
به نظر میرسد، رویکرد آزادتر به بستن با تأخیر بند ناف [در برابر بستن فوری] در نوزادان سالم و رسیده، موجّه باشد، بویژه در پرتو شواهد در حال رشدی که نشان میدهد کلامپِ با تأخیر بند ناف، میتواند منافع بلند مدتی در بهبود ذخایر آهن نوزادان داشته باشد، تا زمانی که دسترسی به درمان زردی، که نیاز به نوردرمانی دارد، به آسانی وجود داشته باشد.
اس جی مکدونالد، پی میدلتون، تأثیر زمان بستن بند نافِ نوزادان رسیده، بر روی مادر و عواقب زایمانی، بانک اطلاعات بررسیهای سیستماتیک کوکران، ۲۰۰۸، شماره ۲، مقاله شماره CD004074، چاپ دوم.
[۲۹] . B. Anthony Armson, David S. Allan, Robert F. Casper, Umbilical Cord Blood: Counselling, Collection, and Banking, J Obstet Gynaecol Can 2015, 37(9):832–۴۴:
“Recommendations:
- Umbilical cord blood collection must not adversely affect the health of the mother or newborn. Cord blood collection should not interfere with delayed cord clamping.
- Health care professionals should inform pregnant women and their partners of the benefits of delayed cord clamping and of its impact on cord blood collection and banking”
توصیهها:
۷. جمعآوری خون بند ناف، نباید تأثیر منفی بر سلامت مادر و نوزاد داشته باشد. جمعآوری خون بند ناف نباید تأثیر و دخالتی بر بستن با تأخیر بند ناف داشته باشد.
۸. متخصصان مراقبتهای بهداشتی، باید زنان باردار و همسرانشان را از منافع کلامپ و بستن با تأخیر بند ناف [در سلامت مادر و نوزاد]، و نیز ضربۀ شدیدی را که این تأخیر بر جمعآوری و ذخیرهسازی خون بند ناف میگذارد، آگاه سازند.
آنتونی آرمسون، دیوید آلن، روبرت کاسپر، بانک خون بند ناف: مشاوره، جمعآوری، ذخیرهسازی، مجله زنان و زایمان کانادا، ۲۰۱۵، شماره۳۷/ ۸۳۲-۸۴۴.
[۳۰] . Skoric D, Balint B, Petakov M, Sindjic M, Rodic P. Collection strategies and cryopreservation of umbilical cord blood. Transfus Med 2007, 17:107–۱۳.
دی اسکوریک و دیگران، راهبردهای جمعآوری و انجماد خون بندناف، طب انتقال خون، ۲۰۰۷، شماره۱۷/ ۱۰۷-۱۱۳.
[۳۱] . Wong A, Yuen PM, Li K, Yu AL, Tsoi WC. Cord blood collection before and after placental delivery: levels of nucleated cells, haematopoietic progenitor cells, leukocyte subpopulations and macroscopic clots. Bone Marrow Transplant 2001, 27:133–۸.
وانگ ای و دیگران، جمعآوری خون بند ناف قبل و بعد از جدا شدن جفت: سطوح سلولهای هستهدار، سلولهای پروژونیتور خونساز، زیرگروههای جمعیتی لکوسیت و لخته شدن ماکروسکوپی، مجله پیوند مغز استخوان، ۲۰۰۱، شماره ۲۷/ ۱۳۳-۱۳۸.
[۳۲] . B. Anthony Armson, Umbilical Cord Blood Banking: Implications for Perinatal Care Providers, Journal of Obstetrics and Gynaecology Canada, 156, March 2005, 263-74.
آنتونی آرمسن، ذخیرهسازی خون بند ناف: پیامدها برای ارائهدهندگان مراقبت پریناتال، مجله زنان و زایمان کانادا، شماره ۱۵۶/۲۶۳-۲۷۳.
[۳۳] . Paul. martin, and Joanne Kortzberg, Umbilical Cord Blood: A Guide for Primary Care Physicians, Am Fam Physician. 2011, 84(6):661-666:
“Collection should not alter routine standards of obstetric care, including the timing of clamping the umbilical cord.”
خونگیری نباید استانداردهای معمول برای مراقبتهای مامایی و زایمانی را به هم بزند و تغیر دهد از جمله زمان کلامپ بند ناف را.
پاول مارتین و جُوان کورتزبِرگ، خون بند ناف: راهنمای مراقبتهای اولیه پزشکی، مجله پزشک خانواده امریکا، ۲۰۱۱، شماره ۸۴/ ۶۶۱-۶۶۶.
[۳۴] . H. E. Broxmeyer, G. W. Douglas, G Hangoc, S. Cooper, J. Bard, D. English, M. Arny, L. Thomas, and E. A. Boyse, Human umbilical cord blood as a potential source of transplantable hematopoietic stem/progenitor cells, Proc Natl Acad Sci U S A. 1989, 86(10): 3828–۳۲:
“Immediately upon delivery of the infant, the umbilical cord, in most cases, was doubly clamped 5-7 cm from the umbilicus and transected between the clamps. The infant was removed from the field. Blood was collected from the maternal (placental) end of the transected cord while the placenta remained in situ (to take advantage of the enhanced blood flow generated by uterine contraction).”
بیدرنگ پس از تولد نوزاد، بند ناف، در بیشتر موارد، در فاصلۀ ۵-۷ سانتیمتر از ناف نوزاد، کلامپ مضاعف میشود و از بین دو گیره، قطع میشود. نوزاد از صحنۀ عمل، خارج میشود. خون از انتهای قطع شده، جمعآوری میشود، در حالیکه جفت به دیوارۀ رحم متصل است (تا بتوان با بهرهگیری از انقباضهای رحمی، به بیشترین بازده در حجم خون دست پیدا کرد.)
هال. ای. بروکسمِیِر و دیگران، خون بند ناف انسان به عنوان یک منبع بالقوه سلولهای بنیادی خون ساز قابل پیوند، مجموعه مقالههای آکادمی ملی علوم ایالات متحده آمریکا، ۱۹۸۹، شماره ۸۶/ ۳۸۲۸-۳۸۳۲.
[۳۵] . B. Anthony Armson, David S. Allan, Robert F. Casper, Umbilical Cord Blood: Counselling, Collection, and Banking, J Obstet Gynaecol Can 2015, 37(9): 832–۴۴:
“Recommendations:
- Health care professionals should inform pregnant women and their partners of the benefits of delayed cord clamping and of its impact on cord blood collection and banking”
«توصیهها:
۸. متخصصان مراقبتهای بهداشتی، باید زنان باردار و همسرانشان را از منافع کلامپ و بستن با تأخیر بند ناف [در سلامت مادر و نوزاد]، و نیز ضربۀ شدیدی را که این تأخیر، بر جمعآوری و ذخیرهسازی خون بند ناف، وارد میکند، آگاه سازند.
آنتونی آرمسون، دیوید آلن، روبرت کاسپر، بانک خون بند ناف: مشاوره، جمعآوری، ذخیرهسازی، مجله زنان و زایمان کانادا، ۲۰۱۵، شماره۳۷/ ۸۳۲-۸۴۴.
[۳۶] . Levy T, Blickstein I. Timing of cord clamping revisited. J Perinat Med, 2006, 34:293–۷.
تی لِوی و دیگران، بازبینی زمان بستن بند ناف، مجله پزشکی پریناتال، ۲۰۰۶، شماره ۳۴/ ۲۹۳-۲۹۷.
[۳۷] . Sanberg PR, Park DH, Borlongan CV. Stem cell transplants at childbirth, Stem Cell Rev, 2010, 6: 27–۳۰.
پی آر سَنبِرگ و دیگران، فراکاشتن سلولهای بنیادی در زایمان، نقدها و گزارشهای سلول بنیادی، ۲۰۱۰، شماره۶/ ۲۷-۳۰.
[۳۸] . Dunn PM. Dr. Erasmus Darwin (1731–۱۸۰۲) of Lichfield and placental respiration. Arch Dis Child Fetal Neonata Ed. 2003, 88: F346–F348:
“Another thing very injurious to the child, is the tying and cutting of the navel string too soon; which should always be left till the child has not only repeatedly breathed but till all pulsation in the cord ceases. As otherwise the child is much weaker than it ought to be, a portion of the blood being left in the placenta, which ought to have been in the child . . . “
آن چیزی که به شدت برای بچه زیان دارد، بسیار زود گره زدن و بریدن بند ناف است؛ در حالی که بایستی همیشه [بریدن و بستن بندناف] ترک شود، تا زمانی که بچه، نه تنها بارها و بارها نفس بکشد، بلکه تا زمانیکه، ضربان در بند ناف از تپش باز ایستد. در غیر این صورت، بچه بسیار ضعیفتر از آنچه باید باشد، هست و بخشی از خون در جفت باقی میماند، در حالیکه باید در بچه باشد . . .
اراسموس داروین (۱۷۳۱-۱۸۰۲) از لیچفیلد و دَمزدن [ضربان] جفت، آرشیو بیماریهای دوران کودکی، نسخه جنین و نوزاد، ۲۰۰۳، شماره ۸۸/ ۳۴۶-۳۴۸.
[۳۹] . Patrick F van Rheenen, Bernard J Brabin, A practical approach to timing cord clamping in resource poor settings, BMJ. 2006, 4, 333(7575): 954–۸:
” Meta-analysis showed that delayed cord clamping in healthy term infants caused no side effects requiring treatment . . .
Cord clamping should be delayed for at least three minutes for optimal placental transfusion, regardless of fetal weight . . .
تجزیه و تحلیلهای بسیاری نشان داد که بستن با تأخیر بند ناف در کودکان سالم و رسیده، هیچ اثر سوئی بر سلامت نوزاد که در اثر آن نیازمند به درمان باشد، ندارد . . .
بستن بند ناف، باید به مدت حداقل سه دقیقه برای انتقال بهینۀ خون از جفت [به نوزاد]، به تعویق بیفتد، بدون در نظر گرفتن وزن نوزاد . . .
پاتریک اف وان رینِن، برنارد جِی برابین، یک رویکرد عملی به زمان بستن بند ناف، در محیطهایی با فقر منبع، ژورنال پزشکی بریتانیا، ۲۰۰۶، شماره ۳۳/ ۹۵۴- ۹۵۸.
[۴۰] . Andrew Weeks, Umbilical cord clamping after birth (Editorials), BMJ 2007; 335:
“. . . But early cord clamping had no specific rationale, and it probably entered the protocol by default . . .
. . . For the mother, trials show that early cord clamping has no effect on the risk of retained placenta or postpartum haemorrhage . . .
How should we approach cord clamping in practice? In normal deliveries, delaying cord clamping for three minutes with the baby on the mother’s abdomen should not be too difficult. The situation is a little more complex for babies born by caesarean section or for those who need support soon after birth. Nevertheless, it is these babies who may benefit most from a delay in cord clamping. For them, a policy of “wait a minute” would be pragmatic . . .
There is now considerable evidence that early cord clamping does not benefit mothers or babies and may even be harmful. Both the World Health Organization and the International Federation of Gynecology and Obstetrics (FIGO) have dropped the practice from their guidelines.”
. . . امّا بستن فوری بند ناف، منطق خاصی ندارد، و این روش بهگمان، به گونۀ پیش فرض وارد پروتکل شده است . . .
. . . برای مادران، آزمایشها نشان میدهد، بستن فوری بند ناف، هیچ تأثیری بر کاهش خطر جفتماندگی یا خونریزیهای زایمانی ندارد. . .
در عمل، چگونه باید با بستن بند ناف روبهرو شویم؟ در زایمانهای طبیعی، دیرکرد در بستن بند ناف، به مدت سه دقیقه، درحالتی که نوزاد روی شکم مادر قرار دارد، خیلی دشوار نیست. وضعیتی که کمی پیچیدگی بیشتری دارد، برای نوزادانی است که با عمل سزارین متولد میشوند و یا بعد از تولد، نیاز به احیاء دارند. با این حال، در این نوزادان، دیرکرد در بستن بند ناف، میتواند منافع بیشتری داشته باشد. برای آنها سیاست «یک دقیقه صبر کن»، عملگرایانه خواهد بود. . .
درحال حاضر، شواهد درخور توجهی وجود دارد که نشان میدهد بستن فوری بند ناف، برای مادران و نوزادان سودی ندارد و حتی ممکن است خطرساز باشد. هم سازمان بهداشت جهانی و هم فدراسیون بینالمللی زنان و زایمان، عمل به دستورالعمل [کلامپ فوری بند ناف] را رها کردهاند.
اندرو ویکز، بستن بند ناف پس از تولد (سرمقاله)، ژورنال پزشکی بریتانیا، ۲۰۰۷، شماره ۳۳۵.
[۴۱] . Ola Andersson, Lena Hellström-Westas, Dan Andersson, Magnus Domellöf, Effect of delayed versus early umbilical cord clamping on neonatal outcomes and iron status at 4 months: a andomized controlled trial, BMJ 2011, 343: d7157:
“Conclusions: Delayed cord clamping, compared with early clamping, resulted in improved iron status and reduced prevalence of iron deficiency at 4 months of age, and reduced prevalence of neonatal anaemia, without demonstrable adverse effects. . . .”
نتیجه: بستن با تأخیر بند ناف [سه دقیقه] در مقایسه با بستن فوری آن، بهبود وضعیت آهن را در پی دارد و شیوع کمبود آهن را در ۴ ماهه اول، کاهش میدهد و نیز شیوع ابتلا به کمخونی را کاهش میدهد، بدون عوارض [منفی] جانبی قابل اثبات. . .
اُلا اندرسون و دیگران، اثر مقابلهای دیر بستن بند ناف در برابر بستن فوری آن، عواقب نوزادی و سطح آهن طی ۴ ماه: مطالعه کنترل شده تصادفی، ژورنال پزشکی بریتانیا، ۲۰۱۱، شماره۳۴۳.
[۴۲] . Timing of Umbilical Cord Clamping After Birth, Committee opinion (Committee on Genetics and Committee on Obstetric Practice), the American college of obstetricians and gynecologists, December 2012, Number 543:
“Physiologic studies in term infants have shown that a transfer from the placenta of approximately 80 mL of blood occurs by 1 minute after birth, reaching approximately 100 mL at 3 minutes after birth. This additional blood can supply extra iron,
amounting to 40–۵۰ mg/kg of body weight. . . .
Several systematic reviews have suggested that clamping the umbilical cord in all births should be delayed for at least 30–۶۰ seconds, with the infant maintained at or below the level of the placenta because of the associated neonatal benefits, including increased blood volume, reduced need for blood transfusion, decreased incidence of intracranial hemorrhage in preterm infants, and decreased frequency of iron deficiency anemia in term infants. . . .
In addition, a longer duration of placental transfusion after birth may be beneficial because this blood is enriched with immunoglobulins and stem cells, which provide the potential for improved organ repair and rebuilding after injury from disorders caused by preterm birth.. . . .
Some studies have shown no increase in the incidence of postpartum hemorrhage from delayed umbilical cord clamping . . .”
بررسیهای فیزیولوژیک در نوزادان رسیده نشان داده است که، حدود ۸۰ میلی لیتر از خون، ۱ دقیقه پس از تولد از جفت به نوزاد سریان مییابد، که به حدود ۱۰۰ میلیلیتر در ۳ دقیقه پس از تولد میرسد. این خون اضافی، ذخیرۀ آهن بزرگی، بالغ بر ۴۰ تا۵۰ میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن نوزاد، فراهم میکند. . . .
چندین بررسی نظاممند پیشنهاد کردهاند که کلامپ بند ناف، در تمامی تولدها، باید برای حداقل ۳۰ تا۶۰ ثانیه به تأخیر افتد، در حالیکه، نوزاد بالاتر یا پایینتر از سطح جفت، نگهداری میشود؛ به دلیل منافع مرتبط با نوزادان، شامل: افزایش حجم خون نوزاد، کاهش نیاز به انتقال خون، کاهش بروز خونریزی داخل جمجمه در نوزادان نارس، کاهش فرکانس از هم گسیختگی کمبود آهن در نوزادان رسیده. . . .
افزون بر این، طولانی شدن سریان خون از جفت به نوزاد، بعد از تولد، میتواند سودمند باشد؛ چراکه این خون، سرشار از ایمیونوگلوبین و سلولهای بنیادی است، که ماده بالقوه و ظرفیت بهبودبخشی، برای بازسازی عضو و از همگسیختگیهای ناشی از تولد زود هنگام را فراهم میآورد. . . .
پارهای از بررسیها و پژوهشها، نشان داده است که تأخیر در بستن بند ناف، میزان خونریزیهای زایمانی مادر را افزایش نمیدهد. . . .
زمان بستن بند ناف پس از زایمان، نظر کمیته ژنتیک و عمل زنان و زایمان، کالج امریکایی زنان و زایمان، دسامبر ۲۰۱۲، شماره ۵۴۳.
[۴۳] . Linderkamp O, Nelle M, Kraus M, Zilow EP. The effect of early and late cord-clamping on blood viscosity and other hemorheological parameters in full-term neonates, Acta Paediatr, 1992, 81:745–۵۰.
لیندرکَمپ و دیگران، اثر دیر یا زود بستن بندناف در غلظت خون و دیگر پارامترهای رِئولوژی خون در نوزادان رسیده، مجله پزشکی پیدیاَتریکا، ۱۹۹۲، شماره ۸۱/ ۷۴۵-۷۵۰.
[۴۴] . Rabe H, Reynolds G, Diaz-Rossello J. A systematic review and meta-analysis of a brief delay in clamping the umbilical cord of preterm infants, Neonatology, 2008, 93:138–۴۴.
اچ راب و دیگران، یک مرور نظاممند و متاآنالیز از یک تأخیر کوتاه در کلامپ بند ناف در نوزادان نارس، مجله پزشکی فوق تخصصی اطفال، ۲۰۰۸، شماره ۹۳/ ۱۳۸-۱۴۴.
[۴۵] . Gabrielle N Samuel, Ian H Kerridge and Tracey A O’Brien, Umbilical cord blood banking: public good or private benefit? , MJA 2008, 188: 533–۵:
“estimates of the likelihood of requiring one’s own stem cells for autologous transplantation later in life vary between 1 in 20 000 and 1 in 200 000”
برآورد احتمال نیاز به سلول های بنیادی خود فرد برای پیوند اتولوگ، در مراحل بعدی زندگی بین ۱ در۲۰،۰۰۰ [۰۰۵/۰ درصد] و ۱ در ۲۰۰،۰۰۰ [۰۰۰۵/۰ درصد] متفاوت است.
گابریل ساموئل و دیگران، ذخیرهسازی خون بندناف: سود عمومی یا منافع شخصی؟ مجله پزشکی استرالیا، ۲۰۰۸، شماره ۱۸۸: ۵۳۳-۵۳۵.
[۴۶] . Nikougoftar Zarif M, A Review of Procedures Involved in Human Umbilical Cord Blood Banking and Transplantation, IJBC, 2014, 7(1):
“Furthermore, other studies have indicated that only 10-15% of banked cord blood units contain sufficient TNC and CD34+ cells for adult HSC transplant”:
علاوه بر این، مطالعات دیگری نشان میدهد تنها ۱۰ تا ۱۵ درصد نمونههای خون بند ناف ذخیره شده دربردارندۀ تعداد سلولهای TNC و CD34+ کافی برای پیوند به بزرگسالان است . . .
ظریف، نیکوگفتار، مروری بر مراحل پیچیده ذخیرهسازی و پیوند خون بند ناف، مجله خون و سرطان ایران، ۲۰۱۴، دوره ۷ شماره ۱.
[۴۷] . Annas GJ. Waste and longing ـ the legal status of placental-blood banking, N Engl J Med, 1999, 340: 1521-1524.
آناس جی ال، زباله و اشتیاق ـ مسائل حقوقی بانک خون جفتی، مجله پزشکی نیوانگلند، ۱۹۹۹، شماره ۳۴۰/ ۱۵۲۱-۱۵۲۴.
[۴۸] . World Marrow Donor Association. WMDA policy statement for the utility of autologous or family cord blood unit storage. 2006. http://www.parentsguidecordblood.org/content/media/m_pdf/WMDAPolicy Statement062006.pdf (accessed Aug 2007).
انجمن جهانی اهدای مغز استخوان، بیانیه سیاستهای انجمن در رابطه با ذخیرهسازی واحد خون بند ناف برای پیوند اتولوگ یا خانوادگی، ۲۰۰۶.
[۴۹] . Gabrielle N Samuel, Ian H Kerridge and Tracey A O’Brien, Umbilical cord blood banking: public good or private benefit? , MJA, 2008, 188: 533–۵:
“appropriate information should be given to the consumers willing to use their [commercial UCB banks’] services, including the fact that the likelihood that the sample may be used to treat one’s child is currently negligible, that the future therapeutic possibilities are of a very hypothetical nature and that up until now there is no indication that the present research will lead to specific therapeutic applications of one’s own cord blood cells.”:
آگاهیهای لازم باید در اختیار مشتریان بهکارگیری خدمات بانکهای خون بند ناف، قرار داده شود، با بیان این حقیقت که:
بهرهگیری از نمونۀ خون بند ناف، برای درمان خود نوزاد [در آینده]، بسیار ناچیز و درخور چشمپوشی است.
چشمانداز درمانی آینده [استفاده از خون بند ناف برای خود فرد]، ماهیتی فرضی دارد.
پژوهشهای ارائه شده، هنوز هیچ نشانهای نیافتهاند که چشمانداز درمانی خاصی را با استفاده از سلولهای خون بند ناف، برای درمان خود فرد، نشان دهد.
گابریل ساموئل و دیگران، ذخیرهسازی خون بندناف: سود عمومی یا منفعت شخصی؟ مجله پزشکی استرالیا، ۲۰۰۸، شماره ۱۸۸: ۵۳۳-۵۳۵.
[۵۰] . European Group on Ethics in Science and New Technologies (EGE). Opinion of the EGE to the European Commission. Ethical aspects of umbilical cord blood banking. Opinion No. 19. Brussels: EGE, 2004. http://europa.eu.int/comm/european_group_ethics/docs/avis19_en.pdf (accessed Jan 2006).
گروه اروپایی اخلاق در علم و فنآوریهای نوین. رأی گروه به کمسیون اروپا. جنبههای اخلاقی بانک خون بند ناف. شماره۱۹، بروکسل ۲۰۰۴.
[۵۱] . Uriel Elchalal, Sozos J. Fasouliotis, David Shtockheim, Chaim Brautbar, Joseph G. Schenker, Daniel Weinstein, and Arnon Nagler, Postpartum umbilical cord blood collection for transplantation: A comparison of three methods, Am J Obstet Gynecol, 2000, Volume 182, 1, Part 1: 227-32:
“Early clamping of the cord was avoided to prevent later neonatal anemia”
برای جلوگیری از کمخونی نوزاد در درازمدت، از بستن زودهنگام بند ناف بایستی پرهیخت.
آریل اِلچهالول و دیگران، جمعآوری خون بند ناف برای پیوند پس از زایمان، مقایسه سه روش، ژورنال زنان و زایمان امریکا، دوره ۱۸۲، شماره ۱/ ۲۲۷-۲۳۲.
[۵۲] . Hutton EK, Hassan ES, Late vs early clamping of the umbilical cord in full-term neonates: systematic review and meta-analysis of controlled trials, JAMA. 2007 Mar 21;297(11):1241-52:
“Delaying clamping of the umbilical cord in full-term neonates for a minimum of 2 minutes following birth is beneficial to the newborn, extending into infancy. Although there was an increase in polycythemia among infants in whom cord clamping was delayed, this condition appeared to be benign”
به تأخیر انداختن بستن بند ناف در نوزادان ترم به مدت حداقل ۲ دقیقه پس از تولد برای نوزاد مفید است و نخستین دوره رشد او را گسترش میدهد. اگر چه افزایش پلی سیتمی در نوزادان که در آنان بستن بند به تعویق افتاده بود وجود دارد، اما این شرایط به نظر، خوشخیم است.
ای کی هوتون، حسن ای اس، با تأخیر بستن بند ناف در برابر بستن زودهنگام در نوزادان رسیده: مروری نظاممند و مِتاآنالیزی کنترل شده، مجله انجمن پزشکی امریکا، ۲۰۰۷، دوره ۲۹۷، شماره ۱۱/ ۱۲۴۱-۱۲۵۲.
[۵۳] . Andersson, O., Hellström-Westas, L., Andersson, D., and Domellöf, M. (2011), Effect of delayed versus early umbilical cord clamping on neonatal outcomes and iron status at 4 months: a randomised controlled trial, BMJ, 343, d7157:
او. اندرسون و دیگران، اثر با تأخیر بستن بند ناف در برابر بستن فوری آن، بر عواقب نوزادی و ذخیره آهن نوزاد در چهار ماهه نخست پس از تولد: یک مطالعه کنترل شده تصادفی، ژورنال پزشکی بریتانیا، شماره ۳۴۳.
[۵۴] . Carlo Petrini, Umbilical cord blood collection, storage and use: ethical issues, Blood Transfus. 2010, 8(3): 139-148:
«According to the European Group on Ethics in Science and New Technologies, there are several fundamental ethical principles which can be considered relevant: “The principle of respect for human dignity and integrity, which asserts the principle of non commercialisation of the human body; the principle of autonomy or the right to self-determination on the basis of full and correct information; the principles of justice and solidarity, as regards to fair access to healthcare services; the principle of beneficence, or the obligation to do good, especially in the area of health care; the principle of non-maleficence, or the obligation not to harm, including the obligation to protect vulnerable groups and individuals, to respect privacy and confidentiality; the principle of proportionality which implies a balance between means and objectives”. In addition, certain value conflicts have significant weight: “the values of freedom and free enterprise can conflict with the principles of solidarity and justice, according to which access to healthcare should be on an equitable basis and based on realistic needs, as well as with the principle of protection of vulnerable groups.»
بر اساس نظر «گروه اروپایی اخلاق در علم و فنآوریهای نو»، در اینجا [بانک خون بند ناف] مباحث اخلاقی اساسی مطرح است: اصل احترام به کرامت انسانی که بنا نهاده، اصل تجارت ناپذیر بودن اعضای بدن انسان را، اصل استقلال و خودمختاری و یا حق تعیین سرنوشت بر اساس اطلاعات کامل و درست، اصل عدالت و مسؤولیت مشترک که به دسترسی عادلانه و آزادانه به خدمات بهداشتی و درمانی، اصل نیکوکاری و تعهد به نیکی، بویژه در ناحیه مراقبتهای بهداشتی، اصل تبهکار نبودن و آسیب نرساندن به دیگران شامل: تعهد به حفاظت از گروهها و اشخاص آسیبپذیر، حفظ حریم خصوصی و محرمانه، اصل تناسب که دلالت دارد به تناسب وسیله و هدف [هزینه و فایده]، افزون بر این، [در این زمینه] تضاد ارزشی درخورِ توجهی وجود دارد، مفاهیمی چون آزادی و آزادی سرمایهگذاری میتواند در کشاکش با مفاهیمی چون اتحاد و همبستگی و عدالت، باشد بر اساس اینکه دسترسی به مراقبتهای بهداشتی بایستی منصفانه و عادلانه و برابر با نیازهای واقعی [همه افراد جامعه] باشد و نیز برابر با اصل حفاظت از گروههای آسیبپذیر.
[۵۵] . Nik Brown, Rosalind Williams, Cord blood banking bio objects on the borderlands between community and immunity, Life Sci Soc Policy. 2015, 11: 11.
نیک براون و روسالایند ویلیامز، بانک خون بند ناف،مرز میان جامعه و مصونیت، مجله دانشهای زندگی، جامعه و سیاست، ۲۰۱۵، شماره ۱۱/۱۱.
[۵۶] . Emily Ann Meyer, Kathi Hanna, and Kristine Gebbie, CordBlood, Establishing a National Hematopoietic Stem Cell Bank Program, the national academies press, Washington, DC , pages: 113-114:
The additional testing of the cord blood unit could reveal unanticipated information about the mother or her child’s health that would have other- wise gone unnoticed. These new revelations could result in future emo- tional, social, and physical hardship to the donor, the donor’s child, or the donor’s family. For example, the discovery of a genetic predisposition to a disease such as cancer could make health insurance difficult for the family to obtain. Or, to take another example, the discovery of carrier status for certain recessive diseases could lead to stigmatization. . . . Extensive disclosure and discussions, both before and after donation, are ways to implement these principles by ensuring that the donor fully comprehends the medical, legal, and ethical issues that arise from the donation of the cord blood units. Test results carry information not only about the child’s health, but also about the genetic health of both parents and the infectious disease status of the mother. . . . Although cord blood banks have the duty to notify a donor of abnormal test results, especially in light of the regulations regarding reportable infectious diseases, the information must be kept confidential and also be delivered to the donor in a manner that is not only appropriate relative to the severity of the abnormality, but that is also sensitive to the possible social and economic repercussions of the disclosure.
. . . . Additional testing of the mother might also result in the detection of a disease that laboratories have a legal obligation to report to state health departments, and the informed consent materials need to include this possibility.
آزمایشهای اضافی و فرعی که روی واحد خون بند ناف انجام میشود، میتواند اطلاعات پیشبینی نشده و غیر منتظرهای از مادر و سلامتی بچه، فاش کند. این آشکارسازیهای جدید، میتواند برای اهداکننده [خون بند ناف]، نوزادش و خانوادهاش، سختیها و رنجهای عاطفی و روحی، اجتماعی و جسمی را در آینده در پی داشته باشد. برای نمونه، کشف استعداد و آمادگی ژنتیکی و مادرزادی برای ابتلا به بیماری [سختی] مانند سرطان، تحت پوشش بیمه قرار گرفتن خانواده را با مشکل روبهرو میکند. و یا به عنوان نمونهای دیگر، کشف اینکه فرد، در وضعیت حامل ژن مغلوب برای بیماری است، به بدنامی فرد [و محرومیت وی از مشاغل و پستهای کاری]، میانجامد . . . . آگاهی بخشی وسیع و کامل و بیپرده و گفتوگو با اهداکننده، هم پیش از اهدا و هم پس از اهداء، راههایی است برای پیادهسازی این امر که اهداکننده به طور کامل از موارد و مسائل پزشکی، حقوقی و اخلاقی برخاسته از اهداء خون بند ناف، آگاه شود. آزمایشها، تنها اطلاعاتی درباره سلامتی نوزاد را در بر ندارند، بلکه همچنین سلامتی ژنتیکی پدر و مادر و نیز بیماریهای عفونی مادر را آشکار میسازند. . . اگرچه بانک خون بند ناف، وظیفه دارد اعلام کند نتایج آزمایشهایی که وضعیت غیرعادی و ناهنجار اهداکننده را نشان میدهند بویژه در پرتو مقررات مربوط به ضرورت گزارشدهی بیماریهای عفونی و مسری، ولی اطلاعات بایستی محرمانه نگه داشته شود و نیز به اهداکننده نیز تحویل داده شود با آداب و روشی که نه تنها ناظر به شدت و سختی و سطح ناهنجاری بیماری است، بلکه واکنشهای اقتصادی و اجتماعی این آشکارسازی را نیز با حساسیت در نظر داشته باشد. . . . افزون بر این، آزمایشهای مادر ممکن است منجر به کشف و ردیابی بیماری شود که آزمایشگاهها تعهد و الزام قانونی دارند که آنها را به نهادهای سلامت دولتی گزارش دهند و فرم رضایت آگاهانه نیز، بایستی دربردارنده این احتمال [و الزام] باشد.
امیلی آن مِیِر و دیگران، سازماندهی برنامه ملی بانک سلولهای بنیادی خونساز، انتشارات آکادامیهای ملی، واشنگتن دی سی/۱۱۳-۱۱۴.
[۵۷] . پیشین
[۵۸] . پیشین
[۵۹] . Ballen KK, Barker JN, Stewart SK, Greene MF, Lane TA. Collection and preservation of cord blood for personal use. American Society of Blood and Marrow Transplantation. Biol Blood Marrow Transplant, 2008;14: 356-63:
It is difficult to estimate the likelihood of use of an autologous CB unit collected at the birth of a healthy baby. Using the probability of developing cancer, the need for transplantation, and the lack of a matched allogeneic donor, estimates of the likely use of a stored autologous CB unit are imprecise but would appear to range from 1:2500 (0.04%) to 1:200,000 (0.0005%):
برآورد احتمال نیاز یک نوزاد سالم به خون بند نافاش برای پیوند، دشوار است. با بهکارگیری احتمال ابتلا به سرطان و در نتیجه نیاز به پیوند و نبود اهداکننده آلوژنیک همسان، ارزیابی احتمال به کارگیری واحد خون بند ناف اتولوگ ذخیره شده برای فرد، روشن نیست؛ اما به نظر میرسد، از احتمال ا به ۲۵۰۰ تا ۱ به ۲۰۰،۰۰۰ هزار در نوسان است.
بالن کِی و دیگران، جمع آوری و حفظ خون بند ناف برای استفاده شخصی، انجمن پیوند خون و مغز استخوان امریکا،مجلۀ زیستشناسی پیوند خون و مغز استخوان، ۲۰۰۸، شماره ۱۴ /۳۵۶-۳۶۳.
[۶۰] . Rubinstein P, Rosenfield RE, Adamson JW, Stevens CE. Stored placental blood for unrelated bone marrow reconstitution. Blood 1993, 81(7): 1679-90:
The whole placental blood unit must be frozen without fractionation:
کل واحد خون جفتی باید بدون شکنش [سلولی و بافتی] منجمد شود.
رابینسون پی و دیگران، خون جفتی ذخیره شده برای بازسازی مغز استخوان غیر مرتبط، مجلۀ خون، ۱۹۹۳، دوره ۸۱ / ۱۶۷۹-۱۶۹۰.
[۶۱] . Amit N Patel, Jorge Genovese, Potential clinical applications of adult human mesenchymal stem cell (Prochymal) therapy, Stem Cells Cloning. 2011, 4: 61-72.
امیت پتل، جرج جنوز، کاربردهای بالینی بالقوه سلولهای مزانشیمی انسان در درمان بزرگسالان، مجله شبیهسازی سلولهای بنیادی، ۲۰۱۱، شماره ۴ / ۶۱-۷۲.
[۶۲] . Vanderson Rocha, John E. Wagner, Kathleen A. Sobocinski, John P. Klein, Mei-Jie Zhang, Mary M. Horowitz, and Eliane Gluckman, Graft-Versus-Host Disease in Children Who Have Received a Cord-Blood or Bone Marrow Transplant from an HLA-Identical Sibling, N Engl J Med 2000; 342:1846-54:
“Recipients of cord-blood transplants from HLA-identical siblings have a lower incidence of acute and chronic GVHD than recipients of bone marrow transplants from HLA-identical siblings.”
شیوع بیماری «پیوند علیه میزبان»، در گیرندگان خون بند ناف با HLA یکسان از اهداکننده هم نژاد (خواهر و برادر) در مقایسه با گیرندگان مغز استخوان با همین شرایط، کمتر است.
وندرسون و دیگران، بیماری پیوند علیه میزبان در کودکانی که خون بند ناف یا پیوند مغز استخوان را دریافت کرده اند از خواهر و برادر با HLA مشابه. مجله نیوانگلند، دوره ۳۴۲/ ۱۸۴۶-۱۸۵۴.
[۶۳] . نکات مهم در مورد درمان با سلولدرمانی، مرکز سلولدرمانی رویان، به نشانی اینترنتی:
http://www.rctc.ir:
«در حال حاضر فقط چند استفاده درماني خاص با استفاده از سلولهاي بنيادي به صورت گسترده مورد استفاده قرار ميگيرد.
هنوز تعداد بيماريهايي كه ميتوان آنها را با استفاده از سلولهاي بنيادي درمان نمود، بسيار اندك است و اغلب اثر درمانی سلولهای بنیادی در مطالعات بالینی در حال بررسی است. يكي از بيماريهايي كه به طور گسترده با استفاده از سلولهاي بنيادي خونساز مغز استخوان و يا خون بندناف درمان ميشود بيماريهاي خوني و سرطانها هستند. بعضي از آسيبهاي پوستي، استخواني، غضروفي و قرنيه نيز در حال حاضر با استفاده از سلولهاي بنيادي همان بافتها درمان ميشوند. بيماريهايي كه در اين جا به آنها اشاره شد جزو مواردي هستند كه درمان آنها با سلولهاي بنيادي در مجامع علمي پذيرفته شده است.»
[۶۴] . Karen K. Ballen, Eliane Gluckman, Hal E. Broxmeyer, Umbilical cord blood transplantation: the first 25 years and beyond, Blood. 2013 Jul 25; 122(4): 491–۸.
کارن بالن، الینا گولکمن، هال بروکسمایر، پیوند خون بند ناف، ۲۵ سال اول و فراتر از آن، مجله خون، ۲۰۱۳، شماره ۱۲۲ / ۴۹۱-۴۹۸.
[۶۵] . Akyurekli C, Impact of ethnicity on human umbilical cord blood banking: a systematic review, Transfusion, 2014, 54(8): 2122-7.
اکیورکلی، تأثیر قومیت در بانکداری خون بند ناف، مرور نظاممند، مجله تزریق، ۲۰۱۴، شماره ۵۴ / ۲۱۲۲-۲۱۲۷.
[۶۶] . NIS (U.S. Department of Health and Human Services, National Institutes of Health, National Cancer Institute):
“Ashkenazi Jews: One of two major ancestral groups of Jewish individuals. The ancestors of Ashkenazi Jews lived in Central and Eastern Europe (e.g., Germany, Poland, Russia). The other group is called Sephardic Jews and includes those whose ancestors lived in North Africa, the Middle East, and Spain. Most Jews living in the United States are of Ashkenazi descent.”:
یهودیان اشکنازی: یکی از دو گروه عمدۀ نیاکانی یهودیان. نیاکان یهودیان اشکنازی در مرکز و شرق اروپا میزیستهاند. . . . گروه دیگر، یهودیان سفاردی که نیاکان ابتدایی آنها در مناطق شمال افریقا، خاورمیانه و اسپانیا سکونت داشتهاند. بیشتر یهودیان امریکای شمالی، اشکنازی تباراند.
دپارتمان خدمات سلامت انسانی دولت امریکا
[۶۷] . Jewish Genetic Disease Consortium JGDC, Jewish Genetic Diseases, 2014 (JewishGeneticDiseases.org):
” There are different genetic concerns for people of Ashkenazi Jewish background (German, French or Eastern European), and people of Sephardic (Mediterranean) or Mizrahi (Persian/ Iranian or Middle Eastern) background. Regardless of the specific Jewish background, all Jewish and interfaith couples should have preconception carrier screening for the Jewish genetic diseases.”:
نگرانیهای ژنتیکی گوناگونی برای اشکنازی تبارها و سفاردی تبارها و میزراهی تبارها وجود دارد.فارغ از زمینۀ نژادی، همه زوجهای یهودی بایستی قبل و حین بارداری، نسبت به بیماریهای ژنتیک ویژۀ یهودیان، غربالگری شوند.
کنسرسیوم بیماریهای ژنتیک یهودیان، ۲۰۱۴.
[۶۸] . Rubinstein WS, Hereditary breast cancer in Jews, Fam Cancer. 2004, 3(3-4): 249-57:
“A family history of breast cancer poses higher risks for Jewish versus non-Jewish women, particularly for early-onset breast cancer.”
سابقۀ خانوادگی سرطان پستان، خطرهای بالاتری برای زنان یهودی در مقایسه با غیر یهودیان در پی دارد، بویژه در سرطان پستان زودرس.
رابینسون، به ارث رسیدن سرطان پستان در یهودیان، مجله سرطان فامیلی، شماره ۳ /۲۴۹-۲۵۷.
[۶۹] . Karen H. Lu, Marie E. Wood⇑, Molly Daniels, Cathy Burke, James Ford, Noah D. Kauff, Wendy Kohlmann, Noralane M. Lindor, Therese M. Mulvey, Linda Robinson, Wendy S. Rubinstein, Elena M. Stoffel, Carrie Snyder, Sapna Syngal, Janette K. Merrill, Dana Swartzberg Wollins and Kevin S. Hughes, Collection and Use of a Cancer Family History for Oncology Providers, Journal of Clinical Oncology, 2014, VOLUME 32, NUMBER 8, 833-841.
کارن و دیگران، جمع آوری و استفاده از یک سابقه خانوادگی برای مراقبتهای سرطانشناسی، مجله آنکولوژی بالینی امریکا، ۲۰۱۴، شماره ۸ / ۸۳۳-۸۴۱.
[۷۰] . Gorodetska I, Serga S, Levkovich N, Lahuta T, Ostapchenko L, Demydov S, Anikusko N, Cheshuk V, Smolanka I, Sklyar S, Polenkov S, Boichenko O, Kozeretska The frequency of BRCA1 founder mutation c.5266dupC (5382insC) in breast cancer patients from Ukraine, Hered Cancer Clin Pract. 2015, 13:19.
گورودِستکی و دیگران، فراوانی جهش ژنتیکی بنیانی BRCA1 در بیماران مبتلا به سرطان پستان در اوکراین، مجله سرطانهای ارثی در فعالیت بالینی، ۲۰۱۵، شماره ۱۳ / ۱۹.
[۷۱] . Adin Steinsaltz ,The Essential Talmud, basic books, USA, 1976, page: 136:
“A third type of marriage is not only invalidated but the man’s paternity of any issue resulting is not recognized. This rule applies, for example, to a marriage between a Jew and non-Jew. Whether a marriage ceremony was conducted or not, it is not considered a legal marriage, and any child born of the union is regarded as having been born parthenogenetically, that is, he is always classified according to his mother’s origins. If the mother is Jewish he is regarded as a Jew; if she is not, then he too is not Jewish.”:
گونۀ سوم پیوند زناشوئی، نه تنها روا نیست، بلکه هیچیک از فرزندان زاده شده، بستگی با جنس مرد ندارند. نمونۀ آن، حکمی است که بر پیوند زناشوئی یهودی با غیر یهودی جاری میشود. این پیوند، نارواست و غیر شرعی، چه مراسم رسمی پیوند زناشوئی، در آن پاس داشته شده باشد، یا خیر. و هر فرزندی که از این پیوند زناشویی، چشم به جهان بگشاید، زادۀ بکرزایی انگاشته میشود. [گوییا، خود، خود را بارور ساخته است] بدین معنی که هماره، دوده و تبار او را با دوده و تبار مادر میسنجند؛ اگر مادر یهودی باشد، او نیز یهودی است و اگر غیریهودی باشد، او نیز غیریهودی است.
آدین اشتاین سالتز، سیری در تلمود، انتشارات بیسیک بوک، امریکا، ۱۹۷۶، ص: ۱۳۶.