سخن هفتهموضوع‌نامک

سخن هفته – ۲

در هفتۀ پیش، در آیینۀ صباحی بلورین، نگاه‌مان را به نگاه‌تان گره زدیم و از چشم‌داشتی سخن به میان آوردیم و دل‌نگرانیِ که ما و شما خوبان در آن انبازیم و با هم، همنوا. کوبه‌های درهایی را می‌کوبیم که ما، در کوچه‌ماندگانِ دل‌نگرانِ از هجوم شب را پاسخ گویند و به سُرادق خود فراخوانند و بگویند چِسان امروزه روز، زیر خیمۀ دین، گرد آییم و از دربه‌دری و شب دَیجوری که برای ما تهیه دیده‌اند، رهایی یابیم. به کدام ریسمان چنگ بزنیم، تا از ویل زندگی که برنامه‌ریزی شده برای ما ساخته و پرداخته‌اند، به درآییم و در مدار کدام اندیشه، به گردش دربیاییم، تا در زیر ارابه‌های خشن و خُردکننده، نابود نشویم و رو به کدام قبله بایستیم، تا خدایان دروغین را به کرنش نایستیم.

ژاژ، وادی به وادی و کران تا به کران زندگی ما را فروپوشانده و ژاژدَرایان از صبح تا شام، در کار هرزه‌درایی و کژراهه‌آفرینی و به هرز افکندن چرخۀ زندگی: بده‌بستان‌ها، رفت‌وآمدها، نشست‌وبرخاست‌ها، گفت‌وگوها و . . . .

سرادق‌نشینان به ما بگویند با چه شگردی و با داس چه اندیشه‌ای به این ژاژستان چیره شویم و ره سَرابستان‌ها در پیش بگیریم.

دوست دارید و دوست داریم، واله‌اید و واله‌ایم که از «مَی» سر به مُهر، به مُشک ناب، دمادَم نوشانده شویم و از نای‌های پاک، موسیقای روح‌نواز زندگی در جادۀ مهتاب را بنیوشیم؛ امّا می‌دانید و می‌دانیم دست‌یابیدن به این صُراحی حیات‌بخش، با دشواری‌هایی همراه است که در گام نخست، شناخت خضر راه است، راه‌بلدی سرد و گرم چشیده و در سرّا و ضرّا، از پس آزمون‌ها، روزبه و نیک‌روز، به درآمده.

آیینی که ما و شما، قلب‌هامان را به آن پیوند زده‌ایم، زندگی سعادت‌مندانه، آرام و دلپذیر را در سایه‌سار احکام و آموزه‌های انسان‌ساز و جامعه‌برافراز خود، رسم کرده و نگارده و زمینه‌های ورود به این وادی مقدس را هموار ساخته،  از این روی، آن‌به‌آن برابرسازی آنها، بر دگردیسی‌های عصری و مصری، به نیروی انگیزاننده نیاز دارد. نیرویی که چرخ‌های برابرسازی احکام، با رویدادها، گزاره‌ها و موضوع‌های نوپدید را بی‌گسست و گسل، به گردش دربیاورد و هدف‌مند بر مداری به حرکت دربیاورد و در چرخۀ زمان، به کارایی آن بیفزاید، و به حرکت درآوردنِ این دستگاه، قوّۀ انگیزاننده و به‌حرکت درآورنده و پیوندزنندۀ بین احکام و زندگیِ در حال شدن، از هر کسی ساخته نیست و بر هر کسی هم روا نیست، دست به این دستگاه بزند و بخواهد با حرکت زمان، آن را به حرکت دربیاورد.

فرودآیی بر آستان این نیروی انگیزاننده و به‌حرکت درآورنده، آهنگ ورود به صحن و سرای آن بارگاهِ قدسی، کاری است دشوار، مرد راه باید و ره‌توشۀ بسیار.

آگاهی از دقیقه‌های کتاب و سنت و چِسانی پرتوگیری از پرتوهای خرد و برافروختن مشعل آن، در هر گام، در هر سوگیری، در هر نگاه و در هر انگاره، زمینه‌های فرارَوی به این ساحَت است و ده‌ها زمینۀ نوشته و نانوشتۀ دیگر: فراگیری دانش‌های نقش‌آفرین در شناخت احکام، مکان و زمان، اندریافت دقیق موضوع و بسترها و زمینه‌های موضوع‌آفرین و . . . .

افزون بر این ره‌توشه‌ها، که رهرو این راه، گزیرناپذیر است از داشتن آنها و گنجانیدن آنها، در گنجینۀ ذهن، بهره‌مندی از صفای سرّ است، ره‌توشه‌ای که به آسانی، بر آشیانِ دل فرونمی‌آید. دل، آن‌چنان باید جلا یابد، که این پرندۀ سخت‌ رام شدنی، رام گردد و به‌سوی آن بال بگشاید و در ستیغ آن آشیان گزیند.کسی که از آن توانایی نابهره‌مند است و دل را برای آن هنگامۀ زیروزِبَرکننده آماده نکرده، روا نیست به ساحَتِ این آستان فرود آید که بی‌گمان ساحَتِ آن را می‌آلاید و خلقانی را.

از این روی، امام صادق (ع) آستان‌بان این آستان پاک و الهی، افرازندۀ این بنیاد و افروزندۀ این مشعل جاوید، می‌فرماید:

« لَا تَحِلُ‏ الْفُتْيَا لِمَنْ لَا يَسْتَفْتِي مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِصَفَاءِ سِرِّهِ وَ إِخْلَاصِ عَمَلِهِ وَ عَلَانِيَتِهِ وَ بُرْهَانٍ مِنْ رَبِّهِ فِي كُلِّ حَال‏.»

بحار الأنوار، ج ۲ / ۱۲۰

روا نیست بر کسی فتوا، مگر بر آن که، به صفای باطن و سرّ خود، از خدا، فتوا خواهد و با پاکیزگی و نابی کردار در ظاهر، و با برهان و حجت استوار از جانبِ خدای متعال، در هر حال، به مسأله‌ای ورود یابد.

روی سخن امام با کسانی است که دانش فتوا را دارند و از این فن برخوردار. زبان عربی را می‌دانند، با زیروبَم‌های آن آشنایند لغت‌شناس و لغت‌دان‌اند و به‌روشنی از میدان‌های کاربردی آن آگاه و از دانش‌های گوناگون و کارامد در کار فتوا، بهره‌مندند و توانایی آن را دارند در عصر خود و در سرزمینی که بناست در آن به بست‌وگشاد کار بپردازند و مصدر فتوا گردند، جزءجزء مسائل جاری در جویبار زندگی را از دل شریعت، کتاب و سنت بیرون بکشند، امّا به فرمودۀ امام، اگر از شرط اصلی، که همانا صفای سرّ است، بهره‌مند نباشند و نتوانند از باطن و سرّ خود از خدا استفتاء کنند، از درون قلب خود از خدا بپرسند که بارخدایا، آیا مطلب همین‌گونه است که بر من چهره گشوده و یا به‌گونه‌ای دیگر است و از کوی قلب خود نشنوند، همین‌گونه است، نباید به صحن و سرای فتوا وارد شوند؛ زیرا همان‌سان که خود، حیران و سرگردان‌اند، بر سرگردانی و حیرانی دیگران خواهند افزود.

دکمه بازگشت به بالا