مجله اینترنتی موضوعنامک، شماره بیستوچهار، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶
سخن نخست:
فقه، چشمهٔ جوشان و زاینده است و از سازوکارهای نوشدگی برخوردار.
ساز و نهاد آن، بهگونهای است که اگر زمینه بیابد، افقهای نو بهرویاش گشوده شود و در هالهٔ اندیشههای روشن و نو قرار بگیرد، بدون اینکه نیازی باشد بنای کهن و دیرگهان خود را به هم بریزد و از هم فروپاشاند، سر بر آستان نوشدگی میگذارد و از درون، خود را باز میسازد.
برخورداری این دانش از نیروهای درونی بازسازنده و بازآفریننده، آنرا دوره به دوره، بالنده و از خوشیدگی و برکنارماندگی رهانده است.
دانشی که عصرها و روزگاران بسیاری را درنوردیده و پشت سر گذارده و پرتوهای خود را آنبهآن، افشانده و تاریکیها را زدوده و راه سپیده را نموده، گرهها را گشوده و بازدارندههای زندگی سالم و تراز را از سر راه برداشته، بیگمان، از خمیره، مایه و گوهری ناب و رخشان برخوردار بوده و ارکانی استوار، که از گردش آفتاب، باد و باران نیابیده گزند.
این جوشش درون و حیاتزایی پیاپیوسته، در ذات خود از کشش و وازَنِش نیرومندی برخوردار است که اگر در نیرو و توانِ بهسوی خود کشیدنِ سودمندیها، زلالسازیها و نیروبخشیها و یا وازَنِش ناسودمندیها، کدریها و سستکنندهها، آنی آسیب وارد آید، بیگمان به جوشش درونی دانش فقه، تباهی راه مییابد و فقه را از پویه بر مدار بهرهمندسازی و پرتوافشانی باز میدارد.
اینکه از آغاز تاکنون، فانوس آن روشن مانده و ره مینماید و کشتیها را در دریاهای ناپیداساحل و با امواج درهم شکننده، به ساحل ره مینماید و کاروانها را از گمگشتگی در صحراهای بیپایان میرهاند، و در هر دورهای مردمان را از پراکندگی و دورشدگی از مدار تکلیف و قانون، با ارائه و بیان حکمها و قانونهای روشنگر، راهگشا و سعادتآفرین، در امان داشته و زندگی سالم و چگونه برافراشتن پایههای آنرا بر مدار تکلیف و قانون، نمایانده است، از آن کوه نوری است که این فانوس قبسی از آن است.
جوشان و خروشان و زلال ماندن این چشمه، از جویبارهایی سرچشمه میگیرد، که همیشه و همهگاه در آنها جاری بوده، جویبارهای دانش و نوآوریهای روز.
جوشش چشمهٔ دانش، به سریانیابیهای مدام، در جویبار سنّت و بدهبستانهایی است که با دیگر دانشها دارد، بهرهگیری از تواناییها، روشناییها و راههایی که بشر، آنبهآن میگشاید و افقهایی که فرا مینماید.
داوری
میان انسانهایی که با هم زندگی میکنند، گهگاه بـر سر مسائل گونـاگون اختلاف پیش میآید. تجربهٔ عینی و تاریخی نشان داده که تاکنون جامعهای بهوجود نیامده که میان افراد یا مؤسسات اجتماعی آن هرگز اختلافـی روی نداده باشد. اینگونه اختلافات در همهٔ جوامـع، از جامعههـای ابتـدایی نیموحشی گرفته تا پیشرفتهترین جامعهٔ متمدّن، همواره وجود داشته است.
علل و عوامل اختلاف و درگیری میان دو فرد، دو مؤسّسه، دو ملّت یا دو طبقه معمولاً، به یکی از دو صورت پیش میآید.
ولی امر و حق تصرف در اموال عمومی
فقه اسلامی، با القاء مالکیت خصوصیِ منابع عمومی و طبیعی، و تحریم ربا، و منع از گنجینه (به نص قرآن) و شرایط و حدودی که برای بایع، مشتری و ثمن و مثمن مقرّر داشته، تجارت را در مرز محدود حقوقی، آزاد گذارده و انحصار تولید و توزیع را به طبقهٔ خاص یا دولت، جز در موارد خاصّی که مصلحت عامّه اقتضا نماید، ممنوع کرده و مقیاس کلّی تصرّفات و مبادلات و حقوق مالی در این آیه بیان شده است:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَيْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحيماً»[i]
اسلام، از نظر اینکه آیینی است جهانی، و نظر خاصی به جماعتِ مخصوصی و زمان و مکانِ معینی ندارد، در تعلیم و تربیتِ مخصوص خود، انسانِ طبیعی را در نظر گرفته؛ یعنی، نظر خود را تنها به ساختمان مخصوص انسانیت، معطوف داشته که شرایط یک فرد انسان عادی در آن جمع و مصداق انسان باشد، عرب باشد یا عجم، سیاه یا سفید، گدا یا توانگر، قوی باشد یا ضعیف، زن یا مرد، پیر یا برنا، دانا یا نادان.
انسانِ طبیعی، یعنی انسانی که فطرت خدادادی را داشته و شعور و ارادۀ او پاک باشد و با اوهام و خرافات، لکهدار نشده باشد، که ما او را انسان فطری مینامیم.