
مجله اینترنتی موضوعنامک، شماره شانزدهم/ شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵
سخن نخست:
«وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.»
سورۀ توبه، آیۀ ۱۲۲
گروندگان برای آن نِیَند که همگی بیرون روند.
پس چرا از هر گروهی، دستهای نروند، تا در کار دین، دانش جویند و به مردم خویش، بیم دهند آنگاه که به سویشان باز آیند، باشد که پروا کنند.
خداوند در قرآن، به مؤمنان، دستور میدهد، از هر دسته، گروه، فرقه و طایفهای شماری، رخت بربندند و گروه و طایفۀ خویش را تَرک گویند و به مهدها، جاها و دیارهایی بروند که ذهنها و فکرها را برای «تفقه» در دین میپرورند و در آنجا، از بُن جان، دانشپایهها، رَجها و ردههای این فن را بیاموزند و جامِ جان خود را از آن لبالب سازند و آنگاه به میان طائفۀ خود برگردند و مدرسۀ «تفقه» را بنیان بگذارند، تا چهره و سیمای مردمان طائفه را هیچگاه غبار بَدَویت فرو نپوشاند که فرونشستن غبار بَدَویت بر سیماها و چهرهها و دلها همان، و از گردونۀ زندگی مدنی خارج شدن همان.
در اینجا، این نکته درخور یادآوری است که «تفقه» در دین، به غیر علم دین است. علم دین، گسترۀ گستردهای دارد، هرگونه دانستنی دینی را در بر میگیرد؛ امّا «تفقه» در دین در جایی بهکار برده میشود که انسان جستوجوگر، از سطح بگذرد و به عمق راه یابد و بنا بر نوشتۀ راغب اصفهانی لغتشناس بزرگ:
«التّفقُّهُ هو التوسل بعلمٍ ظاهرٍ الی علمٍ باطن»
تفقه، فرانمایی علم باطن است، با علم ظاهر.
تفقه، یعنی از ظاهر، باطن را فرانماید، از باطن، پرده بردارد، از پوست مغز را دریابد.
تفقه در دین، مینمایاند که دین را ظاهری است و باطنی و نباید به شناخت ظاهر بسنده کرد. دین، روحی دارد و تنی. در دین نباید به شناخت تن اکتفا نمود، باید تلاش ورزید روحِ آن را شناخت و کشف کرد.
قرآن، جستوجوگر در کانِ خود را، از بسندگی به لایههای رویین، پرهیز میدهد و او را به کندوکاو در لایههای زیرین فرا میخواند: «تفقه» در دین. نقبی خردورزانه، تردستانه و هوشمندانه از ظاهر به باطن، از بدن به روح، از کالبد تن، به ژرفای جان.
قرآن، کان را مانَد، با بَرزیدن بسیار و کار پیاپیوسته، رگههای حیات آن، خود را مینمایانند، همانسان که رگههای طلا، مس و … پس از کندوکاوهای بسیار و توانفرسا، از بین دو تختهسنگ، برای معدنکار چهره مینمایند.
قرآن در لابرلای خود، برای هر دورهای رگههای حیات را نهفته دارد. بر قرآنشناس متفقه است که آن رگهها را کشف و فرانماید و بر آن اساس و نَسَق، بنیاد و بُنلاد جامعۀ نمونه و برین دینی را بریزد و از پیشروی بدویت و زندگی به سبک جاهلیت، پیشگیری کند.
اگر پردهبرداری از باطن دین، به محاق فرو رود و «تفقه» در دین به میانداری نپردازد و در کار رصدگری باطن دین نباشد و اندیشهها از تکاپوگری و ژرفابینی باز ایستند و این کردار ترازمند، به خاطرهها بپیوندد و این دفتر در طاق نسیان نهاده شود و نگاهها از دالانها و دهلیزهای تودرتوی ذهنها، راهی به باطن و ژرفای دین نیابند و به قالبها و پوستهها، بسنده کنند، دین راهی به زمانها و عصرهای دیگر پیدا نمیکند و نمیتواند، نوبهنو، گسترههای نو بیافریند و در میان مردمان هر عصر، رایت سعادتمندی برافرازد و ظِلام شب را بشکند و با جاهلیتهای نوپدید، پنجه در پنجه افکند.
جاهلیت، با انسان همراه است، در هر روزگاری با جلوه و رنگی. تنها دین، دینی که «تفقه» در آن میاندار است، توان رویارویی با این پدیدۀ شوم و خانمانسوز و بنیانبرانداز را دارد.
شناخت جاهلیت و چگونگی رخنهگری و دامنگستری آن در فرهنگ، سیاست، اقتصاد، سبک زندگیها و … و شیوۀ رویارویی با آن، با «تفقه» در دین ممکن است.
با نگاه ژرف به دین و گذشتن از رویه و سطح و راهیابی به ژرفا و شناسایی رگههای حیات در قرآن و نیکاندیشی در آنها که همان «تفقه» در دین است، میتوان جاهلیت را در هر دورهای شناخت و پنجه در پنجۀ آن افکند. شناخت نظام جاهلی در پرتو «تفقه» در دین، راه را برای برافراشتن پایههای نظام توحیدی فراهم میسازد. رخنه و رسوخ جاهلیت، به ساحَت فرهنگ، آداب و رسوم، اقتصاد، سیاست و … از روزن بیتدبیریها، آسانگیریها، سطحینگریها، قالبها را گرفتن و محتوا و درونمایهها را رها کردن، جموداندیشی و بیتوجهی به رگههای حیات در قرآن و بهرهگیری از آنها برای دمیدن روحِ جدید به کالبد جامعه، روی میدهد و گسلها را، یکی پس از دیگری پدید میآورد.

ویژگیهایی از بانکداری اسلامی
میتوانیم ویژگیهای اصلی بانکداری جدید، که بر اساس اصول پیشین، معین میشوند را به صورت زیر خلاصه کنیم:
الف. گرایش به استفاده از درآمدِ عنصرِ کار انسانی در فعالیتهای بانکی و در مقابل، گرایش محدود به درآمد عنصر سرمایه.
در حالیکه بانکداری ربوی، بر مبنای ویژگیهای نظام سرمایهداری فعالیت میکند و همۀ درآمد آن نیز از همین طریق است، بانک بدون ربا تمایل دارد تا بر ویژگی عامل بودنِ خویش، تأکید کند و درآمد مستمر خود را از این طریق، کسب نماید. این گرایش، در تأکید بانک بدون ربا بر دریافت کارمزد، بهخاطر اجرت کار، تلاش برای گسترش چارچوب درآمدی مبتنی بر حقالعمل و از طرفی پرهیز از گرفتن بهرۀ قرض، با عنوان درآمد سرمایه و شبه آن، تبلور مییابد.
پیچ و لولای تحرکبخش دین
متفکران اسلامی عقیده دارند که در دین اسلام، راز و رمزی وجود دارد که به این دین، خاصیت انطباق با ترقیات زمان بخشیده است؛ عقیده دارند که این دین، با پیشرفتهای زمان و توسعۀ فرهنگ و تغییرات حاصله از توسعه، هماهنگ است. اکنون باید ببینیم آن راز و رمز چیست و به عبارت دیگر، آن «پیچ و لولایی» که در ساختمان این دین به کار رفته و به آن خاصیت تحرک بخشیده که بدون آنکه نیازی به کنار گذاشتن یکی از دستورها باشد، میتواند با اوضاع متغیر ناشی از توسعۀ علم و فرهنگ، هماهنگی کند و هیچگونه تصادمی میان آنها رخ ندهد، چیست؟ …