ذهن فقیه، باید چنان باشد که به آسانی و روانی، اعداد، مساحتها و حساب را بفهمد و تاریخها و سیرهها را دریابد و بتواند به حوزه و قلمرو مردمشناسی ورود کند و اخلاق، خویها و عادتها را بشناسد و به این شناخت برسد که چگونه و چِسان خویها و عادتها، در دگرگونی رویدادها اثرگذارند
بدین جهت است که کمتر کسی ویژهکاری و زبردستی بَسنده و بینیازکننده، در دانش فقه مییابد، با همۀ بسیاریِ کسانی که به این دانش ورود کردهاند، برخلاف دیگر دانشها.
و افزون بر این، موضوع فقه، کردار مکلفان است و کردار مکلفان، تمامی امور را دربرمیگیرد و به همۀ پدیدهها، بستگی دارد. پس ذهن فقیه، باید چنان باشد که به آسانی و روانی، اعداد، مساحتها و حساب را بفهمد و تاریخها و سیرهها را دریابد و بتواند به حوزه و قلمرو مردمشناسی ورود کند و اخلاق، خویها و عادتها را بشناسد و به این شناخت برسد که چگونه و چِسان خویها و عادتها، در دگرگونی رویدادها اثرگذارند. و بتواند شناخت پیدا کند به آنچه که بهگونهای به بیماریهای نفسی و خلوص نیت در عبادات، وابستگی دارد.
و از ذهنی برخوردار باشد، که اندریافت دانشِ نحو، صرف و زیباییهای گفتار و لغت، بر آن آسان و روان باشد.
وبهرهمند از ذهنی که به آسانی بتواند راه یابد به دایرۀ دادوستدها و حیلههایی که سوداگران در گاهِ دادو ستد بهکار میبندند و شیوهها و عادتهایی که بازرگانان در کار خود دارند. و به آسانی دریابد که چگونه در دادوستد و تجارت، زیانمند میشوند.
و از ذهنی برخوردار باشد که بتواند سیاستها را بشناسد و آنها را درک و فهم کند.
. . . ذهن توانا و آماده برای شناسایی و درک این گزارههای گونهگون، که یاد کردیم و آنچه یاد نکردیم، کمیاب و اندک است.
و ورود فرد ناتوانذهن در عرصۀ فقه، چهرۀ این دانش را زشت میگرداند و غیرطبیعی. و گاه آنرا از مسیر خود خارج میکند و بهسوی فلسفه میکشاند و گاه بهسوی ادبیات، یا جز اینها از آنچه سازواری دارد با ذهن و اندیشهاش و هماهنگ است با فهم و سرشتارش. و هر کسی به سمت و جهتی گرایش دارد که برای آن آفریده شده است.