حرام بودن غناء، در مذهب شافعی جایی ندارد. و سخنِ روشن شافعی در این باب، دربارۀ شخصی است که غناء، نوازندگی، نغمه سرایی و آوازخوانی و مطربی را حرفه و صنعت خود قرار داده باشد، با این عبارت: شهادت او در محاکم قضایی روا نیست
حرام بودن غناء، در مذهب شافعی جایی ندارد. و سخنِ روشن شافعی در این باب، دربارۀ شخصی است که غناء، نوازندگی، نغمه سرایی و آوازخوانی و مطربی را حرفه و صنعت خود قرار داده باشد، با این عبارت: شهادت او در محاکم قضایی روا نیست….
یونس بن عبد الله میگوید: از شافعی دربارۀ ترانهسرایی پرسیدم که فقیهان مدینه آنرا مباح میدانند؟
شافعی پاسخ داد: هیچیک از فقیهان مدینه را سراغ ندارم که ترانهسرایی را مکروه دانسته باشند، جز آن دسته از ترانههایی که در آنها به بیان ویژگی هایی پرداخته میشود که روا نیست.
از نگاه غزالی، غناء، چند دسته است که پارهای حلال و پارهای حراماند.
در احیاء العلوم مینویسد:
«فأقول: إنه يحرم بخمسة عوارض: عارض في المسمع، و عارض في آلة الإسماع، و عارض في نظم الصوت، و عارض في نفس المستمع أو في مواظبته، و عارض في كون الشخص من عوام الخلق، لأن أركان السماع هي المسمع، و المستمع، و آلة الإسماع. العارض الأول: أن يكون المسمع امرأة لا يحل النظر إليها، و تخشى الفتنة من سماعها و في معناها الصبي الأمرد الذي تخشى فتنته . . . العارض الثاني: في الآلة: بأن تكون من شعار أهل الشرب، أو المخنثين، و هي المزامير و الأوتار و طبل الكوبة . . . العارض الثالث: في نظم الصوت و هو الشعر، فإن كان فيه شيء من الخنا و الفحش و الهجو أو ما هو كذب على اللّه تعالى و على رسوله (ص) . . . العارض الرابع في المستمع: و هو أن تكون الشهوة غالبة عليه، و كان في غرة الشباب و كانت هذه الصفة أغلب عليه من غيرها . . . العارض الخامس: أن يكون الشخص من عوام الخلق و لم يغلب عليه حب اللّه تعالى فيكون السماع له محبوبا، و لا غلبت عليه شهوة فيكون في حقه محظورا، و لكنه أبيح في حقه كسائر أنواع اللذات المباحة، إلا أنه إذا اتخذه ديدنه و هجيراه و قصر عليه أكثر أوقاته فهذا هو السفيه الذي ترد شهادته، فإن المواظبة على اللهو جناية، و كما أن الصغيرة بالإصرار و المداومة تصير كبيرة، فكذلك بعض المباحات بالمداومة يصير صغيرة . . . »[۱۰۷]
«پنج عارض است كه سماع، بدان حرام شود: عارضى در شنواننده، و عارضى در آلت استماع، و عارضى در نظم صوت، و عارضى در نفس شنونده، يا در مواظبت بر آن، و عارضى در آن كه شخص از عوام خلق باشد. چه اركان سماع: شنواننده است، و نفس شنونده، و آلت استماع.
عارض اول آن كه: سماع كننده، زنى باشد كه ديدن او روا نباشد، و از سماع او بيم فتنه باشد، و كودكى كه از او بيم فتنه بود همين حكم دارد. و اين حرام است، براى آن كه در او بيم فتنه است. . . .
عارض دوم، در آلت سماع. بدانچه از شعار شرابخواران يا مخنثان است، چون نایها و رودها و دُهُلَکها، و اين سه نوع حرام است. . . .
عارض سوم در نظم آواز، و آن شعر است. پس اگر در او چيزى از فحش و هجو بود، يا دروغ باشد بر خداى، عزوجل، يا بر پيغامبر، صلّى اللّه عليه و سلم، يا بر صحابه . . .
عارض چهارم، در شنونده. و آن چنان است كه شهوت بر او غالب بود، و او در غفلت و نادانى جوانى باشد، و اين صفت بر وى غالبتر باشد از غير آن…
عارض پنجم آن است كه: شخص از عوام خلق باشد. و دوستى خداى تعالى بر او غالب نبود، تا سماع در حق وى محبوب شود، و شهوت بر وى نيز مستولى نبود تا در حق وى محظور گردد، و ليكن در حق او مباح باشد چون ديگر لذتهاى مباح. الا آن كه اگر آن را عادت و سيرت خود سازد و بيشتر اوقات خود را بر آن مقصور كند، اين همان سفيه باشد كه گواهى او بدان رد شود، چه بر بازى مواظبت نمودن جنايت است. و چنانكه گناه صغيره به مواظبت كبيره شود، بعضى مباحات نيز به مواظبت صغيره گردد. . . . »[۱۰۸]
پس، ازسخن غزالی به دست میآیدکه: غنای حلال، به پنج سبب حرام میشود :
۱. غنای زن یا کودکِ انگیزانندۀ غریزۀ حیوانی.
۲. غناءِ همراه با رُباب و چنگ و بَربَط.
۳. غناء با سرودههای آکنده از سخره و ناسزاگویی اهل دین.
۴. غنای شهوتانگیز و چیرهساز شهوت و شیطان بر جوان.
۵. غناءِ سرخوشانه و فروبرندۀ تودۀ مردم به عشرت، خوشگذرانی و بازی.
در نگاه غزالی، چگونگی آواز نیست که سبب حرام بودن می شود، بلکه به سبب چیزهایی است که با آن همخوانی و هماهنگی میکنند و با آن درمیآمیزند.
