دریچهموضوع‌نامک

دریچه – ۷

سرشتار انسان، به‌گونه‌ای رقم خورده که جز در حیات طیبه، نمی‌تواند توانایی‌های درونی و باطنی خود را بشکوفاند و راه کمال را بپیماید.

سرشتار انسان، به‌گونه‌ای رقم خورده که جز در حیات طیبه، نمی‌تواند توانایی‌های درونی و باطنی خود را بشکوفاند و راه کمال را بپیماید. اسلام، ارکان این حیات طیبه را پی ریخته است. این اوست، انسان، که بایستی در هر دوره‌ای برای برآورده‌سازی نیازهای مادی و معنوی خود، از آنها بهره ببرد. و راه‌ را به‌گونه‌ای برگزیند که این پایه‌ها در چرخۀ حیاتِ او نقشی بنیادین داشته باشند و آن‌را سرشار از پاکی و پاکیزگی سازند. پاکی و پاکیزگی حیات او، به ارکانی بستگی دارد که افراشته می‌شوند، ارکان وحیانی و جاودانی، ارکانی که خداوند، برای کمال، زندگی سالم و شایستۀ انسان، نموده و افراشته و رسول خدا(ص) در دوران حیات، دقیق و کالبدشکافانه، آنها را شرح و تفسیر کرده و این شرح و تفسیر، سینه به سینه، از نسلی به نسلی، از دوره‌ای به دوره‌ای، جاری شده است.

و هر گروه از انسان‌ها، بیش‌تر از آنها لبالب شده و بهره برده‌اند، آسان‌تر و هموارتر راه کمال و بهروزی را پیموده‌ و پایه‌های تمدن خردمحور را افراخته‌اند.

رسول خدا(ص) برانگیخته شد تا جامعۀ نمونه و حیات طیبه را برای انسان بنیاد بگذارد. تمام توان خود را به‌کار بست که با تربیت انسانِ تراز قرآن، به این هدف والا دست بیابد.

مدینة النبی، بارقه‌ای از این هدف بود. شهر دین، شهری با معماری و مهندسی شگفت.

زلالی دل‌ها، زیبایی نگاه‌ها و رخشانی فکرها و خردها، در معماری و مهندسی شهر، در کوچه‌ها و سراها بازتاب داشت.

شهر با مردمان، رو به یک سو داشتند. قبلۀ دل‌ها، قبلۀ شهر بود. دل، همان‌سان که شهریار تن بود، شهریار شهر نیز بود. شهر به فرمان دل، مهرورزانه به‌روی مردمان، آغوش می‌گشود، به روح و روان آنان آرامش می‌داد و زمینه‌های شکوفانی عقل و دامن‌گستری دانش را فراهم می‌ساخت. نبض شهر، هماهنگ با نبض مردمان می‌زد. چون مردمان سالم بودند، بی‌هیچ بیماری، نه‌حسد، نه‌بخل، نه‌ریا، نه‌کینه، نه‌بدگو بودند و نه‌ژاژخای، نه‌نازنده به مال و جاه و . . . . نبض شهر نیز به‌آهنگ می‌زد، آرام و موزون.

متن سرمقاله

دکمه بازگشت به بالا