مجله اینترنتی موضوع‌نامک، شماره بیست‌و نهم

سخن نخست:

جامعهٔ بَرین ارادی، در پرتو اراده‌های استوار، ساخته می‌شود.

انسان‌های بااراده، ارادهٔ سالم، رشدیافته، در امان‌مانده از گزندها، شفّاف و صیقل‌خورده، جهت‌دار و هدف‌مند، شکوفان‌گردیده و بالیده در سرابوستان خرد، توانایی برافراشتن پایه‌ها و ارکان جامعهٔ برین ارادی، سالم و روبه‌رشد را دارند.

همانان که گزینش‌گرانه، در پرتو خردِ والا، راه را برگزیده و از کژراهه‌روی‌ها پرهیخته و همدلانه، در کانون ایمانی روشن، به هم‌پیوسته‌اند، پیوستی ارادی و آسمانی، با این آهنگ که غبار از دل برگیرند، دل‌های رخشان و بی‌غبار را به هم پیوند بزنند، با دل‌های به‌هم گره‌خورده، گره‌ها را بگشایند، بازدارنده‌های راه کمال را بردارند و هماوا و همانگ، گام در راه هموار، پالوده از آلودگی‌ها و دَنس‌ها بگذارند، تا به چشمهٔ جوشان حیات دست‌ یابند.

این آهنگ ایمانی، سرچشمه‌گرفته از نَفْس‌های پاک و ضمیرهای روشن و هماهنگ با خرد، و سرشتاری است و مایه‌گرفته از گروه‌زی بودن انسان.

انسان از بُن جان و سویدای دل، علاقه دارد، هماهنگ با آهنگ جمع باشد و با زخمهٔ جمع بر تارهای وجود خود، آهنگ راه کند و با آن موسیقایی که از نای جان‌اش می‌شنود، چرخ‌های زندگی را سازوار با نیازهای زندگی خود و جمع، به حرکت در بیاورد.

متن سخن نخست

Untitled6

موسیقی در نظری اجمالی

دربارهٔ موسیقی و نوازندگی آن روح انسانی را، و دربارهٔ آثار این نوازندگی از نظر فیزیولوژی و روانی، مباحث زیادی تاکنون مطرح شده است. بایستی گفت این پدیده، بدون تردید، چنان‌که در سطح ظاهریِ روح انسانی تأثیر دارد، همچنین در صورت‌های خیلی عالی، در سطحِ عمیقِ شخصیت نیز آثاری می‌گذارد، و نیز جای تردید نیست که موسیقی، یکی از آن ‌عوامل است که در درون انسا‌ن‌ها، مطابق نمودهای درونی آن‌ها، عکس‌العمل‌هایی را ایجاد می‌کند و ابداع‌ آهنگ‌های بسیار عالی از طرف موسیقی‌دان‌هایی از قبیل بتهوون و موزارت و شوپن و غیرهم، یکی از جلوه‌های ابداعی روح انسانی بوده، هنرمندی انسانی را در درجهٔ عالی نشان می‌دهد، ولی مطلبی که بسیار اهمّیت دارد این است که: آیا موسیقی آن‌چنان‌که برای ما در حال طبیعی خوشایند بوده و در حالات غیرطبیعی از نظر روانپزشکی ضروری به نظر می‌رسد، آیا در واقع هم چنین است؟ 

متن ره‌یافت

نیازهای ثابت و متغیر

بحث اصلی ما درباره این بود که آن‌چه در اسلام وجود ندارد، نسخ احکام و تغییر به صورت نسخ است که بعد از پیغمبر، هیچ قدرتی- حتی امام- نمی‌تواند حکمی از احکام اسلام را نسخ کند. ولی تغییر منحصر به نسخ نیست، تغییراتی هست که خود اسلام اجازه داده است.

نیازهای بشر دوگونه است: ثابت و متغیر. در سیستم قانونگذاری اسلام، برای نیازهای ثابت، قانون ثابت وضع شده و برای نیازهای متغیر، قانون متغیر. ولی قانون متغیر، قانونی است که [اسلام‌] آن‌را به یک قانون ثابت وابسته کرده و آن قانون ثابت ‌را به منزلهٔ روح این قانون متغیر قرار داده، که خود آن قانون ثابت این قانون متغیر را تغییر می‌دهد نه ما، تا بشود نسخ؛ در واقع خود اسلام است که آن را عوض می‌کند.

متن انگاره‌ها

…بدان كه، مجموعۀ وظايف راجعه به نظم و حفظ مملكت و سياست‌ امور امّت، خواه دستورات اوليۀ متكلّفۀ اصل دستور‌العمل‌هاى راجعه به وظائف نوعيّه باشد، و يا ثانويّۀ متضمّنۀ مجازات بر مخالفت دستورات اوليّه، على كلّ تقدير، خارج از دو قسم نخواهد بود؛ چه، بالضروره يا منصوصاتى است كه وظيفۀ عمليّۀ آن بالخصوص معيّن و حكم‌اش در شريعت مطهّره، مضبوط است، و يا غيرمنصوصى است كه وظيفۀ عمليّۀ آن به واسطۀ عدم اندراج در تحت ضابط خاصّ و ميزان مخصوص، غير معيّن و به نظر و ترجيح ولىّ نوعى، موكول است.

متن دریچه

Untitled6
دکمه بازگشت به بالا