سخن هفتهموضوع‌نامک

سخن هفته -۲۰

دانشی ارزش‌مند است و والا، که گرهی از کار بستهٔ انسان بگشاید.

او را در شب‌های دیجور و کران‌ناپیدا، چراغ راه باشد، در بست و گشاد کارها، نقش‌آفرین، در وادی‌های تاریک و گاهِ سرگردانی، حیرت‌زدگی و سرگشتگی، جهت‌یاب، در بیابان‌های قفر، خشک و سوزان، چشمهٔ جوشان، در هلاکت‌گاه‌ها و دام‌گاه‌ها، راهِ رهایی و در برابر بادهای سموم، نسیم حیات‌بخش.

دانشی که کومه‌ای را نیفروزد، به کانونی گرما نبخشد، والایی‌ها را به جویبار زندگی جاری نسازد، دلی را جلا ندهد، تاریکی را از ساحَتِ آن نزداید، شرنگ‌ستان را به شهدستان دگر نکند، تاریکی است و تاریکی‌افزا و گسترانندهٔ جهل و ناآگاهی  و آموزاندن و آموزیدن آن، زیان‌بار  و وِزر و وبال.

اسلام، باریک‌اندیشانه و دقیق، به این ساحَت، ورود پیدا کرده است و از آغاز و گاه برآمدن و سرزدن از مشرق «جان»‌ها، چنان بنای تربیتی انسان باورمند را ریخته که راه روشن و رخشان را در دانش‌اندوزی و به‌کاربندی آن برگزیند و از کژراهه‌ها، دانش‌های کژراهه‌آفرین، باتلاق‌ساز و تاریکی‌افزا، بپرهیزد و بر آبشخورهایی از دانش‌ها فرود آید که به «جان»‌ و زندگی‌اش، معنی و جهت و روشنایی بخشد و دل تاریکی‌ها را بشکافد و سپیده را بنمایاند.

اسلام، در نگاه و باورِ انسانِ باورمند و در افق دید و چشم‌انداز او، دانش را به‌گونه‌ای رسم کرده، نگاریده، جلوه‌گر ساخته و به نمایش درآورده که در پی هر بانگ و صیحه‌ای به حرکت درنیاید و هر پندار، تراوش، خیال، افسانه، خرافه، بافته، تنیده، لاف و ادعایی را دانش نینگارد و بداند پندارگرایان، تراوندگان اندیشه‌های باطل، خیال‌پردازان، افسانه‌بافان، خرافه‌پردازان، تنندگان اوهام، و لاف‌زنان و نادانان عالم‌نما و رهزنان اندیشه، بسیارند و در کنام‌ها در کمین.

با این چشم‌انداز و افق نگاه که انسان مسلمان، گزیری ندارد برای ماندن، پوییدن، رهیدن از دام‌ها و تارها و فرارفتن از نردبان ایمان و بر بام گیتی خیمهٔ مجد و سروری افراشتن، جز آن که آنی از این چشم‌اندازِ روشنایی‌افزا و دلگشا، چشم برندارد و از آن افق نگاه، نگاه، جامعهٔ دانش‌پایه، پا می‌گیرد، استوار و به‌دور از هر کژی، قد می‌افرازد و انسانِ دانش‌محور، پا به عرصه می‌گذارد و زمام امور را در دست می‌گیرد.

در جامعهٔ پای‌استوار به دانش، همه چیز بر سنجهٔ دانش سنجیده می‌شود. آن‌گاه که این سنجه، دقیق برپا گردد و این مِحَک و سنگ زرآزمای، ابزار کار سنجه‌گران همه‌سونگر قرار بگیرد و عیار هر اندیشه و سخنی با آن سنجیده شود، جایی برای جولان‌گری و میان‌داری وَهم‌ها، پندارها، خرافه‌ها، سخنان و تراوش‌های فکری بی‌عیار و ناکارامد نمی‌ماند، بسان کف روی آب، کنار زده می‌شوند و فکرها و دانش‌های ناب، با عیار بالا، جلاخورده، سودمند، کارا و نقش‌آفرین در بست و گشادِ کارها می‌مانند و به میان‌داری می‌پردازند. این، سنت الهی است که کف از بین می‌رود و آبِ صاف، روشن و سودمند می‌ماند:

«أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت أَودِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّيلُ زَبَدًا رابِيًا ۚ وَمِمّا يوقِدونَ عَلَيهِ فِي النّارِ ابتِغاءَ حِليَةٍ أَو مَتاعٍ زَبَدٌ مِثلُهُ ۚ كَذٰلِكَ يَضرِبُ اللَّهُ الحَقَّ وَالباطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذهَبُ جُفاءً ۖ وَأَمّا ما يَنفَعُ النّاسَ فَيَمكُثُ فِي الأَرضِ ۚ كَذٰلِكَ يَضرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ.»

از آسمان، آب فرستاد، پس رودهایی، هر یک بر اندازهٔ خود، روان شدند و آب، کفی برآمده، با خود آورد. آن‌چه در آتش‌اش گدازند، تا زیوری و کالایی کنند، خود کفی است، همانندش. خداوند، برای راست و ناراست، چنین مَثَل زند. امّا کف از میان برود، و امّا آن‌چه کسان را سود دهد، از زمین بر جای ماند. خداوند، مَثَل‌ها را این‌چنین زند.

با الهام از این شریفه و مَثَل‌ راه‌گشا و خردافروز الهی، به این نکته رهنمون می‌شویم که دانش‌های ناسودمند، ناکارامد، گره‌افزا، خرافه‌آگند، خردسوز، بازدارنده از شکوفانی و بالندگی اندیشه و نوآوری‌های سازنده و دگرگون‌آفرین و فراخیزانندهٔ جامعه به سوی روشنایی، کف روی آب و ناماندگارند و دل‌بستن و تکیهٔ بدان‌ها نابخردانه و ایمان‌سوز و کشانندهٔ جامعه به باتلاق هرزگردی.

خِرد، حکم می‌کند که جامعهٔ علمی، عالمان روشن‌اندیش، تراز، دغدغه‌مند، و در اندیشهٔ اوج‌گیری انسان و جامعه و فراخیزی‌های پیاپی، برای دست‌یابی  به جامعهٔ نمونه، اقتصاد سالم، سیاست تراز و عزت‌محور، دقیق و باریک‌اندیشانه، آن‌به‌آن، به بازشناسی و بازشناساندن کف از آب برآیند و مردمان را از این‌که در جاذبهٔ دروغین و چشم‌پرکنِ کف‌های ناماندگار، درون‌تهی و ناسودمند قرار بگیرند، با آگاهی‌بخشی برهانند و نگاه آنان را از کف، به‌سوی آب روشن و زلال که در زیر کف در جریان است و ساری، برگردانند.

گام در این نهضت و فراخیزی بزرگ، گام نهادن جای گامِ انبیاء و رسولان الهی است.

 

Untitled2

رسالت رسولان الهی، از آغاز تا انجام، بر این پایه بوده که نگاه‌ها را از کف‌های ناماندگار، زودگذر و ناسودمند به آب‌های زلال و رخشان برگردانند، به ژرفاها، ماندنی‌ها، بی‌آمیغ، خُنُکی‌افزا، ناآمیخته به باطل‌ها و هرزگردی‌ها.

جامعهٔ جاهلی از آن روی جاهلی بود، بی نور، فرورفته در باتلاق شب و بی‌روزن به فرداهای روشن و سپیده‌دمان‌ها، که خرافه، هرزگردی، ژاژخایی و ژاژدرایی، سِحر و جادو، افسانه، پندارهای غلط، دانش‌های تاریکی‌افزا و جهل‌آفرین، میان‌دار بودند و افق را تیره و تار می‌نمایاندند، یأس می‌پراکندند، ایستایی بر ایستایی می‌افزودند، تاریکی بر تاریکی و گمراهی بر گمراهی.

نظام جاهلی که بر دانش‌های ناسودمند، خردسوز، گمراه‌کننده و ناپاسخ‌گوی به نیازهای واقعی مردمان بار شده بود، باید فرو می‌ریخت و خِرد انسان از تارهای سخت‌درهم‌تنیدهٔ آن رهایی می‌یافت و شکوفان می‌شد و برای ادارهٔ زندگی و برآوردن نیازهای روزمرّهٔ خود، راه‌های پرپیچ و خم، ناایمن، با پرتگاه‌های بسیار و گذرگاه‌های سخت و هراس‌انگیز را، نابخردانه در پیش نمی‌گرفت و این‌گونه نمی‌پنداشت که برای پیمودن راه‌های دشوار و پرسنگلاخ زندگی و فراز و فرودها و گذر از باتلاق‌ها و گرداب‌ها، باید به طلسمات، سِحر و جادو و اوراد بی‌خاصیت، پناه ببرد و دشواری‌ها را بر خود دشوارتر کند و همیشه و همه‌گاه بسان خر آسیاب به دور خود بچرخد و با همهٔ تلاش، به همان نقطه‌ای برگردد که بود.

رسالت رسولان الهی بود که در پرتو دانش‌های روشن و روشن‌گر، خردها را آزاد کنند و آنها را از بیغوله‌های نمور و بویناک جاهلی و خارستان دانش‌های بی‌ثمر و عمربربادده، به شکوفه‌زار خردها، ره نمایند.

رسول اعظم، در روزگاری سخت و دهشتناک، که جاهلیت در اوج تاخت و تاز بود و جولان‌گری، غبارانگیزی و تَبه‌گینی، به رسالت برانگیخته شد، تا ریشه‌های آن را بخشکاند و جلو مرداب‌آفرینی‌های آن را بگیرد و با آگاهی‌بخشی و برانگیزاندن انسان‌ها، نگذارد کاروان انسانی را در دیولاخ‌ها فرود آورد.

رسول خدا، با جاهلیت به رویارویی همه‌سویه برخاست، با ریشه‌ها، خاستگاه‌ها، زمینه‌ها و با آن‌چه در ماندگاری و رسوب آن در ذهن‌ها، نقش می‌آفرید.

آن رسول روشنایی، با بهره‌گیری از سرچشمهٔ لایزال وحی، راه درهم شکستن جاهلیت را در خشکاندن مُرداب‌هایی دانست که رویش‌گاه این نظام تبه‌گینی‌گستر بودند: شرک، افسانه‌ها، خرافه‌ها، دانش‌های گمراه‌کننده، غیرضرور و زیان‌بار و آن‌چه یادگیری و به ذهن‌سپاری آنها، جان را از فرودآیی به آبشخور حق و حق‌گرایی و ذهن را از پویایی، جولان‌گری، شکافندگی و بُرّایی باز می‌دارد و به بیغوله می‌برد، تاریک‌خانه‌های هستی‌سوز.

پای‌افشاری اسلام روی دانش‌آموزی، دانش‌گستری، ژرفابخشی به دانش، فراچنگ‌آوری آن، با هر تلاش و رنج، سنگلاخ‌ها، صحراها و بیابان‌های قفر و سوزان را در نوردیدن؛ و دمادم، دمیدنِ نسیمِ دانش به کوی جانِ انسان مسلمان و … بیان‌گر جایگاه دانش در این دین وَحیانی است.

انسان مسلمان، باید همیشه و همه‌گاه، چراغ دانش را فرادست بگیرد و در پرتو آن بپوید و چرخ زندگی خود را به گردش درآورد، تا در تاریکی فرو نرود و هرزگردی گریبان‌گیرش نشود و تار و پود زندگی‌اش را از هم درْنَدَرَد.

دین‌داری، ایمان، باورمندی به راه روشن حق و عبادت‌ها و نیایش‌ها، چه فردی و چه گروهی، به دانش بستگی دارد و گره خورده است. بدون دانش، آگاهی‌های ژرف و دقیق، تکاپوگری در پرتو دانش، راهی به ساحَتِ دین‌داری، ایمان و عبادت و پرستش خدای یکتا نیست.

هیچ حرکت، پویش و تلاش دینی در این آیین رخشان، جز با مُهر دانش و آگاهی پذیرفته نیست.

Untitled2

از این روی، در این آیین پاک، روشن و هماهنگ با ناب فطرت، علم‌جویی فریضه است:

«طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة»

طلب علم بر هر مرد و زنِ مسلمان، واجب است

الحیاة، ج۱ /۷۰

و مجاهدت در راه خدا:

امام علی (ع):

«الشاخص فی طلب العلم کالمجاهد فی سبیل الله»

آن‌که به جست‌و‌جوی علم برخیزد، همچون مجاهد در راه خداست.

همان

و چنان والا و مقدس که شایسته و بایسته و رواست، انسان در فراگیری آن، فرو رفتن در گرداب‌ها و به خطر افتادن جان خویش را، به جان بخرد:

امام صادق (ع):

«اطلبوا العلم و لو بخوض اللُّججِ و شقّ المهج»

به طلب دانش و علم برخیزید، هرچند با فرو رفتن در گرداب‌ها و در خطر افتادن جان‌ها، همراه باشد.

همان

و بر اوست که در راه رسیدنِ به چشمهٔ خور، روشن و روشنایی‌آفرین، جلادهندهٔ دل و شکوفانندهٔ خرد، بی‌باکانه، گام در آوردگاه‌های سهمگین و هراس‌انگیز بگذارد، گرچه به ریختن خون‌ها بینجامد:

«لو علم الناس ما فی العلم لطلبوه و لو بسفک المهج و خوض اللجج.»

اگر مردمان ارزش علم و دانش را می‌دانستند، به جست‌و‌جوی آن بر می‌خاستند، اگرچه به ریختن خون‌ها بینجامد و به فرو رفتن در گرداب‌های مرگبار.

و انسان باورمند، با سینه‌ای لبالب از شهد حق، حق ندارد از دو حال خارج باشد:

یا دانا و یا در جست‌وجوی دانایی و باید بپرهیزد از این‌که وقت‌گذرانِ لذت‌طلب باشد.

امام باقر (ع) از رسول خدا (ص):

«اُغْدُ عالماً، او متعلماً و ایاک ان تکون لاهیاً متلذذاً»

یا دانا باش، یا جویندهٔ دانایی و بپرهیز که وقت‌گذرانی لذت‌طلب باشی.

همان/۷۲

روشن است و بر خداوندگاران خرد، پیدا، آیینی که پیروان و همرهان کاروان خود را این‌سان به سرابُستان دانش فرامی‌خواند و به شهدنوشی و شهدگیری از شهدستان دانش برمی‌انگیزاند، چه دانشی را در نظر دارد، نگاه دقیق و زاویه‌یاب خود را به کدام افق دوخته و بر آن است چه نیازی از نیازهای انسان را برآورده سازد و در پی بنیان‌گذاری چِسان جامعه و تمدنی است، با چه ویژگی‌ها، نقشهٔ راه و دستگاه تربیتی و انسان‌سازی.

این‌که در دوران فرمانروایی جهل و هیچ‌انگاری دانش، به انسان‌های باورمند به راه و آیین خود فرمان می‌دهد:

فراخیزند، توسن بتازند، صحراهاو بیابان‌ها را، به تاخت درنوردند و از درّه‌ها و گرداب‌های مرگ‌بار، بی‌محابا و بی‌پروا درگذرند و به رویارویی با گردبادهای خان‌مان‌برافکن برخیزند و جان خود را کف دست بگذارند تا به رویش‌گاه و زادگاه دانش، بار یابند و به کانون‌های شعله‌افروز، و از آن رویش‌گاه‌ها و کانون‌ها برای بالندگی و روشنایی زندگی و جامعهٔ خود، بهره‌ای برگیرند و قبسی، هر دانشی را در مردمک چشم خود قرار نداده و در چشم‌اندازی که فراروی دارد، زیرا که جان انسان‌ها بس والا و عزیز است، هیچ‌کس و هیچ آیین و مرامی حق ندارد آن‌را در پای هر علف هرزی فرو چکاند.

این جان‌فشانی و فرورفتن در لجّه‌های هراس‌انگیز و پنجه‌درپنجه افکندن‌های خونین، از برای دانش‌هایی است که عزت فرد و جامعه را رقم می‌زنند، تعالی‌بخش‌اند و کاروان انسانی را از چنبرهٔ مرگ، گذر می‌دهند و کرانه‌های سعادت و نیک‌روزگاری را می‌نمایانند و لوث فقر و شوم‌روزگاری را از ساحَتِ زندگی می‌پیرایند.

با درنگ در نکته‌نکته و فراز‌فرازی که اسلام در باب جایگاه علم، علم‌آموزی، گستراندن دامنهٔ آن و بهره‌یابی و پرتوگیری خردمندانه از آن برای ساختن جامعه و برافراشتن پایه‌های آن و شکستن طلسم شب و گشودن سپیده، به این راه روشن ره‌نمون می‌شویم که دانشی تلاش در راه رسیدن به چَکاد آن مقدس است و مجاهدتِ در راه خدا و جان‌باختن و جان‌افشاندن برای فرارفتن به ستیغ روح‌نواز آن روا، که دگردیسی‌آفرین باشد و جامعه و تلاش‌گرِ در راه خود را از ایستایی، رکود، تاریکی، سرگردانی، حیرت‌زدگی و گم‌گشتگی در غبار زمانه برهاند و پایه‌های زندگی عزت‌مندانه، باشکوه و والا را برافرازد و روزبه‌روز، بر گسترهٔ روشنایی و برچیده‌شدن شولای شب بیفزاید و زمینه‌ها را برای بردَمیدن سپیده مهیا سازد.

این پرتوی است از حرکتِ روشن نبوی.

حرکتی که در هر دوره، زمانه، اقلیم و میان هر مردمی، از هر نژاد، تبار و دودمان، باید در پرتو دانش و آگاهی‌های برافرازنده، برافروزنده و ره‌گشای روز، به حقیقت می‌پیوست.

اسلام، به‌هیچ‌روی نمی‌توانست با خیل، فوج و گروهی از مردمان و پیروان تاریک‌بین، تاریک‌اندیش، ناآگاه از دانش‌های روز، پرتو افشاند، جاذبه آفریند، قامت افرازد و زمینه را برای قامت‌افرازی مردمان دیگر اقلیم‌ها و سرزمین‌ها، فراهم آورد.

این آیین رستاخیزآفرین، شورانگیز و آگاهی‌گستر، باید با باورمندانی، آوردگاهِ‌ نبرد با جهل و تاریکی را گرم می‌کرد که بصیرت، دانایی و آگاهی، با برق شمشیرشان درهم آمیخته بود.

Untitled2

برابر این نقشهٔ راه و آوردگاه‌هایی که باید پیاپیوسته، در این سوی و ان سوی اقلیم توحیدیان و یکتاپرستان، پا می‌گرفت، رسول خدا (ص) یاران، پیروان و باورمندان راه حق را، برای میان‌داری در آن نبردگاه‌های سرنوشت و ساختن فردای روشن، جامعه و تمدنِ تراز، آن‌به‌آن، به آبشخور دانش‌های سودمند و برآورندهٔ نیازهای روز و تعالی‌بخش ره می‌نمود:

اما کاظم (ع):

«دخل رسول اللّه، المسجد فاذا جماعة قد أطافوا برجل، فقال: ما هذا؟

فقيل: علاّمة

فقال: و ما العلاّمة؟

فقالوا له: أعلم النّاس بأنساب العرب و وقائعها و أيّام الجاهليّة و الأشعار العربيّة.

قال: فقال النّبىّ (ص): ذاك علم لا يضرّ من جهله و لا ينفع من علمه.

ثمّ قال النّبىّ (ص) إنّما العلم ثلاثة:

آية محكمة، أو فريضة عادلة، أو سنّة قائمة، و ما خلاهنّ فهو فضل.»

رسول خدا (ص) وارد مسجد شد، در آن‌جا، مردمان را دید که پیرامونِ مردی گرد آمده‌اند.

فرمود: این چیست؟

گفتند: علّامه است.

فرمود: علّامه چیست؟

گفتند: داناترین مردم به نسب‌های اعراب و رویدادهای ایشان و جنگ‌های جاهلیت و اشعار عرب.

پیامبر (ص) فرمود: این دانشی است که اگر کسی آن‌را نداند، زیانی  به او نمی‌رساند و چون کسی آن‌را بداند، سودی برایش ندارد.

سپس فرمود: سه چیز علم است: آیتی استوار، یا فریضه‌ای عادلانه، یا سنتی برقرار، و آن‌چه جز این‌هاست، فضل است.

این سخن سَخته، سنجیده و ترازمند، زرسنجه و معیاری است دقیق برای جامعهٔ اسلامی که نقشهٔ راه خود را، در هر دوره‌ای، برابر آن، سامان دهد، تا از هرزگرایی در فراگیری دانش‌ها، در امان ماند و برای دانش‌های ناسودمند، فرصت‌سوز و عمربربادده، سرمایه‌گذاری نکند.

اگر انسان مسلمان، از آغاز تاکنون، برهه‌برهه و دوره‌دوره و در هر جایی از گسترهٔ زمین، این سخنِ روشن را چراغ راه خود قرار می‌داد و تار و پودِ تاریکی‌ها را با پرتو رخشان آن  از هم می‌گسست، در درازای زمان و امروزه، شاهد هجوم شب، به اقلیم خود نبود و با دانش‌های راهبردی، در برابر هر شبیخون، یورش و تاخت و تازِ شب‌پرستانِ شب‌گستر، می‌ایستاد.

و در پرتو این ایستادگی عالمانه و دقیق‌اندیشانه، آموزه‌های ناب، گره‌گشا و دانش‌گسترِ دین و حقیقت محمدیه، زمینه و مجال می‌یابیدند تا ریشه بدوانند و شاخ و برگ بگسترانند؛ زیرا که دامن‌گستری و پرتوافشانی دین و حقیقت محمدیه، در شعاع دانش و زمینه‌سازی‌های آن، به حقیقت خواهد پیوست.

دین، آموزه‌های وَحیانی، دستورها و حکم‌های ناب و انسان‌ساز و رستاخیز‌آفرین آن، در تاریکی نمی‌شکفد. در روشنایی و پرتوهای رخشان دانش، زیبایی‌های آن نمود پیدا می‌یابد، جلوه‌گر می‌شود و شادابی را به جام «جان»ها فرومی‌ریزد.

اسلام، دین روشنایی است، در تاریکی و وادی جهل، از پرتوافشانی، نمو و شکوفایی، بازمی‌ماند. از این روی، آموزه‌ها، دستورها و برنامه‌های آن، به‌گونه‌ای سامان‌دهی شده که انسان باورمند، در نخستین گام، به وادی آگاهی و دانایی ورود می‌یابد و آن‌گاه برابر آگاهی‌ها و دانایی‌هایی که در این وادی به‌دست آورده، به وادی مقدس برابرسازی رفتار خود با آموزه‌ها و دستورهای دین، گام می‌گذارد، گام استوار و به دور از هرگونه لغزش.

این پیام وَحیانی ـ نبوی، که انسان باورمند برای ساختن جامعه، فردا و فرداهای خود، بایستی بر گِردِ دانش‌های سودمند بگردد و بر بِرکه‌های زلال آنها آن‌به‌آن فرود آید و جام ذهن و فکر خود را لبالب سازد، هم دانش‌های برآمده از متن و زلال دین را، که دوره به دوره، بر اثر نیازهای روزمرهٔ جامعه و انسان مکلف، دامن گسترده‌اند، دربرمی‌گیرد و هم دانش‌هایی را که برابر نیازها خود و جامعهٔ دینی، از دیگران و دیگر سرزمین‌ها، در هر دوره‌ای، با تلاش و رنج سفر و … به‌دست آورده است.

در هر دو حوزه، پایهٔ کار برای پیشرفت و تعالی و به جولان درآوردن فکر و خارج شدن از بن‌بست‌ها و گشودن راه‌های نیک‌روزگاری و زندگی سعادت‌مندانه، دانش‌هایی است که نیازها را برآورند، نیازهای جسم و روح و غیر از این اگر دانش‌هایی میان‌دار باشند و ذهن‌ها را بینبارند، جامعه به گرداب واپس‌گرایی فروخواهد افتاد.

دکمه بازگشت به بالا