راهکارهای عملی برای جهش تولید، با میانداری واقعی مردم، آنگاه اثرگذارند که از سرچشمهٔ ناب و اندیشههای تابناک، سرچشمه بگیرند
حکمرانی دینی، بنیادگذاری جامعه بر پایهها و بنلادهای استوار و گسلناپذیر دین و آموزههای وَحیانی آن، تنها و تنها، با نقشآفرینی و میانداری ترازمند و خردمندانهٔ مردم، بهحقیقت میپیوندد.
با قامتافرازی مردم در عرصهها و میدانهای گوناگون و دگردیسیآفرین، میتوان پیشرانهای تحوّلی و تمدّنی را بهحرکت درآورد، شتاب بخشید و بازدارندههای دَرهمشکننده را برای زندگی سعادتمندانه، دَرهم شکست.
انقلاب اسلامی، با جلوداری، عرصهداری و میانداری مردم از افق جانها بردَمید، پیش رفت، عرصهها را درنوردید، اقتصاد سرمایهداری را به زانو درآورد، به تیولداری پایان داد و دست سرمایهداران زالوصفت را کوتاه کرد و برای اقتصاد مردمی و تعاونی، راهها را هموار کرد.
این حماسهٔ جاودان، دگرگونی شگرف و نگاهِ میاندارانه و نقشآفرینانه به مردم، باید همهگاه، در کانون نگاهها و برنامهریزیها باشد، تا فردا و فرداهای روشن پدید آید، گسترش یابد و به تاریکیهای افسردگیگستر و دلمردگیپراکن، پایان دهد.
از این چشمانداز و برای اینسان آیندهای، رهبر فرزانهٔ انقلاب اسلامی، از مردم، کارامدی و نقشآفرینی آنان در همهٔ میدانها، از جمله میدان تولید، سخن بهمیان میآورد و همگان، بویژه کارگزاران را، به حصّهداری، انبازی و شرکت دقیق و کارساز این ولینعمتان و ذخیرههای بزرگ الهی، رهنمون میشوند و سال ۱۴۰۳ را به نام «مشارکت مردم در جهش تولید» آذین میبندند.
این مردماند که میتوانند با هدایتگریهای عالمانه، دقیقاندیشانه و همهسویهٔ دولتها و قانونگذاران مردمی و برخاسته از دل مردم، بنبستگشایی و گرههای کور را باز کنند و دشواریهای لابَرلا را، با سرپنجهٔ تدبیر و توانمندیهای خود و تجربههای نسلاندرنسل، از ذهن، فکر و زندگی مردم، برچینند و افق را برای زندگی سعادتمندانه، روشن کنند.
برای کشاندن مردم، به کارزار تولید و جهشها و فراخیزیها در این کارزارگاه حیات، که سرافرازی ملّت و آیندهٔ تمدّنی آن، به برافراشتهشدن رایَت پیروزی در این میدان بزرگ بستگی دارد، راهکارهای عالمانه و روشنی باید از سوی قوای طلایهدار و کاروانسالارانِ راهبلد و آشنای به پیچوخمها و گردنههای دشوارگذر، با بهرهگیری از دانش، تجربه و خردِ یکایک اهل دانش، تجربه و خرد، ارائه گردد.
راهکارهای عملی برای جهش تولید، با میانداری واقعی مردم، آنگاه اثرگذارند که از سرچشمهٔ ناب و اندیشههای تابناک، سرچشمه بگیرند، سرچشمهٔ وَحیانی و اندیشههای سرچشمهگرفته از وَحی و سنّتِ راهگشای نبوی.
با اندیشههای لیبرالی، مادّیگرایانه، سرمایهداریزا، نگاه حقیرانه و پستانگارانه به مردم، مردم را ابزاردانستن برای گسترش دامنهٔ ثروت و به گردش درآوردن چرخهای غولپیکر کارخانهها و… نمیتوان به جهش تولید مردممحور، دستیافت.
اندیشههای لیبرالیستی و مادّیگرا، سالیان سال، آزموده شدهاند و دستاوردی جز نگونبختی و پریشانروزگاری برای مردمان، به ارمغان نیاوردهاند.
اینک، برای رهایی از چنگ مکتبهای اقتصادی کرامتسوز و سوقدادن مردم به وادیهای خانمانبرانداز و هویّتبرباددِه بردگی، باید به راهِ روشنی که انقلاب اسلامی در پرتو وَحی، فراروی انسانهای گشوده است،شوقانگیزانه و با امید به فرداهای روشن گام گذارد و با دست و ارادهٔ مردمِ باورمند، نظام اقتصادی استوار، بنیاد نهاد، نظامی که شوکت و عزّت مردمان را پایندان باشد و هر کس، نتیجهٔ کار و تلاش خود را ببیند و به این درک و اندریافت برسد که هرچه بیشتر کار و تلاش کند، به قلّهٔ عزّت و شوکت و سرافرازی، نزدیکتر میشود و در پیریزی جامعهٔ عزّتمند، نقش میآفریند.

در راهکارهای جهش تولید سرچشمهگرفته از وحی،
۱. میاندار مردماند، همانهایی که پایههای استواز نظام مقدّس جمهوری اسلامی را، عاشقانه و ایثارگرانه پیریختهاند و در هنگامهها و گاه خطرهای بنیانبرافکن، مایه گذاشتهاند.
در نظام برآمده از مردم، مردمپایه، استوار بر اراده و توان گسستناپذیر مردم، نمیتوان نظام را از مردم جدا کرد و یا مردم را از نظام، این دو در هم تنیدهاند و جداییناپذیر. همهٔ نقشها از مردم است، همانسان که در پدیداری نظام، نقش آفریدهاند، بایستی در پایندگی و حرکت رو به جلوی نظام و استواری آنبهآنِ پایههای آن، نقش بیافرینند.
۲. کرامتبخشی به مردم: مردم ولینعمتاند و ذخیرههای بزرگ الهی.
امام خمینی با این باور و نگاه ژرف و همهسویه به جایگاهِ والای انسان، مردمان را علیه نظام کرامتسوز پادشاهی برانگیخت و به دست توانای آنان، شورانگیزانه، پایههای نظام مقدّس اسلامی را پیریخت و اکنون هر حرکتی، تنها و تنها، با کرامتبخشیدن به مردمان و نگهبانی و پاسداری از اورنگ کرامت و عزّت مردم، پایدار میماند و بر تارَک زندگی میدرخشد.
جهش تولید، آنگاه بهبار مینشیند که مردم، عزّتمندانه و با حفظ کرامت، میاندار باشند.
۳. جهش تولید، با انبازی و حصّهداری مردم، از هر گروه، طبقه و طایفه و قومیّت، حرکت مقدّسی است و جریانی بَسمبارک که پاسِ آن، همهآن، میبایست داشت و نگذاشت سُحتخواری، ویژهخواری، برتری گروهی بر گروه دیگر، مردمانی بر مردمان دیگر، به آستان مقدّس آن راه یابد و پس از چندی چهرهٔ کریه و بدمنظری از آن به نمایش بگذارد.
در این گاهِ عظیم، ارجمند و خطیر، هشیارمردانی بایستی به رصدگاه فراز روند، حرکتهای ناسازوار و اندیشههای آلوده و آلودهگر را شناسایی و از ساحَت این حرکت مقدّس، دور کنند، تا مفتخوری و زندگی انگلوار، در پیرامون این رود همیشهجاری و آبادگر، پانگیرد که بیگمان، به خشکی این رود بزرگ خواهد انجامید.
۴. پرهیز از شتابزدگی، حرکتهای نابخردانه و بدون برنامهریزی و کارشناسی دقیق:
با فروافتادن کارگزاران و مسؤولان به این باتلاق هراسانگیز، هم ثروتها و منابع طبیعی و دستاوردهایی که با رنج و محنت، بهدست آمده، تباه میشود و هم به جای تولیدگر، شماری سوداگر سر برمیآورند و به جان مردم میافتند.
۵. عدالت: در هر حرکت، جهش و انقلاب اقتصادی و… عدالت، شاقول است. با این تراز و سنجه میتوان زلالی، نابی، شکوفانی، اثرگذاری، ژرفایی، پایندگی و انگیزانندگی و مردمیبودن حرکت و جهشی را ترازید و سنجید.
حرکتی عادلانه است و عدالتمحور، که مردمپایه باشد و بر مدار سهم و بهرهٔ شناختهشده، قانونی، خواست منطقی، خردورزانه و عدالتخواهانهٔ آنان، بیاغازد و بینجامد.
هر کس و هر فرد، چه دور و چه نزدیک به مرکز قدرت و تصمیم گیری، بهرهٔ خویش را ببرد و عرصههای تولید برای هر آن که دستی میتواند در آن داشته باشد و شایستگی، کارآمدی و کاربلدی در فراوری و پدیدآوری آنچه که نیاز مردمان است و مایهٔ زندگانی آنان از خوراک، پوشاک،بهداشت، مسکن، مرکب و ابزار اعتلای فرهنگ و گسترش آگاهی و…
کرامتمندانه و با نگهداشت اصلِ برجسته عدالت، در زاویهزاویهٔ حرکت جهشی تولید، پیادهسازی این اصل، کار بسدشواری است. کارامدانِ راهبلد خبره، عادل و عدالتخواه، دانشآموختگان همهسونگر، مردمشناسان آگاهِ به زیر و زبرهای زندگی مردم و شریانهای اشرابکننده و تواناساز و دگرگونیبخش، بایستی میاندار باشند، تا تولید با بنمایهٔ عدالت، دامن بگستراند.
کسانیکه با عدالت،عدالتخواهی میانهای ندارند،و یا دارند و در این عرصه تلاشگرند؛ اما در چگونگی پیادهسازی و سریاندادن عدالت، به جایجای حرکت جهشی تولید، دانش، تجربت و توان بایسته را ندارند،نبایستی در این میدان مهم،به میانداری بپردازند که بیگمان، کارها به سامان نمیرسند.
حرکتی عادلانه است و عدالتمحور، که مردمپایه باشد و بر مدار سهم و بهرهٔ شناختهشده، قانونی، خواست منطقی، خردورزانه و عدالتخواهانهٔ آنان، بیاغازد و بینجامد

گردیدن بر گرد مدار عدالت، آن هم دقیق و بدون کمترین زاویه و کژی، بسته به اندیشه های دگرگونآفرین و راهگشاست که از چشمههای زلال، سرچشمه گرفته باشند.
در برافرازی پایههای عدالت،به برافرازندگان چیرهدست نیاز است و آشنای به در هم کوبندهها و جهت و سمتوسوی بادهای سهمگین بنیاد عدالت برافکن. کسانیکه پایههای بنای سترگ عدالت را برمیافرازند، ناگزیند از این که از دانش پایدار نگهداشتن آن ها برخوردار باشند.اگر از درهم شکنندهها و فروپاشندهای این پایههای برافراشته و یا در حال افراشتهشدن، آگاهی نداشته و خود را برای رویارویی با آنها، آماده نساخته باشند و یا ندانند چسان باید به مهار و استوارسازی پایههای عدالت بپردازند، تا از طوفانها و گردبادها در امان بمانند، راه به جایی نخواهند برد و عدالت، بهدست آنان، پای نخواهد گرفت.
از آغاز هر حرکت،بویژه حرکت اقتصادی تولیدپایه، مدارهای عدالت، که پایداری،پیشرفت و ثمردهی و اوج تولید به آن رکنهای رکین بسته است، باید شناخته شوند و کارها بر پایه آن شناخت، سامان یابد.
کندی حرکت تولید و بیبهرگی آن، از جهش و اوجگیری،از ناآشنایی با مدارهای عدالت و چگونگی روانگردی بر گرد آنها، و بهسازی آنبهآنِ اهرمهای حرکت، بر گرد این مدارها، بستگی دارد.
نمیتوان مدارها و محورهای اصلی را رها کرد و از بهسازی دمادم اهرمهای حرکت و جلوگیری از فرسودگی و زنگزدگی آنها،سر باز زد، یا در این باره سهلانگاری کرد و بیتفاوت بود، آنگاه انتظار داشت، عدالت بر مدار درستی به حرکت در بیاید و زاویهزاویه جامعه، از جمله اقتصاد و رکن مهم آن،تولیدرا، در پرتو خود بگیرد.
پیشرانها و اهرمهای حرکت، بسیارند و گوناگون که بایست آنها را شناخت و به کار بست.
اندیشه های ناب،کارامد و افقگشا، از آن جملهاند. گردیدن بر گرد مدار عدالت، آن هم دقیق و بدون کمترین زاویه و کژی، بسته به اندیشه های دگرگونآفرین و راهگشاست که از چشمههای زلال، سرچشمه گرفته باشند.
اندیشههای شاداب، زنده، بهروز و به دور از پارینهگی و بسیجیده برای ورود دقیق و همهسویه به کتاب و سنّت و برکشیدن گوهرهای رخشان و چسانی کاربست آنها، بایستی در این کارزار سرنوشت، آوردگاهآرایی کنند، نه فکرها و اندیشههای پارینهسنگی و بنبستآفرین و در هم شکنندهٔ اقتصاد تولیدپایه و عدالت محور.
در این مهم، اندیشههای فقهی سرچشمهگرفته از زلال کتاب و سنت، کارسازند. هم توانایی دارند راه را بر فکرهای بنبستآفرین ببندند و هم در جهش تولید عدالتپایه و مردمی، نقش بنیادین داشته باشند.
تا این اندیشهها و فقیهان همهسونگر، زمانشناس، زلالاندیش و اثرناپذیرفته از محیط، فئودالیته، ارباب-رعیتی، سرمایهداری و سوسیالیستی و گوناگون مکتبهای اقتصادی ناهمسو با عدالت و خواست و نیازهای مردم، میاندار و نقشآفرین نباشند و در رأس قانونگذاری قرار نگیرند، نمیتوان به جهش تولید عدالتپایه و دگرگونآفرین دست یافت.
عدالت، انگیزاننده است؛ روح و روان انسانها را شاداب میسازد و از ساحت سینهها، غبارها را میسُتُرد، برادری، مهربانی، مهرورزی را در کانون دلها، شعلهور میسازد.
با این دگرگونی، که از عدالت، سرچشمه میگیرد، همبستگیهای گسستناپذیر،پدید میآید. در پی این همبستگی، رد و بدلها و بدهبستانهای فکری، رایزنیها و بهرهگیری از خردها و فکرها، اندیشههای رخشان و دانشهای کارساز، راهگشا و دگرگونآفرین، پامیگیرند و رخوت و سستی به ارکان جامعه، راه نمییابد و زمینههای اوجگیری آن، فراهم میآید.
این، سنت الهی است. عدالتورزی و شالودهریزی جامعهٔ انسانی بر عدالت، راه را بر شکوفاییها، بروز و ظهور تواناییهای انسان، فراهم میآورد و در این هنگام، همگان، شوقمندانه، به اصلاح جامعه، راستکردنِ کژیها و ناراستیها، همّت میگمارند و در همهٔ آنات، به میانداری میپردازند و آنی از میانداری، روی برنمیتابند.

پایهریزی جامعهٔ وحیانی و شکوفانسازی جان انسانها به وحی، با به پا داری ارکان عدالت، در همه عرصههای زندگی اجتماعی، شدنی است.
آنگاه چشمههای درون انسانها چشم میگشایند و به جوشش درمیآیند که آبشار عدالت، دمادم، در جامعه جاری باشد و هیچ نقطهای و هیچ برکهٔ زندگی ای، از آن، بیبهره نباشد.
از این روی، قرآن، کتاب ترازساز انسان، زندگی و جامعهٔ او، بارهابار، بر پایهریزی پایههای اجتماع، بویژه اقتصاد بر «قسط» تأکید ورزیده است و بر پیروان خود الزام کرده که رکن رکین، بنیادین و استوارساز و جامعه دینی، همانا «قسط» را بهپا دارند و اقتصاد را بر این پایه بریزند.
«…وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» سوره حجرات، آیه ۹
به عدل رفتار کنید. حق هیچ گروهی را نادیده نگیرید.
خدا، دادگران را دوست دارد.
«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او که نگهبان عدل و درستی است، خدایی نیست. و فرشتگان و دانشمندان نیز به یکتایی او گواهی میدهند؛ نیست خدایی جز او که [بر همه چیز] توانا و داناست.
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»
همانا آنانکه به آیات خدا کافر شوند و انبیاء را بی جرم و به ناحق بکشند و آن مردمی را که [خلق را] به درستی و عدل خوانند و به قتل رسانند، آنان را به عذاب دردناک، بشارت ده.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ »
ای اهل ایمان، برای خدا پایدار و استوار بوده و به عدالت و راستی و درستی، گواه باشید و البته نباید شما را دشمنی گروهی، بر آن دارد که از راه عدل، بیرون روید. عدالت ورزید که به تقوا [از هر عمل] نزدیکتر است. و از خدا بترسید که البته خدا به هر چه میکنید، آگاه است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ
ای اهل ایمان، [همواره در اموز زندگی] قیامکننده به عدل و گواهی دهنده برای خدا باشید
«…وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ…»
اگر حکم کردی میان آنان، به عدالت حکم کن، که خدا دوست میدارد آنان را که حکم به عدل کنند.
«أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ»
به راستی و عدل، کیل ووزن را تمام بدهید.
«وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ»
ترازو را به داد، راست دارید و از ترازو مکاهید
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ…»
ما رسولان خدا را با دلیلهای روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان [شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه] نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
«قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ…»
بگو خداوند مرا به داد و عدل، فرماید.
«وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ…»
هر چه را به پیمانه [یا وزن] میسنجید،تمام بپیمایید. همه چیز را با ترازوی درست و عادلانه بسنجید.
بر یکایک مردمان باورمند و فرود آمدگان همهآن، بر شریعهٔ شریعت، همانان که چرخها و ارابههای قدرت اراده و حضور میدانی آنان به حرکت درمیآید، فرض است، با تلاش عالمانه، هشیارانه و از سر راستی و درستی، ارکان «قسط» را برافرازند و در این مهم، به هیچ روی، سستی و کوتاهی نورزند.
قدافرازی باورمندان، برای برافراشتن پایههای قسط، و نقشآفرینی در این میدان، که حیات جامعه به آن بستگی دارد، با پشتوانهٔ فکری زنده وهمیشه نگهدارندهٔ سازههای فکری مردمان، پامیگیرد، گسترش مییابد و روزبهروز، بر ژرفای آن، افزوده میشود.
این پشتوانه فکری همیشهاستوار و افرازنده و نگهدارنده از طوفانهای درهمکوبنده،که ناگزیر مردمان در میدان، بایستی از آن برخوردار باشند،و هیچگاه،در میدان فکر، عرصهٔ رفتارها و میانداریها، از آن تکیهگاه و بنیان مرصوص،جدا نشوند؛ حیات،توانایی، شادابی، نوی و کهنگیناپذیری خود را از کتاب سنت دارد، سرچشمه همیشهحیاتآفرین، تواناساز و پیشگیرنده از کهنگی و خارجشدن از دور زمان.
ساریسازی این دو چشمهٔ دمادمجوشان، در سینهها و مزرعه دلها، در دوران نورانی رسول اعظم، بر عهدهٔ ایشان بود و از رسالتهای بزرگ آن بزرگوار.
و در دوران امامان معصوم، آن روشنگران راه از بیراه، بودند که این مشعلها را در سینهها میافروختند و از هجوم و دامنگستری تاریکی به این سراها، جلوگیری میکردند.
پس از آن دوران و اکنون، عالمان ربانی، میاندار این میداناند، که نسلاندرنسل، فروزان نگه داشتن این چراغ شبفروز را بر عهده داشته و دارند و روشنگرانه و با صدای رسا، در هر دورهای مردمان را به پاداری «قسط» رکن به پادارندهٔ دین و جامعه نمونه و سالم دینی، فراخوانده و این راه را با همه سختیها، سنگلاخها و دیولاخها، فراروی آنان به روشنی نمایاندهاند.
رشد و شکوفایی، خیزش و افقگشایی،بهرهگیری از زمین، گاهوارهٔ بزرگ انسان، و خود را در آن، از خاک کندن و به اوج رساندن، بهرهمندی از مامِ طبیعت برای بهدرستی و سالم، بهحرکت درآمدنِ روی ریل زندگی، همه و همه، در سایهسار امنیت، بشاید.
رشد و شکوفایی، خیزش و افقگشایی،بهرهگیری از زمین، گاهوارهٔ بزرگ انسان، و خود را در آن، از خاک کندن و به اوج رساندن، بهرهمندی از مامِ طبیعت برای بهدرستی و سالم، بهحرکت درآمدنِ روی ریل زندگی، همه و همه، در سایهسار امنیت، بشاید.

صاحبان سرمایه و ثروت، وقتی بدانند، امنیت سرمایه، سرمایهگذاری و کار تولیدی آنانرا جامعه و یکایک مردمان برابر باور در رسالت، پاینداناند، شوقانگیزانه، وظیفهمدارانه و با عشق به مردم و جامعه،به تکاپو و تلاش برمیخیزند و با سرپنجهٔ تدبیر، به گرهگشایی میپردازند.
۶. امنیت، چراغ زندگی را روشن میدارد و کانون را گرم و همهگاه شعلهور.
همهٔ جهشها، در همه عرصهها و ساحَتها، در گاهِ اقتدار، بهزانو درآمدنِ تبهپیشگان، رگ بریدن رهبُران و رهزنان، دستبستگی درازدستان، بهحقیقت میپیوندند و جلوهگر میشوند.
پاکی جای زندگانی، کسب و کارها، ساحت تولید و توزیع، از آلودگان، بایستهای که بایستی بهگونه بایسته، از باروی خرد، در پرتو نوآوری، دانش و ابزار روز، پاس داشته شود و آلودگان را به این حصن برافرازندهٔ پایهها و ارکان جامعه، راهی نباشد.
چیرگی و دامنگستری امنیت و اقتدار، در امان ماندن جاها، کشت و کارها، کارگاهها و کارخانهها، کانها و معدنها، از گزندها و آسیبها، نمایان جامعه و مردمان زنده است و برخوردار از حیات.
در میان مردمانی که یغماگری، غارتِ منابع طبیعی، اختلاس سرمایهها، رهزنی و رهبُری، جیببُری و کلاهبرداری، گسترش یابد، استثنا نباشد، بلکه رسم و قاعده باشد، جامعه شکل نمیگیرد، پایهها و ارکان آن برافراشته نمیگردد و حیات در کالبد آن بردمیده نمیشود.
جامعهٔ زنده، جامعهٔ بر لب برکهٔ حیات، همهگاه از درون خود را میپالاید، ناپاکیها را از خود دور میکند و پاکیها را در جویبار درون خود، سریان میدهد و جاری میسازد و از زلال آن، آنبهآن، بهرهمند میگردد و گام در روشنایی میگذارد و بهسوی جادهٔ روشن شکوفایی، بهحرکت درمیآید.
در جامعهٔ زنده، برخوردار از حیات، دمادم رصدگر، از لجنها و زشتیها دوریگزین و پالایندهٔ زاویهزاویهٔ خود از دنسها و ناراستیها، امنیتزاست و در همه آنات حیات، حصن و حصارساز و برج و بارو افراز.
مطالعه و سیر در دورهدورهٔ تاریخ انسان، بیانگر این معناست.
در هر نقطهای که شکوفایی، دامنگستری دانشهای گرهگشا، رشددهند، شکوفاننده و اعتلابخش، سامانمندی سازو کار معیشت مردن و رفاه آنان، دیده میشود و گشودهبودنِدر عبادتگاهها، و دسترسی آسان انسان، به کأس معنیٰ و دانش، جویبار حیات،آبشخورهای آگاهیهای جهتده و ژرفابخش و برکنندهٔ انسان از باتلاقها و مردابهای جهل،امنیت،شعلهافروز بوده است؛ هم نرم و هم سخت.
در جامعهای اینسان، که نمونههای آن در تاریخ بسیار است، دستِ برهمزنندگان آرامش و زندگی بر تراز علم و خرد، کوتاه، نای غوغاسالاران و پریشانندگان روح و روان مردمان و برپادارندگان ارکان جامعه، بریده و ساحت جامعه رو به آفتاب حیات، از بیغولهسازان، جهلگستران، وسوسهگران، خناسان، ناتوانسازان بازوان، زانوان و اراده مردان و زنان پیشبرنده و به گردش درآورندهٔ چرخهای زندگی سعادتمندانه پاک و زلال خرد و دانش در جویباران زندگی و کوی به کوی جامعه، جاری بوده است.
پایهگذاران، گسترشدهندگان و نهادینهسازان، افروزندگان مشعلها، و برپادارندگانِ ارکان، امنیت، همه کسانیاند که در تنگههای مرگ و حیات، جانانه و جانفشانانه از حیات پاس میدارند و از باروی حیات، با حیاتبراندازان در میافتند و آنان را برمیاندازند.
و همه آنان که بخردانه، از کانون خرد، با بیان و بنان، هشیارانه، باروبانی، رصدگری و دانشگستری و جهلزدایی میکنند و برابر نقشهٔ رسمشده بر بوم خردها، دانشها و تجربتها، برخلاف سمتوسوی نقشهٔ دشمن که بیراهه را، راه مینماد، سنگلاخ را راه هموار، گردنههای دشوارگذر و توانبربادده را، راههای آسانِ رسیدن به مقصد نشان میدهد و جلوهگر میسازد، در پویه و تلاشاند.
اینان، گاه و بیگاه، در سرّا و ضرّا، در خانهای پرخطر و مهابت، پیوسته در کار پایشاند. در گاه توفانهای سهمگین، هراسانگیز و کشاندن انسان از راه به بیراه، درهای هوشیاری را به روی سینههای میگشایند، در آن غوغا و هنگامه که جز صدای گوشخراش توفان و زوزههای کشدار باد، صدایی و ندایی و بانگی، شنیده نمیشود، بانگ میزنند و رایت بیداری میافرازند که هنگامه سهمگین است و هنگام خواب نیست، خواب، یعنی مرگ در دل توفان.
پایههای امنیت جامعه در حال تکاپو و گذر از گذرگاهی تنگ و درهم کوبنده، به گذرگاهی فراخ و دلگشا، در همه روزگاران، بر دوش کسانی بوده که درک و اندریافتی دقیق و همهسویه از حرکت انسان داشته و کمینگاهها و گذرگاههای خطرخیز حرکت انسان را میشناختهاند.
اینان، در پرتو دانش و تجربت و میانداریهای گوناگون در عرصه جامعه، به چسانی دگرشدگی حرکت، به حرکت جهشی، پیشبَرنده و دگرگونساز، علم دارند.
از حرکت انسان رو به کمال و رشد و شکوفایی، اندریافت و فهم درستی دارند که کجا، در چه نقطهای، بر اثر چه عاملهایی، از شتاب و جهشاش کاسته میشود و کجا و به چه دلیل و عاملهایی، شتاب و جهشاش، فزونی میگیرد.
به زبان وحی، آشنایی دارند، زبانی که انسانشناسانه، اوج و فرودها انسان و هنگام آنرا مینمایاند.
با تاریخ، زندگی کرده و میکنند و از لایههای تو در توی کتاب تاریخ، آنگونه آگاهی دارند واز سرگذشت پیشینیان، چنان پرده برمیدارند و سخن میگویند و فراز و نشیبها، اوج و فرودها، اوجگرایی و پستیگرایی آنان را بازمینمایانند که گویی، با آنان زندگی کرده، در شادیها و ناشادیها، رهاییها و گرفتاریها، با آنان بوده و روزگار سپردهاند.
این هشیارمردمانِ باروی جامعه، ویژگیهای جامعه امنیتزا را میشناسند و مردمان را به سویی و ساحتی رهمینمایند که خود و جامعه را بهگونهای بسازند و ارکان آنرا برافرازند که امنیت، جوشش درونی باشد. این چشمه از درون فرد و زاویهزاویه جامعه بجوشد.
این درونزایی و درونجوشی،جامعه و فرد، در حوزه امنیت، در پایداری جامعه و آٰرامش روحی و روانی مردمان، برای خیزشهای بزرگ و حرکتهای شتابآگین، در حوزهحوزه و قلمرو زندگی، نقش میآفرینند.
در حوزه اقتصاد و شتاب تولید، که روی سخن این مقال است، امنیت، آن هم امنیتی که از درون سر برمیآورد، برمیدمد و میجوشد، بسیار مهم، کارساز و نقشآفرین در ریشهدارکردن اقتصاد، تولید و شتابدهی به آن است.
صاحبان سرمایه و ثروت، وقتی بدانند، امنیت سرمایه، سرمایهگذاری و کار تولیدی آنانرا جامعه و یکایک مردمان برابر باور در رسالت، پاینداناند، شوقانگیزانه، وظیفهمدارانه و با عشق به مردم و جامعه،به تکاپو و تلاش برمیخیزند و با سرپنجهٔ تدبیر، به گرهگشایی میپردازند.
